آیا افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی قادرند روزه بگیرند؟
پرسش از توان روزه گرفتن سؤالی است که روانپزشکان هر ساله در ابتدای ماه مبارک رمضان به کرات با آن مواجه میشوند. هرچند پژوهشهایی در حواشی این موضوع انجام شده، هنوز در بسیاری از موارد پاسخ روشنی به این پرسش نمیتوان داد. واقعیت آن است که پاسخ بسیار وابسته به فرد است و در هر مورد بهترین کسی که میتواند قضاوت کند روانپزشک معالج بیمار است.
پرسش از توان روزه گرفتن سؤالی است که روانپزشکان هر ساله در ابتدای ماه مبارک رمضان به کرات با آن مواجه میشوند. هرچند پژوهشهایی در حواشی این موضوع انجام شده، هنوز در بسیاری از موارد پاسخ روشنی به این پرسش نمیتوان داد. واقعیت آن است که پاسخ بسیار وابسته به فرد است و در هر مورد بهترین کسی که میتواند قضاوت کند روانپزشک معالج بیمار است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از میگنا، دکتر امیر شعبانی، روانپزشک درباره نحوه روزه داری مبتلایان به اختلالات روانپزشکی در کانال خود آورده است:
با وجود پژوهشهای ناکافی کنونی، هر گونه استدلالی لازم است بر دانستههای مستند و تجربههای موجود استوار شود. همچنین به هنگام قضاوت در مورد توانایی بیمار برای روزه گرفتن، باید در نظر داشت که بسیاری از افرادی که چنین پرسشی دارند تمایل به روزه گرفتن دارند و محروم کردن آنها از ادای این فریضه ممکن است با ایجاد احساس گناه، خود به بروز هیجانهای منفی و بدتر شدن شرایط روانی فرد بینجامد. به این لحاظ، روانپزشک در صورت مضر دانستن روزه گرفتن برای یک بیمار، لازم است توجیه مناسبی به او ارائه کند و ضمن قانع کردن او با تأکید بر وجود یک ضرورت پزشکی، به تفاهمی دوسویه دست یابد.
از آنجا که اختلالات روانپزشکی در انواع گوناگون و طیفی گسترده وجود دارند، توان روزه گرفتن مبتلایان به آنها نیز بسیار متفاوت است.
گاهی گفته شده است که بیماریهای روانپزشکی به دو دسته خفیف یا نوروتیک (مانند افسردگی، اضطراب و وسواس) و شدید (مانند اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا) تقسیم میشود و دسته اول شامل بیماران قادر به روزه گرفتن و دسته دوم شامل بیماران ناتوان است. در اینجا باید تأکید شود که این دستهبندی خفیف و شدید همواره صدق نمیکند و قضاوت بر مبنای آن در بسیاری از موارد منطبق بر واقعیتهای بالینی نیست.
در گروه به ظاهر خفیف، بسیاری از موارد اختلال افسردگی اساسی (MDD) از نوع مقاوم به درمان یا بسیار عود کننده وجود دارد و موارد قابل توجهی از اختلال وسواس به درمانهای موجود پاسخی ناکافی میدهند.
از سوی دیگر در مورد گروه به ظاهر شدید، موارد اختلال دوقطبی هرچند در بیشتر موارد مکرراً عود کننده و اغلب نیازمند درمان چند دارویی است، همواره دارای سیری وخیم نیست و بسیاری از افراد مبتلا میتوانند با درمان مناسب به خوبی یا به شکلی نسبی آن را کنترل کنند. حتی در اسکیزوفرنیا که عموماً سیری مخربتر دارد، چنین سیری قاعدهای بدون استثنا محسوب نمیشود. به بیان دیگر، هرچند نوع تشخیص دارای اهمیتی در قضاوت است، تصمیم نهایی در دادن یا ندادن مجوز طبی برای روزهداری تنها بر آن مبنا گرفته نمیشود و به عواملی فرد-ویژه نیز وابسته است.
