قاسمی : دوران دخالت در سایر کشورها گذشته است
سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است اما شاید هیچ زمانی به اندازه دولت یازدهم، در کانون توجه قرار نگرفت یعنی زمانی که تعامل با جامعه جهانی و تلاش برای شکستن زنجیر تحریمها که به بهانه پرونده هستهیی ایران هر روز تنگ و تنگتر میشد، به هدف و رسالتی اصلی برای دولت روحانی و دستگاه دیپلماسی او بدل شد.
تلاشی نفسگیر و طاقتفرسا که برای به نتیجه رسیدن آن، دولت یازدهم با موانع و چالشهایی چه در داخل و چه خارج کشور دست به گریبان بود. گذشته از حل مسالمتآمیز پرونده هستهیی، از جمله نقاط عطف دیپلماسی در دولت یازدهم، میتوان به گفتوگوی مقامات بلندپایه ایرانی و امریکایی و همچنین تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما اشاره کرد که شاید توانسته باشد ترکی هرچند کوچک در دیوار بلند بیاعتمادی میان دو طرف ایجاد کند. با این حال، برجام و حل و فصل مناقشه هستهیی تنها چالش دستگاه دیپلماسی در 4 سال گذشته نبوده است. حمله به سفارت عربستان و قطع روابط دیپلماتیک میان دو کشور نیز فشار مضاعفی را به دستگاه دیپلماسی و دولت روحانی وارد آورد که در سالهای پیش از آن، تلاش زیادی برای ترمیم تصویر جهانی از ایران مصروف کرده بودند. اما این پایان کار نبود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، به موازات مذاکرات میان ایران و شش قدرت جهانی بر سر پرونده هستهیی ایران، بحران سوریه نیز بر پیچیدگی مناسبات بینالمللی و منطقهیی افزود تا کار دستگاه دیپلماسی سختتر از قبل شود؛ بحرانی که از یک سو موجبات افزایش تنشها میان ایران و برخی کشورهای منطقه از جمله ترکیه و از سوی دیگر، نزدیکی و همکاری تنگاتنگتر با برخی بازیگران منطقهیی هم چون روسیه را فراهم آورده است. اینها و بسیاری از مسائل دیگر موجب شد تا برای ترسیم تصویری روشنتر از رویکرد ایران در سیاست خارجی با سخنگو و رییس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهیی وزارت امور خارجه به گفتوگو بنشینیم.
دیپلماسی و روابط بینالمل دولت آقای روحانی با دولتهای قبل چه فرقی داشت و چگونه آنها را مقایسه میکنید؟
پاسخگویی به این نوع سوالات اساسی و کلان در زمان اندک تا حدی سخت است، چون ما در دورانها و مقاطع مختلف و دولتهای پس از انقلاب در شرایط مختلف با اولویتهای متفاوتی مواجه بودهایم. مثلا در یک دوره ابتدای انقلاب، نابسامانی و عدم مدیریت دیرپا و اجماع نظری در وزارت خارجه را داریم. دورهیی از وزرای خارجه مستعجل که تحت تاثیر شرایط ناشی از انقلاب عمرشان بسیار کوتاه است. پس از آن، مثلا سال 60، این وضعیت تثبیت شد، اما جنگ است و مسائل مربوط به جنگ بر دیگر مسائل کشور و به ویژه سیاست خارجی اولویت پیدا میکند، همهچیز و همه کس در خدمت دفاع مقدس بود. دولتهای بعدی هم – چه دولت مرحوم زندهیاد آقای هاشمی و چه دولت آقای خاتمی و دولتهای بعدی تا الان – فکر میکنم که برای هر کدام، زمان و شرایط بینالمللی و شرایط منطقهیی با وجود ثابت بودن اصول کلی سیاست خارجی ایران، یکسری ویژگیهای خاص را دیکته یا تعریف میکند. چیزی که در دولت کنونی (دولت آقای روحانی) در ابتدا و شاید حتی در درون رقابتهای انتخاباتی شکل گرفت، بحث هستهیی بود. مساله هستهیی یکی از مسائل مهم کشور، امنیت و منافع ملی است. بالطبع در کنارش یا به همان میزان، بحث تحریمها بود که مجموع کشور را تحت تاثیر قرار داده یا به عنوان یک موضوع جدی برای کشور مطرح بود. لذا از همان ابتدا بحث هستهیی و بحث تحریمها و مذاکرات هستهای، به عنوان یک اولویت خودش را نشان داد و از ابتدای دولت هم این بحث آغاز شد که برخلاف تصور بسیاری، مذاکراتی پیچیده، بسیار سخت و طولانیای بود. در ابتدا که این مذاکرات به صورت جدی آغاز شد، تصور اینکه این مذاکرات میتواند اینقدر پیچیده، طولانی، وقتگیر و انرژیبر باشد، وجود نداشت. به هر حال این موضوع، اولویت اول و اساسی و موضوعی بود که انرژی زیادی را در وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی به خودش اختصاص داد. نهایتا بعد از اینکه چارچوبهای تفاهم روشن و ما به برجام رسیدیم، کم کم فرصتهایی پیدا شد تا دولت و به ویژه وزارت خارجه بتواند علاوه بر برجام و مسائل مربوط به آن، مسائل دوجانبه با سایر کشورها را نیز در اقصی نقاط جهان دنبال کند. لذا مقایسه دقیق و اینکه به لحاظ کیفیت، بخواهیم دولتهای مختلف را ارزشگذاری کنیم دشوار است، چون همانطور که اشاره کردم، موضوعات متفاوتی وجود دارد. مثلا در دوران جنگ، ما شکل دیگری از روابط خارجی را داشتیم و در دورانهای دیگر هم به تناسب خودش و بر اساس ضرورتها و نیازهایی که کشور داشت، موضوعات به شکلهای مختلف پیگیری میشد. اما باید فراموش نشود که در دولت آقای روحانی ایران تحت شدیدترین تحریمهای بینظیر تاریخی و با قطعنامههای متعددی روبرو بودکه تحت فصل هفتم تعریف شده بود و بیشک در دورانهای قبل ما با چنین بحران و خطراتی در کنار خود با این شدت و در یک اجماع بینالمللی قرار نداشتیم، تحریمهای هوشمند و همهجانبه اوباما که توانسته بود جهانی را با خود همراه کند شرایط ویژهیی برای ایران ساخته و پرداخته بود، که البته به همان میزان بر مقاومت و ایستادگی مردمی در ایران نیز افزایش پیدا کرده بود.
