برجام و گره ناگشوده امنیت در خاورمیانه
موقعیت استراتژیک جغرافیایی منطقه خاورمیانه از یکسو و تفاوتهای سیاسی و فرهنگی در هر یک از این کشورها، بیش از آنکه بسترساز همکاری و تعامل دستهجمعی در میان کشورهای بزرگ منطقه شود، به عاملی برای تهدید، درگیری و رقابت میان قدرتهای مهم منطقهیی تبدیل شده است.
هر یک از کشورهای منطقه متاثر از ساختار فرهنگی و سیاسی خود همسایه خود را به عنوان منبع تهدید در نظر میگیرند. بهتبع تفاوتهای بنیادین سیاسی و فرهنگی، هرگونه تلاش از سوی این کشورها برای ارتقای جایگاه و موقعیت منطقهایشان بهمثابه تهدیدی جدی برای رقیب در نظر گرفته میشود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، جنبه تلخ ماجرا اینجاست که از اقدامات و برنامههای صلحآمیز نیز برداشتی تهدیدآمیز صورت میگیرد. این همان وضعیت معمای امنیتی است که در نظریه رئالیسم مطرح است. بنا بر این نظریه، نبود اعتماد و اطمینان میان بازیگران، نوعی شرایط اضطرار و بیقراری را میان بازیگران فراهم آورده است. راهکار غلبه بر این وضعیت، مفاهمه و تعامل مستقیم میان بازیگران است که بهتدریج ذهنیتها به هم نزدیک شود. برنامه هستهیی جمهوری اسلامی ایران طی دهه اخیر یک چنین شرایطی را در منطقه ایجاد کرده بود. با توجه به خصومت کشورهای عربی منطقه با ایران و تبلیغات منفی رسانههای غربی از پروژه هستهیی ایران، اقدامات هستهیی ایران از سوی کشورهای عربی منطقه به عنوان تهدیدی برای صلح و ثبات منطقهیی در نظر گرفته شد.
کشورهای منطقه با اعلام هراس از تلاشهای هستهیی ایران دست به تحرکات مختلفی برای ایمن کردن خود زدند. خرید تجهیزات مدرن دفاعی و واگذاری پایگاههای نظامی به کشورهای بزرگ غربی همگی دال بر هراس این کشورها از بقا و امنیت خودشان دارد. نکته مهمی که در این میان مطرح است اینکه تهدیدات منطقه بیشتر بعد ذهنی و روانی دارد. همانطور که در نظریه معمای امنیتی اشاره شد، بازیگران به سبب ترس از یکدیگر و عدم شناخت و آگاهی نسبت به نیات هم، گمان میکنند که دشمن یکدیگر هستند. این در حالی است که شاید در عالم واقع، نهتنها تهدیدی متوجه این کشورها نباشد، بلکه اقدام کشور رقیب، درست در راستای اعتمادسازی و تامین امنیت همهجانبه باشد.
ماجرای برجام و توافق هستهیی ایران با شش قدرت جهانی در یک چنین بستری قابلتحلیل است. برنامه هستهیی کشورمان که سابقهیی نزدیک به نیمقرن دارد، پس از روی کار آمدن دولت سازندگی با هدف تامین نیازهای صنعتی و تکنولوژیک بازطراحی و ساماندهی شد. متعاقب با توسعه فعالیتهای هستهیی کشورمان، قدرتهای متخاصم غربی با هدف انزوای بیشتر جمهوری اسلامی ایران، برچسب امنیتی به فعالیتهای هستهیی ایران زدند.
این اتفاق در حالی رخ داد که اساسا ماهیت برنامه هستهیی ایران غیرسیاسی و غیرامنیتی بود. دولتمردان جمهوری اسلامی ایران با هدف فائق آمدن بر وضعیت پیش رو، همزمان استراتژی راستیآزمایی و دیپلماسی را در پیش گرفتند. با روی کار آمدن دولت یازدهم عزمها برای حل این بحران کشدار جدیتر شد.
در این بین، با انتقال رهبری مذاکرات از شورای عالی امنیت ملی به دستگاه وزارت خارجه، مذاکرات هستهیی، اهمیتی مضاعف یافت. تیم مذاکرهکننده هستهیی کشورمان در یک ماراتن 18 ماهه تمام توان خود را برای رفع سوءتفاهمها و شائبههای مطرحشده به کار گرفت. اجازه ورود بازرسان آژانس انرژی اتمی جهت بازدید از سایتهای هستهیی در کنار حضور فعال در نشستهای مهم بینالمللی، بهتدریج ذهنیتهای جهانی را نسبت به ایران تغییر داد. قدرتهای ذینفع با اعلام صلحآمیز بودن برنامه هستهیی از آمادگی خود برای بهرسمیتشناختن برنامه هستهیی ایران و مشارکت فعال با ایران خبر دادند.
در برابر، ایران هم با انجام راستیآزماییهای متعدد زمینه را برای شکلگیری یک توافق مهم تاریخی فراهم ساخت. با شکلگیری توافق برجام، دو دیدگاه مختلف نسبت به تاثیرات آن بر امنیت منطقه و جهان مطرح شد. نخست اینکه برجام به بستری برای حلوفصل سایر اختلافات و مسائل چالشی میان ایران و امریکا تبدیل شود. این چالشها طیف متنوعی از موضوعات و مسائل داخلی و منطقهیی همچون بحث مبارزه مشترک با داعش و وحدت ملی عراق و افغانستان را دربرمیگیرد. در برابر این نگاه، دسته دیگری معتقدند برجام نهتنها موجب همکاری و تعاون میان ایران و قدرتهای منطقهیی نمیشود بلکه صرفا منجر به تشجیع تندروها برای اتخاذ و پیگیری سیاستهای افراطگرایانه میشود.