به این ترتیب قاعدهای کلی نه تنها برای همه بیماران روانپزشکی وجود ندارد، بلکه حتی در یکی از انواع تشخیصها نیز نمیتوان حکمی عمومی صادر کرد. با این حال این موضوع بدون قاعده هم نیست و نکاتی که در زیر میآید را میتوان در نظر داشت:
۱- گرسنگی میتواند به تشدید تحریکپذیری، اضطراب و اختلال تمرکز منجر شود و از این طریق ممکن است احتمال عود علایم روانپزشکی را افزایش دهد. با این حال میدانیم که این یک احتمال است و نمیتوان گفت که عود قطعاً رخ خواهد داد. از سوی دیگر، در برخی از اختلالات پیشگیری از عود به قدری اهمیت دارد که در هر شرایطی لازم است از آن جلوگیری کرد. مورد شناخته شده آن، اختلال دوقطبی نوع یک (BID) و اختلال افسردگی اساسی عودکننده است. بروز هر موردی از عود در این اختلالات احتمال عود بعدی را افزایش میدهد.
۲- سابقه فرد در روزهداری طی دورهای که دچار بیماری یا تحت درمان بوده، میتواند به عنوان ملاکی برای پیامدهای روزهداریهای بعدی باشد. به این ترتیب، فردی که تحت درمان است، حتی در شرایط پایداری کامل وضعیت کنونی و عدم ابتلا به اختلالات دسته شدیدتر، در صورتی که سابقهای از واکنش روانی نامناسب به روزهداری داشته باشد، باید از انجام آن خودداری کند. به هر حال، از آنجا که سیر بیماری در هر فردی ویژه است، بهتر است قضاوت نهایی در مورد روزهداری به روانپزشکی که با پیشینه بیماری او آشناست سپرده شود و فرد مبتلا نیز در اجرای بیقید و شرط روزهداری اصرار نکند.
۳- در برخی از اختلالات روانپزشکی به ویژه اختلال دوقطبی، وجود یک سیکل منظم خواب و بیداری برای تداوم ثبات وضعیت خلقی بیمار لازم است. آداب روزهداری ممکن است به آشفتگی این سیکل منجر شود و جدا از اثرات گرسنگی، خود به افزایش احتمال عود بیماری بینجامد. در یک مطالعه، میزان عود در مبتلایان به اختلال دوقطبی طی یک ماه روزهداری، حدود ۴۵ درصد به دست آمد و این میزان مستقل از سطح سرمی لیتیوم مصرفی بیماران بود (کدری و همکاران، ۲۰۰۰). این که این فراوانی بالای عود به گرسنگی، آشفتگی سیکل خواب و بیداری یا عواملی دیگر مربوط بوده روشن نیست.
۴- کمآبی بدن (دزیدراتاسیون) با کاهش کارکرد کلیهها (فیلتراسیون گلومرولی)، سطح خونی داروهایی که از مسیر کلیهها دفع میشوند را افزایش میدهد. بنابراین به هنگام تجویز چنین داروهایی به افراد روزهدار، لازم است تغییر دوز دارو در نظر گرفته شود. البته در مورد لیتیوم که فاصله مقدار درمانی و مقدار مسموم کننده آن کم است، مصرف کنندگان آن بهتر است از روزهداری خودداری کنند.
۵- گرسنگی میتواند با تحریک متابولیسم کبدی سطح سرمی داروهایی چون والپروات سدیم را کاهش دهد.
۶- طی دوران روزهداری باید مراقب عوارض آنتیکولینرژیک داروها از قبیل خشکی دهان، تاری دید و سردرگمی بود. این عوارض بیشتر در سالمندان دردسرساز است و در این گروه باید پایش شود.
۷- از آنجا که داروهای روانپزشکی ممکن است به شکل چندبار در روز تجویز شوند، برخی از بیماران ممکن است برای روزهداری، بدون مشورت با پزشک اقدام به کاهش دفعات مصرف داروها کنند. بنابراین بهتر است پیش از شروع ماه رمضان، در مواردی که روزهداری مجاز دانسته میشود، شیوه مصرف داروها به شکل یک یا دوبار در روز تغییر کند. به این منظور میتوان از داروهای طولانیاثر یا آهستهرهش استفاده کرد. البته بسیاری از داروهای روانپزشکی این قابلیت را دارند که در صورت صلاحدید روانپزشک معالج، به شکل یک بار در روز مصرف شوند؛ مانند بسیاری از داروهای ضد افسردگی، برخی از داروهای ضد تشنج (تثبیتکننده خلق)، داروهای بنزودیازپینی، لیتیوم و آنتیسایکوتیکها.