یکی از نقاط قوت و ویژگیهای عمده دولت آقای روحانی؛ در هر حال سیاست خارجی است و به دلیل اهمیت این بحث و اینکه مبحث موفقی هم در کارنامه دولت بوده است، در مباحث و رقابتهای داخلی، نوعی انتقاد گرایی و حمله به سمت سیاست خارجی دولت وجود دارد. به هر حال به نظر میرسد هنور در داخل و درون امریکا و حتی در برخی کشورهای منطقه مخالفتهای جدی با آن چه برجام نامیده میشود وجود دارد و برخی برای تخریب آن کوشش میکنند
ولی اختلافهای زیادی به وجود آمد و بسیاری از دلواپسان و تندروها خواستند که این قضیه را به شکل دیگری نشان دهند و بر علیه دولت روحانی از آن استفاده کنند. این امر و درواقع چندصدایی در سیاست خارجی و مواضعی که افراد مختلف میگیرند آیا این امر که از ایران یک صدای واحد شنیده نمیشود باعث تضعیف دستگاه دیپلماسی نمیشود؟
اگر بخواهیم به بحث سیاست خارجی و تجربهیی که جهان – و نه فقط ایران – دارد اندکی حرفهیی نگاه کنیم؛ میبینیم که اگر ما سیاست خارجی را تبدیل کنیم به سوژهیی برای رقابتها، حسادتها و دعواهای داخلی - موضوعی که به اصطلاح عامیانه به کف خیابانها بیاید - حالا نه فقط موضوع برجام که مد نظر شما هست، بلکه هر موضوعی در سیاست خارجی، اگر بخواهد از بلندگوهای مختلف و توسط افراد مختلف مورد بحث و بررسی قرار بگیرد؛ با توجه به اینکه همه کشورها نسبت به یکدیگر نوعی رقابت و پایش کلی دارند، برای اینکه در لابلای گفتارها و گفتمانها بتوانند نقاطی را برای نفوذ و به دست آوردن اهرم برای کار با آن کشور بیابند، نهایتا مضر خواهد بود و به مسالهیی که میتواند روی منافع و امنیت ملی تاثیر منفی بگذارد، تبدیل میشود. قطعا از دید حرفهای، سیاست خارجی را نباید دستاویز مسائل داخلی قرار داد. اگر به کشورهایی که مدعی پیشرفت هستند یا تجربه دموکراسی طولانی یا سیستم پارلمانی دارند نگاه کنیم، میبینیم که در دورانهای مختلف تبلیغات انتخاباتیشان، حوزه سیاست خارجی، حوزهیی است که احزاب مختلف کمتر به آن ورود میکنند. نه اینکه اصلا نیست، میگویم که کمترین دخالت مربوط به مسائل سیاست خارجی است و آنچه که عمدتا به رقابت و بحث گذاشته میشود، مسائل داخلی از قبیل موصوعات رفاهی، بیمه، بهداشت و تامین اجتماعی و... است که به چالشهای جدیای هم تبدیل میشود، ولی قطعا خط قرمزهایی در سیاست خارجی رعایت میشود و حتی اپوزیسیون هم اگرچه ممکن است با رقیب حاکم که اختلاف نظر هم داشته باشد، چندان این مسائل را مطرح نمیکند. حتی در تغییر دولتها هم، چارچوبهای سیاست خارجی تغییر چندانی نمیکند، چون در چارچوب منافع ملی خودشان امر پذیرفته شدهیی است. مردم نیز در این وادی تا حد زیادی صمن آگاهی بر ظرایف و حساسیت موضوع یک اعتماد نسبی نیز نسبت به سیاستمداران خود دارند در ایران هم از این قاعده مستثنی نیستیم و نباید مسائل کلان و مهم سیاست خارجی را به صحنه رقابتهای جزئی و فردی بکشانیم، زیرا در نهایت به یک ضد ارزش و پارامتری که میتواند امنیت، منافع ملی و منافع مردم را تحت تاثیر قرار دهد، تبدیل خواهد شد و قطعا دیگران و رقبای ما، چه در منطقه و چه در سایر کشورها و حتی کشورهای فرامنطقهیی میتوانند، از این نوع چالشها یا درگیریهایی که ممکن است در داخل وجود داشته باشد، استفاده یا سوءاستفاده کنند و نهایتا دست مذاکرهکننده ایرانی را در مذاکرات میبندند و قدرت مانورش را کم میکنند. برهمین اساس، حوزه سیاست خارجی، حوزهیی است که باید در چارچوبهای خودش تعریف و پیگیری شود، ولی این به این معنی نیست که دولت یا دستگاه سیاست خارجی نباید با مردم صحبت کنند. درواقع باید به مردم بگویند که در چه مرحلهیی هستند یا چه روندی را طی میکنند و میخواهند به کجا برسند، بنابراین تا حدی که امکانپذیر است باید آن را بیان کنند، ولی چگونگی بیان آن و زمان بیان مهم است. یعنی شما نمیتوانید هر چیزی را که در آن لحظه راجع به آن مذاکره میکنید، بیان کنید. دیگران هم در همین چارچوب حرکت میکنند. ولی خب ما هنوز باید بیشتر و ببیشتر یاد بگیریم و منافع ملی را بر منافع فردی و گروهی ارجح بدانیم.