به نظر میرسد دیدگاه گروه دوم سنخیت بیشتری با واقعیتهای منطقهیی دارد. با وجود گذشت نزدیک به دو سال از پذیرش برجام، ذهنیتها در منطقه خاورمیانه کماکان بدون تغییر مانده است. عربستان سعودی به عنوان یکی از ستونهای مهم قدرت در منطقه، با اظهار نگرانی از قدرتگیری منطقهیی ایران، خواستار شکلگیری اتحاد عربی در مقابله با ایران است. سران سعودی در هر مناسبت مهم بینالمللی به دنبال اتهامزنی به ایران هستند. اظهارات تند عادل الجبیر وزیر امور خارجه عربستان در کنفرانس امنیتی مونیخ نمونه بارزی از این تلاشهاست. الجبیر طی اظهاراتی در کنفرانس مونیخ ضمن متهم کردن ایران به مداخله در امور داخلی کشورهای سوریه، لبنان و یمن، خواستار اجماع بینالمللی علیه ایران شد.
همراستا با اظهارات وزیر امور خارجه عربستان، چاووش اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه نیز، ایران را به فرقهگرایی در سوریه متهم کرد. بیانات تند عالیترین مقام خارجی دو کشور مهم منطقه علیه ایران، نشان از تداوم بدبینی و تخاصم در منطقه پرآشوب خاورمیانه دارد. ازاینرو برجام که ماهیتا توافقنامهیی صلحآمیز است و همکاری و اتحاد را اساس قرار میدهد، در خاورمیانه هنوز جای پای خود را پیدا نکرده است.
در رابطه با دلایل مخالفت کشورهای عربی منطقه، به عوامل متعددی میتوان اشاره کرد. برجام از دید قدرتهای عربی منطقه، صرفا زمان دستیابی ایران به بمب هستهیی را به تاخیر انداخته است. مطابق مفاد برجام، محدودیتهای کلیدی ایران در غنیسازی اورانیوم هستهیی و پلوتونیوم طی بازه زمانی ده الی پانزدهساله بهصورت خودکار خاتمه مییابد. ایران بعد از گذشت این دوره مشخص زمانی میتواند با اختیار و آزادی بیشتر به تعمیق فعالیتهای هستهایاش بپردازد. از دید عربستان و امارات، ایران با داشتن زیربناهای قوی صنعتی و تکنولوژیک از ظرفیت مناسبی برای تولید سلاحهای هستهیی برخوردار است.
دومین مورد نگرانی کشورهای عربی به افزایش جایگاه منطقهیی ایران در فضای پسابرجام برمیگردد. سعودیها بر این باورند که برجام به کاتالیزوری برای مداخلهگری بیشتر ایران در تحولات عربی منطقه منجر شده است. کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس همصدا با عربستان معتقدند ایران بعد از توافق هستهیی نهتنها به سمت صلحسازی در منطقه حرکت نکرده بلکه به مداخلهاش در امور داخلی کشورهای منطقه افزوده است.
دراینبین آزاد شدن میلیونها دلار اموال بلوکهشده ایران، دست تهران را برای نقشآفرینی بیشتر در بحرانهای منطقهیی باز گذاشته است. بدینترتیب از دید این کشورها، در سایه برجام، توانمندیهای ایران در دو عرصه نرمافزاری و سختافزاری تقویت شده است. ایران قبلا بنا به تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل در هر دو بعد واردات و صادرات تسلیحات با محدودیتهای جدی روبهرو بود. قطعنامه 1701 سازمان ملل در سال 2006، (ممنوعیت ارسال سلاح به حزبالله) و قطعنامه 1747 و 1929 در سالهای 2007 و 2009 هرگونه خرید سلاح از ایران را برای کشورهای خارجی ممنوع اعلام کرده بود. همه این محدودیتها با قطعنامه 2231 شورای امنیت در سال 2015 ملغی اعلام شد. این نگرانیها در حالی در میان کشورهای عربی منطقه شکل گرفته که ایران همواره منادی صلح و ثبات منطقهیی بوده است. طی سه سال اخیر، تیم مذاکرهکننده ایران با حضور در نشستهای بینالمللی مربوط به بحران سوریه، ضمن تاکید بر بیفایده بودن منازعه و فرقهگرایی در سوریه بر ضرورت اتخاذ راهحل سیاسی در حل نهایی بحران تاکید کرده است. سومین مورد نگرانی کشورهای عربی در فضای پسابرجام، کاهش حضور نظامی امریکا در خاورمیانه است. کشورهای عربی منطقه نگران از کاهش تعهدات امنیتی امریکا در فضای پسابرجام و همچنین رسمیتیافتن نقش رهبری ایران هستند. تجربه سقوط مبارک و بن علی در مصر و تونس این پیام را به سران کشورهای عربی داد که اعتباری به تضمین امنیتی امریکا در حفاظت از سیستم پادشاهیشان نیست و واشنگتن متناسب با شرایط و تحولات جدید، دامنه دوستان و دشمنان خود را مشخص میکند.
به گمان این کشورها، پذیرش ایران از سوی جامعه جهانی، دو تاثیر همزمان را برای کشورهای بزرگ عربی در پی دارد. نخست اینکه از قدرت چانهزنی این کشورها نزد قدرتهای برتر غربی جهت جلب حمایتهای بیشتر سیاسی و نظامی برای بر عهده گرفتن رهبری منطقه و مدیریت منازعات کاسته است و از سوی دیگر ایران مهمترین رقیب منطقهییشان از جایگاه ساختارشکنانه در منطقه به ایفای نقش مسوولیتپذیر تغییر هویت داده است.