فشار تاریخی عرضه نیروی کار
براساس گزارشها درحال حاضر کشور با بیشترین تعداد عرضه نیروی کار در عصر حاضر مواجه است.
در ریشهیابی عوامل این موضوع اقتصاددانان نظرهای متفاوتی ارائه کردهاند. برخی معتقدند که ساختار هرم سنی جمعیت به گونهیی است که بیشترین فراوانی جمعیت در گروههای سنی جوان قرار دارند. در تایید این موضوع روز گذشته مرکز آمار اعلام کرد که بیشترین تعداد جمعیت کشور در سن 30سالگی قرار دارند. اما گروهی در مقابل اینها میگویند که سیاستهای اقتصادی سالهای گذشته باعث افت معیشت کارگران و به دنبال آن افزایش پدیدههای دو شغلی شدن، ورود زنان و بازنشستگان و... به بازار کار و به این ترتیب افزایش عرضه کار شده است. به هر رو آمارها نشان میدهد که اقتصاد کشور اکنون بیشترین فشار تاریخی را از سوی افزایش نرخ مشارکت متحمل میشود.
متولدان 66 بیشترین تعداد جمعیت
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، مرکز آمار ایران اعلام کرد: طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395 افراد 30ساله بیشترین جمعیت را در کشور دارند. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که سن 30سالگی در نهایت تلاش برای ورود به بازار کار و اخذ شغل است. بدین معنی که درست است، افراد در سنین پایینتر(15سالگی) جزو جمعیت در سن کار محسوب میشوند اما در صورت عدم موفقیت یا ادامه تحصیل یا هر دلیل دیگری در سن 30سالگی فشارهای اقتصادی و اجتماعی شدیدتر میشود و به همین دلیل تمام توان خود را به کار میگیرد که به هر شکلی مشتغل شود. متولدین 66 اکنون در این وضعیت قرار دارند و اتفاقا هم نتایج سرشماری اخیر میگوید که این افراد بیشترین درصد را در ساختار سنی جمعیت کشور دارند. براساس این نتایج افراد 30ساله با داشتن یک میلیون و 821 هزار و 329نفر 2.3درصد از جمعیت کشور را به خود اختصاص دادهاند. لازم به ذکر است که براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395 جمعیت کل کشور 79میلیون و 926هزار و 270نفر است.
دو دیدگاه متضاد به افزایش عرضه نیروی کار
برخی اقتصاددانان معتقدند که یکی از عوامل اصلی رشد بیکاری در سالهای اخیر، افزایش جمعیت فعال کشور بوده است. بر مبنای این دیدگاه عنوان میشود اگر در سال 95 نرخ بیکاری به 12.4درصد رسیده نه به دلیل کاهش جمعیت شاغل بلکه به خاطر افزایش جمعیت فعال بوده است. نرخ بیکاری نسبتی است که در صورت آن شمار افراد بیکار و در مخرج جمعیت فعال در سن کار است. جمعیت فعال نیز به تعریف کنفرانس بینالمللی آمارشناسان از افرادی(متشکل از زنان و مردان) ترکیب یافته که نیروی آمادهیی برای تولید کالاها و خدمات تشکیل میدهند و بنا به تعریف کل جمعیت بیکار و شاغل را در برمیگیرد. از طرفی نرخ اشتغال هم از نسبت شمار افراد شاغل به جمعیت فعال محاسبه میشود. به همین دلیل است که وقتی در دولت روحانی با اینکه سالانه 700هزار شغل ایجاد شده، نرخ بیکاری نیز همچنان افزایش یافته است، گفته میشود به دلیل افزایش مخرج کسر یا همان تعداد جمعیت فعال یا افزایش نرخ مشارکت اقتصادی بوده است. نرخ مشارکت اقتصادی(نرخ فعالیت) عبارت است از نسبت جمعیت فعال(شاغل و بیکار) به جمعیت در سن کار.
در گزارشی که از سوی معاونت اقتصادی وزارت اقتصاد پیرامون بیکاری و اشتغال ارائه شده، نرخ بیکاری در سال 1395 معادل 12.4درصد و تعداد شاغلان کشور نیز 22میلیون و ۶۰۰ هزار نفر اعلام شده است. در عین حال جمعیت فعال و آماده به اشتغال کشور نیز در سال گذشته 25میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بود.