هنگامی که کسانی در داخل ساز مخالف میزدند، آیا کشورهایی که با آنها مذاکره میکردید به تیم مذاکرهکننده نمیگفتند که در کشورتان این موضوعات مطرح است؟ آیا این مسائل تاثیر منفی بر مذاکرات نمیگذاشت؟
به هر حال در کشورها از گذشته هم اینطور بوده و امروز با توجه به روند رشد وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی و سرعت انتقال اطلاعات، این رصد و پایش نسبت به همدیگر در همه جا وجود دارد.
وقتی شما با کشوری راجع به هر موضوعی صحبت میکنید و حتی، قبل از اینکه وارد مذاکره شوید، آن کشور در واقع تحلیل خودش را دارد، لذا در هنگام مذاکره حتما از آن اطلاعات بهرهبرداری میکند و با آن اطلاعات وپیشینهیی که به دست آورده با کشور مقابل یا متقابل صحبت و استفاده میکند. دلیلی ندارد که احتمالا این را به روی شما بیاورد و بیان کند که «من میدانم». در واقع بدون اینکه اعلام کند که اطلاع دارد، معمولا بر اساس یافتههای خودش، نوع بیان و گفتمان و روش خود را تنظیم میکند و کارش را انجام میدهد. ممکن است زمانی به مزاح یا به دلایلی این مسائل را بیان کند و به موضوعی هم اشاره کند، ولی الزاما نیاز نیست که حتما بیان بشود.
ما هنوز یاد نگرفتهایم که وقتی وزیر امور خارجه در جلسهیی برای یک صحبت و گزارش صادقانه و برای اطلاع و در جریان گذاشتن برخی خواهش میکند این مطالب را تنها برای شما میگویم و آن را رسانهیی نکنید، میبینیم، که ساعتی نمیگذرد که برخی با افتخار نوار صوتی آن را بر سر دست بلند کرده و مبارز میطلبند.
در پاسخهای شما به سوالهای قبلی، راجع به جنگ صحبت کردید. گویی ما پس از جنگ دیپلماسیای داشتهایم مبنی بر سازش با اعراب و سازمان ملل که گویا اتفاق خاصی هم نیفتاد و تمام شد تا دیپلماسی برجام. یعنی یکسری از افراد دو نوع دیپلماسی که معنی و مفهوم دیپلماسی داشته باشد را برای جمهوری اسلامی در نظر میگیرند. جنگ هزار میلیارد دلار خسارت غیر مستقیم و صد میلیارد دلار خسارت مستقیم داشته است.
این باعث شد که ما فرصتهای زیادی را در آن دوران از دست بدهیم و یک دلار هم تا الان نتوانستیم از عراق غرامت جنگی بگیریم. این قضیه به کجا رسیده؟
جنگ خسارات خودش را داشت. در طول هشت سال جنگ، ما خسارات مادی و معنوی بسیاری را تحمل کردیم که یکسری اعداد و ارقامی هم برایش تعریف و بیان شده، اما فکر میکنم در حوزه معنوی خسارات جنگ، هنوز خیلی کار داریم تا بفهمیم که چه میزان خسارت به ما تحمیل شد. به نظر من این عدد بسیار بزرگ است و سالیان سال باید کار کنیم تا بتوانیم آن را جبران کنیم. ما هنوز روی ویلچر، روی تخت بیمارستانها و در خانهها، معلولین زیادی داریم. خیلیها در طول جنگ جراحات روحی روانی و آسیب دیدند و افراد خانواده هاشان را از دست دادند در بمبارانها در استانهای مرزی. غیر از آن، تجهیزات و ادواتی که عدد و رقم میشود، بسیار است و این مربوط به دوره جنگ است و بعد از جنگ این خسارات نیست. بعد از جنگ، دوران بازسازی شروع شد که دوران موفقی هم بود. یعنی با توجه به مجموعه فشاری که اقتصاد کشور، به خصوص چهار- پنج استان مرزی ما و سایر بخشها در کل کشور تحمل کرده بودند، دوره بازسازی توانست حتی با بازسازی روابط خارجی، تا حد زیادی یک بازسازی مجدد را ایفا کند و یک نفس و دم جدیدی در مجموعه اقتصاد کشور در دوران هشت سالهیی که به دوران بازسازی و سازندگی مشهور شد بدمد و موجب شد که بالای 40میلیارد دلار پول از خارج از کشور و به خصوص از حوزه اروپا وارد پروژههای ایران شده و یک بخشهایی بازسازی شود. در حوزههای مختلف اقتصادی و بازسازی کارخانجات و شرکتها تکان و حرکت مثبت و مجددی داشتیم. اینها با اینکه خیلی مستقیم هم در ارتباط با جنگ نبودند، اما به دلیل وضعیت کلی کشور و اقتصاد جنگی همه امکاناتشان را در خدمت جنگ قرار داده بودند.
مثلا ماشین آلات ساختمانی و راهسازی که بخش دولتی و خصوصی گرفته و در خدمت جنگ قرار داده بودند، اینها همه تهی شد. یعنی دیگر چیزی باقی نمانده بود. لذا آن دوران، به نظر من دوران خسارت نیست بلکه دورانی است که توانستیم هم سرمایه به کشور وارد کنیم و هم شرکتهای خارجی را به ایران بیاوریم و هم یک بازسازی نسبی و در برخی حوزهها یک بازسازی موفق را داشته باشیم. دیپلماسی ما در دوره جنگ قطعا با محدودیتهایی مواجه بود چون به هر حال براساس شعار «نه شرقی، نه غربی» که مطرح بود، ایران تقریبا مورد توجه و شریک هیچ کدام از قدرتهای آن روزگار نبود. یعنی جهان متحد بود که ایران تمام شدن جنگ و آتشبس را بپذیرد. از همان ابتدای کار و بعد از اینکه بخشی از سرزمین ما اشغال شد، این فشار شروع شد. حالا توسط هیاتهای مختلفی که به ایران میآمدند از عرفات و ضیاالحق در قالب کنفرانس اسلامی و سازمان ملل همه میخواستند که ایران آتشبس آنها را و با ان شرایط تحمیلی بپذیرد. ایران هم شروطی داشت که چون آن شروط پذیرفته نمیشد، جنگ ادامه یافت و طولانی شد. در این دوران با توجه به اینکه سیاست غیر اعلامی و واقعی بخش عمدهیی از جهان و دولتهای جهانی این بود که جنگ پیروز نداشته باشد، جنگ ادامه یافت و به همین دلیل هم چون ایران شرایط آنها را نمیپذیرفت به نوعی در فشار قرار داشت. ابتدای کار که حتی با شوروی هم ارتباط گرمی وجود نداشت. آنها تسلیحات خودشان را به عراق میدادند و دنیای غرب هم به شکل مستقیم یا غیرمستقیم با صدام کار میکرد، بدون اینکه واقعا متوجه باشد که چه میکند. بعدا هم عواقبش را تحمل کرد و تاوانش را تا حد زیادی پرداخت و به نظر من هنوز هم دارد تاوانش را میپردازد و فکر میکنم دنیای غرب و به خصوص امریکا، تا سالیان سال باید تاوان خطاهایی که در همان جنگ داشتند را بپردازند. برخی از اتفاقاتی که امروز در عراق، سوریه و مجموعه تروریسمی که در منطقه با افراط گرایی وجود دارد، برمیگردد به اشتباهاتی که در همان جنگ شروع شد یا اشتباه قبلی مربوط به شوروی بود با اشغال افغانستان که آثارش امروز محسوس است و کمتر دیگران به آن توجه میکنند. ظاهرا حافظه تاریخی روشنفکران و دیگران در جهان تا حدی کم است و متوجه نیستند که ریشههای بحرانهای فعلی از کجا ناشی میشود.
دوران بعد از جنگ، بنوعی بازسازی دیپلماسی ما هم بود زیرا منجر به گشایش در سیاست خارجی کشور شد. روابط با کشورهای دیگر عادیتر شد، به ویژه با کشورهایی که روابطشان را با ایران بسته بودند. در حوزه اروپا و برخی کشورهای منطقه یک ناسازگاری، همراهی و همگامی، چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی، با دولت صدام وجود داشت. و بر آیند آن حمایت کامل از صدام دیکتاتور و مصرفکننده سلاحهای شیمیایی بود، سلاحهایی که خود این کشورها به او میدادند پس اگر بخواهیم تفکیک کنیم؛ در دوره جنگ وضعیت ما محدودتر بود و دوره پس از جنگ - اگر بخواهیم مجزایش کنیم - وضعیت مطلوبتری را درحوزه دیپلماسی داشتیم.