بر پایه این گزارش جمعیت شاغل کشور در سال ۹۴ به میزان ۲۳میلیون نفر و نرخ بیکاری نیز 11درصد بوده که این موضوع نشاندهنده کاهش تعداد شاغلان کشور در سال ۹۵ به میزان ۴۰۰هزار نفر است. با این وجود در گزارش وزارت اقتصاد مطرح شده، تعداد متقاضیان کار در سال گذشته ۶۱۶ هزار نفر بیشتر شده که عامل اصلی رشد دوباره نرخ بیکاری است.
بنابراین به نظر میرسد که عدم تعادل در بازار کار که یکی از عوامل آن ساختار نامتوازن هرم جمعیتی کشور است، باعث فشار سنگین عرضه نیروی کار شده است. این موضوع میگوید که حداقل در کل این نیم قرن درحال حاضر با بیشترین عرضه نیروی کار روبهرو هستیم. بر همین مبنا بسیاری از کارشناسان درخصوص ورود یکباره 5 میلیونی نیروی تحصیلکرده به بازار کار هشدارهایی دادهاند. البته در این زمینه باید به این نکته هم توجه کرد که عرضه نیروی کار تنها به عامل طبیعی ترکیبات جمعیتی مرتبط نیست. عرضه نیروی کار بنا به تعریف بیانگر مقدار نیروی کاری است که کارگران در میزان مشخصی از حقوق و دستمزد و در یک دوره زمانی معین تمایل به ارائه آن هستند. اصولا این مقدار نیروی عرضه شده به عوامل متعددی از قبیل حقوق و دستمزد، جمعیت در سن کار، درآمدهای غیرکاری، سواد و تخصص، بعد خانوار و پویایی اقتصاد و... مرتبط است. به همین ترتیب برخی دیگر از اقتصاددانان افزایش عرضه نیروی کار را نه به دلایل عوامل طبیعی جمعیتی بلکه به دلیل سیاستهای اقتصادیای میدانند که با محوریت غلبه سرمایه بر کار باعث کاهش چانهزنی نیروهای کار شده است. به گفته این کارشناسان، زمانی که این چانهزنی و به تبع آن نیروی کار ارزان میشود، خانوارها برای جبران آن تلاش میکنند برای رفع معیشت خود مقدار بیشتری از نیروی کار خود را به بازار ارائه کنند. از نظر اینها پدیدههای دو شغلی شدن، افزایش ورود زنان و کودکان و بازنشتگان به بازار کار از مصداقهای تاییدکننده این موضوع است.
رشد منفی جمعیت روستایی
جدا از این موضوع برخی سیاستها فارغ از روندهای طبیعی، توازن جمعیتی کشور را در معرض تغییر تهدیدآمیز قرار داده است که ازجمله آن کاهش شدید جمعیت روستایی و مهاجرت آنها به شهرها در سالهای 1390تا 1395 است. به گزارش مرکز آمار در سال 95 نسبت جمعیت شهری به روستایی 3برابر شده است. درحالی که در سال 90 میزان شهرنشینی کشور به میزان 71.4درصد بوده طی این 5 سال به میزان 2.6درصد به جمعیت شهرها افزوده شده و به 74درصد رسیده است. به نسبت این افزایش جمعیت در شهرها در این 5 سال میزان جمعیت روستا از 29.6درصد به 25.9درصد رسیده است. به همین دلیل آمارها نشان میدهد که متوسط رشد سالانه جمعیت روستایی طی این سالها به منفی 0.73درصد یعنی کمترین میزان ممکن در کل تاریخ کشور رسیده است. این درحالی است که متوسط رشد جمعیت شهری به 1.97رسیده که از نرخ رشد کل جمعیت کشور بیشتر است. نرخ رشد کل جمعیت 1.24درصد اعلام شده است.
این کاهش جمعیت روستایی به شکلی در روند نرخهای بیکاری روستایی و شهری کشور در سال 95 منعکس شده است. براساس گزارش معاونت اقتصادی وزارت اقتصاد با اینکه نرخ بیکاری شهرها 13.7درصد است اما این نرخ در روستاها به میزان 8.9درصد بوده که به نوعی میتواند نشاندهنده مهاجرت فصلی نیروهای کار ساکن در روستاها باشد.