تا از بحث برجام فاصله نگرفتهایم این سوال را بپرسم که جدا از انتقاداتی که به حق یا به ناحق، هم به روند مذاکرات و هم به دستاوردهای برجام بود؛ یک عدهیی این انتقاد را وارد میکنند که نه تنها دستگاه دیپلماسی، بلکه دولت نیز تمرکز زیادی روی بحث برجام گذاشتند و شاید از حوزههای دیگری که دیپلماسی میتوانست در آنها موفق باشد، مثل کشورها یا اقتصادهای نوظهوری مثل آسیای جنوب شرقی، غافل شدند. حتی میگویند که امریکا هم الان بر آن سمت متمرکز شده است. اوباما هم در آخرین مصاحبههایش گفته که ما دیگر بر خاور میانه تمرکز نداریم و به سمت کشورهای آسیای جنوب شرقی میرویم. آیا شما اصلا این انتقاد که تمرکز روی بحث برجام و هستهیی باعث شد که دستگاه دیپلماسی تا حدی از حوزههای دیگر غافل بماند را درست میدانید؟
هنگامی که مذاکرات هستهیی شروع شد، شاید چنین تصوری وجود نداشت که مذاکرات اینقدر طولانی، پیچیده، سخت و دشوار باشد که برنامهریزی دقیقی را بتوانید در مورد سایر حوزهها داشته باشد. تردیدی در این نیست که برجام انرژی، وقت و توان زیادی را از کشور، دولت، دستگاه دیپلماسی و وزیر خارجه گرفت، ولی هیچ راه دیگری هم وجود نداشت. اینکه گفته میشود برجام و این مذاکرات، نهایتا ما را از مثلا قدرتهای نوظهور و برخی کشورها دور ساخت و ما را نسبت به آن کشورها بیتوجه کرد، فکر میکنم که الزاما چنین برداشتی درست نیست؛ چرا که در همین مدت، حجم همکاری هایمان با کشورهایی مثل هند - به عنوان یکی از اعضای بریکس - یا چین بسیار گسترده شد و بیشترین همکاریها را با اینگونه کشورها داشتیم. تا انتهای کار برجام و در بحث هستهیی هیچ دریچهیی به روی ما باز نبود و تحریمها هم به صورت جدی وجود داشت و تاثیر خودش را میگذاشت. تمرکز ما در حوزه دیپلماسی اقتصادی یا همکاریهای اقتصادی و سیاسی تا حد زیادی با کشورهای جهان سوم، کشورهای آسیایی و در برخی از آنها که شاید به عنوان قدرتهای برتر یا اقتصادهای برتر نام برده شوند، چین و هند بود و حتی خود کشورهای امریکای لاتین و در آنها برزیل را داریم. این تمرکز روی آن کشورها کم نشد و وجود داشت و هنوز هم ما این نوع از همکاریها را با آنها ادامه میدهیم.
پس معتقدید این اتفاق نیفتاده و همزمان و به موازات آن، دیپلماسی با این کشورها هم کارشان را پیش برده است؟
بله، در این چارچوب و تا آنجا که امکان پذیر بود دستگاه دیپلماسی کوتاهی نکرد. باید در جبهههای مختلف تلاش میکرد و چنین نیز بود.
اگر آقای روحانی دوباره رییسجمهور شوند، آیا آقای ظریف حاضر به قبول مسوولیت هستند با وجود همه فشارهایی که تحمل کردند؟ و اینکه به نظر میرسد آقای ظریف دیگه شادابی گذشته رو ندارند؟
راجع به انتخابات نمیتوانم صحبت کنم. ما اعتقاد داریم که وزارت خارجه یک دستگاه فراجناحی است و کمتر باید وارد مسائل داخلی بشود. سوالی هم که در مورد آقای ظریف پرسیدید را باید خود ایشان پاسخ بدهند اما در مورد اینکه ایشان شاداب نیست؛ من به عنوان فردی که تماس روزانه با ایشان دارم، چنین چیزی را نمیبینم و میبینم که با جدیت و کارآمدی تمام و با دقت زیاد وظایف خود را به خوبی انجام میدهد و از هیچ فرصتی برای پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی کشور مضایقه نمیکند. در روزهای گذشته هم دیدید که ایشان، بعد از حوادث سوریه، تعداد زیادی تماس تلفنی با وزرای خارجه یا همتایان خودشان داشتند و بعد، بلافاصله سفر ترکمنستان، گرجستان و قیزقیزستان را شروع کردند و الان هم در گرجستان هستند که این هم، با توجه به اهمیتی است که به همسایگان و کشورهای پیرامون داده شده و در اولویتهای ایشان و سیاست خارجی و وزارت خارجه است. من ایشان را توانمند، پویا، کارآمد و حتی بسیار شاداب میبینم، اگر چه نمیشود کتمان کرد که ایشان، شاید از معدود چهرههای سیاسی کشور بود که طی سالیان گذشته، سختی، فشار و سنگینی یک بار بسیار حیاتی مثل بحث هستهیی را تا حد زیادی هم به تنهایی به دوش کشیدند و خب، این امر کار سادهیی نبود. آقای ظریف با توجه به اعتقادات و برداشتهایی که در این خصوص دارند و منافعی که از پس این تفاهم برای کشور قایل هستند، فکر میکنم خود این موضوع میتواند باعث شده باشد که ایشان، خستگیها و فشارهایی که داشتند را تا حد زیادی رد کنند و بعد از برجام هم میبینیم که ایشان در مسائل دو جانبه، علاوه بر پیگیری مسائل برجام، بسیار فعال هستند. چه در سفرهایی که به حوزه آسیا داشتند و چه اروپا و امریکای لاتین، آفریقا و برخی کشورهای آسیای میانه و قفقاز؛ فکر میکنم که ایشان با توان بالا دارد کار خودش را انجام میدهد. اینکه در آینده ایشان چه تصمیمی بگیرد، باید صبر کرد. در اینگونه مسائل، شاید پیشداوری و قضاوت زودهنگام درست نباشد.
به اعتقاد کارشناسان همهپرسی ترکیه به معنی قدرت گرفتن هر چه بیشتر اردوغان در ترکیه است. حالا که اردوغان دستش در سیاست داخلی بازتر شده به نظر نمیرسد که بشود امیدی به تغییر سیاستهای ترکیه در آیندهیی نزدیک داشت. با این حال شرایط روابط ترکیه را با همسایگانش از جمله سوریه و عراق چطور ارزیابی میکنید؟
بحث رفراندوم قانون اساسی در ترکیه، بحث داخلی این کشور است. به هر حال رای مردم ترکیه به عنوان کشور همسایه که کشوری مستقل و دارای مناسبات دیرپا و دیرینه با ما است، قابل احترام است، بنابراین امیدواریم وضعیت جدید به ثبات امنیت وآرامش این کشور کمک کند. ترکیه کشوری است که مرزهای طولانیای با ما دارد. ما نیز به عنوان کشور همسایه، علاقهمندیم که از جایگاه خوبی برخوردار باشد. امیدواریم با توجه به نتایج آرایی که تا الان اعلام شده و مشخص است، دولت ترکیه بتواند یک اجماع کلان و همگانی را در درون ترکیه ایجاد کند و با توجه به نزدیکی آرای آری و نه که در رفراندوم وجود داشته، مدیریت و تدبیر دولت بتواند اجماع و ثبات را در ترکیه پایدار کند و از وضعیت بهتری برخوردار شود. اینکه وضعیت جدید و این تغییر سیستم و رفراندوم یا تغییر سیستم پارلمانی به ریاستی که اختیارات رییسجمهور را بیشتر و حوزه کارش را وسیعتر میکند، چه تاثیراتی میتواند در سیاست خارجی یا سیاستهای منطقهیی ترکیه داشته باشد، فکر میکنم باید کمی صبر کرد، ولی به نظر معقول میرسد یا معقول چنین است که ترکیه، با توجه به جایگاه جغرافیایی خود و همسایگان و وضعیت بحرانیای که در این منطقه وجود دارد، با واقع بینی و واقع نگری و دقت بیشتری مسائل منطقه و خودش را دنبال کند و این مساله «رفراندوم و اختیارات بیشتر رییسجمهور»، کمک کند. به اینکه رییسجمهور ترکیه بتواند با تسلط بیشتری مسائل منطقهیی یا سیاستهای منطقهیی کشورش را دنبال کند و بعضی از خطاها یا اشتباهاتی که برخی معتقدند از جانب ترکیه در گذشته در منطقه اتفاق افتاد و باعث شد که این کشور با مشکلاتی روبهرو شده و آثار نامطلوبی بر اقتصاد، سیاست، جامعه و امنیت ترکیه داشته باشد، کاهش یابد. امید من این است که وضعیت جدید، این کمک را به حاکمیت ترکیه کند که در انتخاب مسیر و سیاستهای منطقهای، به خصوص سوریه و حتی عراق، با دقت نظر بیشتری عمل کند و توجه داشته باشد همانگونه که ترکیه علاقهمند نیست که دیگران در امور داخلیاش دخالت کنند - مثل هر کشور دیگری - در نگاهی که به سوریه و عراق دارد، با دقت بیشتری عمل کند و بتواند پیوندهای بیشتری را با دولتهای این دو کشور داشته باشد. ما هم به هر حال روابط خوبی با ترکیه داریم و همواره رایزنیها، مشورتها و نشستهای متعددی را در مقاطع خاص و در مواقع بحرانی در مورد مسائل منطقه با هم داشتهایم. علاوه بر مسائل دو جانبه در حوزه اقتصادی و سایر حوزهها که به خوبی در حال پیشرفت است، امیدواریم با اشتراکاتی که بین ما هست و در کنار برخی اختلاف سلیقههایی که میتواند وجود داشته باشد و طبیعی هم هست، بتوانیم به صلح و ثبات بیشتر در مسائل منطقهیی کمک کنیم هوشیاری در شرایط جدید آن کشور و منطقه بسیار مهم است به هر حال ترکیه باید با هوشیاری بیشتری به اطراف خود بنگرد و بیاد داشته باشد، . و باید همواره توجه نمایند که تنها همسایگان اول شرکای او میتوانند باشند و از ترس برخی مشکلات نباید به سراب های دور دست اتکا و اعتماد بیش از حد داشته باشد. واقعبینی و هوشیاری در شرایط جدید آن کشور و منطقه بسیار مهم است.
با وجودی که ایران در سالهای اخیر سیاست مدارا را در برابر آنکارا در پیش گرفته اما ترکیه بارها به بهانههای مختلف به ایران و سیاستهای منطقهیی تهران از جمله در سوریه تاخته است. رابطه ایران و ترکیه را در ماههای پیشرو چطور ارزیابی میکنید؟
ما فکر میکنیم در وضعیت کنونی منطقه و با شرایط جدید و کلی در عرصه جهانی، بینالمللی و در دوره معاصر، دوران دخالت دیگران در سایر کشورها گذشته است و نمیتوان بدون مجوز یک دولت یا درخواست آن دولت در قلمرو نفوذ و حاکمیت ملی آن کشور دخالت کنید. مباحثی که در مورد ترکیه مطرح میکنند و برخی هم از آن به عنوان اشتباهات اساسی هم برداشت یا اطلاق میکنند، حضور ترکیه در خاک سوریه یا خاک عراق است که این حضور، اگر با مجوز این دولتها نباشد، یک نوع تعرض تلقی میشود که چندان قابل توجیه و بر اساس موازین حقوق بینالملل نیست و به هر حال واکنشهایی را از سوی آن کشورها یا دیگران در پی خواهد داشت که نهایتا میتواند وضعیت منطقه را پیچیدهتر کند. ما همواره در مذاکراتی که با ترکیه داشتهایم، در این خصوص صحبت کردهایم.، ترکیه را گاهی باید تا حدی درک کرد، ان کشور دوران سختی را طی نموده و مینماید و اتفاقات پس از کودتا و بحرانی که در روابط آنها با اکراد در داخل و در مقاطعی حتی با روسیه پیش آمد و ناکامیها در تحقق برخی ارمانها و شعارهایی که داده شد بود و اثاری که این حوادث بر اقتصاد و توریسم و سایر پارامترهای اقتصادی و اجتماعی آن کشور گذاشت، شرایط سختی را به وجود آورد و ما همواره به عنوان یک همسایه خوب سعی کردیم با درک واقعی از شرایط آن کشور به ترکیه بنگریم و تا آنجا که میتوانیم در این بازار مکاره کمک کار آنها باشیم
یعنی ترکیه با مجوز سوریه و عراق در آن کشورها و در خاک آنها حضور دارد؟
خیر. منظور من این است که هیچ کشوری بدون مجوز نمیتواند در مسائل داخلی دیگران ورود کرده یا نیروی نظامی خود را به داخل آن کشور اعزام کند. ترکیه اگر در سوریه حضور پیدا کرد و نیروهای خودش را به درون خاک سوریه یا حتی عراق برد، آنگونه که دیده شد، بدون مجوز دولتهای مرکزی سوریه و عراق بود و انتقادی که خیلیها در منطقه به ترکیه دارند در واقع همین دخالتها یا حضور بدون مجوز در این کشورها است. اینها میتواند آثار منفی بسیاری داشته باشد که بخشی از آثار منفی آن طی یکی دوسال گذشته در ترکیه دیده شده و مشکلاتی را برای ترکیه ایجاد کرده که قطعا نباید ایجاد میشد. از دیدگاه ما به عنوان ایران نیز، فکر میکنیم ترکیهیی که توانمند و با ثبات و توسعه یافته است، برای ما میتواند یک همسایه خوب باشد. برای ما این مهم است که همسایه ما، کشور باثبات و توسعه یافتهیی باشد و مشکلاتش برای ما کمتر باشد. با توجه به اینکه یکی از راههای ترانزیت ما به سایر نقاط جهان و به ویژه اروپا، خود ترکیه است؛ هرج ومرج و بحرانهای داخلی این کشور همسایه ما، میتواند روی مسائل و منافع ما نیز تاثیرگذار باشد. علاوه بر این، روابط دیرینه و دیر پای ما، مسائل تاریخی، فرهنگی و اشتراکاتی که با ترکیه داریم ایجاب میکند که همواره با این کشور همسایه روابط خوبی داشته باشیم. میگویند همسایه را نمیشود انتخاب کرد، همسایه جود دارد و قابل تغییر نیست، لذا شما یا همسایگان باید همواره از یک سیاست تعامل و گفتوگوی مسالمتآمیز پیروی کنید، البته یادتان باشد، روابط همواره و همیشه دو سویه و دو طرفه است، ما روابط یک سویه و یک طرفه در هیچ کجا نداریم، پس به موازات احترام شما به دیگری باید شاهد احترام آنان بخود باشید، سخن مثبت، پاسخی مثبت دارد و مدارا و متانت نیز از دو سوست و ما امیدواریم روابط ما با این همسایه تاریخی همواره بر اساس درک متقابل و احترام و همکاری و هم یاری باشد و این روابط از گزند دشمنان بدور ماند.
نظر شما راجع به برخورد اخیر امریکا با سوریه چیست، آیا تغییر 180 درجهیی در مواضع امریکا رخ داده است؟
در دنیای سیاست نمیتوانیم خیلی 100درصد در مورد پدیدههای مختلف قضاوت کنیم. تحت تاثیر اتفاقات مختلف یا متغیرهای متعددی که ممکن است به وجود بیاید، سیاستها هم میتواند تغییر کند. در مورد اظهارات آقای ترامپ یا هیات حاکمه امریکا، در همین دوران صحبتهای متعدد و حتی شاید متناقضی را دیدیم ولی اینکه الان بتوان گفت که قطعا و حتما چنین سیاستی در امریکا قطعی شده و اتخاذ شده، من هنوز به این جمعبندی نرسیدهام و قایل نیستم به اینکه چنین تصمیمی قطعی است. به هر حال سوریه، مساله پیچیدهیی است و بازیگران زیادی در سوریه وجود دارند. این کشور به هر حال یک کانون بحرانی جدی در منطقه است. فکر میکنم در طول مرور زمان، دولتهای غربی و برخی کشورهایی که در منطقه بودند متاسفانه دچار اشتباه شدند. فکر میکردند با برخی اقدامات و تحریک، تجهیز و ترویج برخی گروههای تروریستی میتوانند ظرف مدتی آقای اسد را از قدرت سرنگون یا برکنار کنند، اما پس از حدود 6 سال ما میبینیم که با وجود صدمات و لطمات زیادی که به مردم سوریه یا ساختارهای اقتصادی سوریه وارد شد، این اتفاق نیفتاد. یک بحث مهمی که در اینجا وجود دارد، نگاه دقیق ایران در این خصوص بود. ایران هنوز هم در مورد سوریه بر سر مواضع خودش هست. با تغییر مواضعی که نسبت به سوریه در سایر کشورهای جهان اتفاق افتاد، خیلیها اعتقاد داشتند که آقای اسد میتواند به سرعت سرنگون شود اما در طول زمان به این واقعیت رسیدند که چنین چیزی ممکن نیست. یعنی شما الزاما نمیتوانید از خارج از مرزها برای دولتها یا سرنگونی آنها تصمیم بگیرید. نهایتا سرنوشت سوریه به مردم سوریه برمیگردد. مردم سوریه هستند که باید در مورد دولت آتی و چگونگی آن تصمیم بگیرند. تاکنون وضعیت سوریه نشان داده که جایگزینی برای آقای اسد وجود ندارد، یعنی اگر آقای اسد زودتر از اینها تحت هر شرایطی از قدرت کنارهگیری میکرد یا نبود، قطعا چیزی به نام داعش یا اینگونه گروهها در دمشق حاکم بودند و میتوانستند صلح و ثبات جهانی را با خطرات بسیار بیشتری مواجه کنند.
بحث سوریه، بحث پیچیدهیی است، ولی نهایتا آنچه که همه باید به آن تن دهیم و بپذیریم، خواست مردم سوریه است. تا جایی که مردم سوریه از آقای اسد دفاع بکنند، باید به آن احترام گذاشت. زمانی هم اگر مردم سوریه نخواهند و وضعیت دیگری را ترجیح بدهند، آن هم باز مورد احترام کشورهای مستقل جهان خواهد بود، ولی تجربه سوریه نشان داده که با فشار و اعمال اقدامات خشن و تروریستی نمیتوان با اراده دیگران از خارج از مرزها در حاکمیت ملی یک کشور تغییری ایجاد کرد.
اتفاقات اخیر و آنچه که در «خان شیخان» اتفاق افتاد، همانگونه که اعلام کردیم و بهطور جدی هم آن را دنبال خواهیم کرد، از نظر ما یک واقعه مشکوک تلقی میشود به این دلیل که از سالیان پیش دولت سوریه از دارا بودن تسلیحات شیمیایی منع شده بود و تحت نظارت بود و سلاحهای شیمیایی از این کشور خارج شده بود، ولی متاسفانه همزمان با این اقدام، در مورد گروههای تروریستی نظارت و اقداماتی صورت نگرفته بود. فلذا حادثه تلخی که در آنجا اتفاق افتاد هنوز لایههایی بسیار پر ابهام را در خودش دارد و ما هم مطرح کردیم و اصرار داریم بر اینکه یک کمیته بیطرف بینالمللی حقیقت یاب این موضوع را بررسی کرده و روشن کند که مقصر چه کسی بوده است. به هر حال ما با تجربه حملات شیمیایی دولت صدام حسین و با خاطرات تلخی که از این موضوع داریم - و شاید نخستین قربانی در بحث شیمیایی در دوران معاصر بودیم - این موضوع را از همان ابتدا محکوم کردیم. خارج از اینکه چه کسی استفاده کرده و قربانیان این قضیه چه کسانی باشند، اصل قضیه بسیار محکوم ومنفور است. امیدواریم که این کمیته حقیقت یاب تشکیل شود. بحثی هم که در مورد حملات موشکی امریکا وجود دارد، آن هم کاملا باید محکوم بشود. یعنی نمیتوانید به این دلیل و با این موضوع که ابعادش خیلی هم روشن نیست، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک کشور را مورد تعرض قرار دهید و دست به یک اقدام یک جانبه بزنید. چیزی که امروز خطرناک است و باید نگران آن بود، اقدامات یک جانبهیی است که توسط یک دولت بخواهد در مورد دولتهای دیگر اتفاق بیفتد. اگر اقدامی هم باید در جایی صورت بگیرد، نیاز به شورای امنیت، سازمان ملل و یک اجماع کلی دارد که بتواند اثربخش بوده و از مشروعیت لازم هم برخوردار باشد. این حرکت امریکا، غیرقانونی و برخلاف همه موازین حقوق بینالملل بود.
چرا این سعه صدری که در مورد ترکیه وجود دارد، در مورد عربستان که تقریبا مواضعی مشابه ترکیه در قبال منطقه دارد، وجود نداشت که در نهایت به قطع روابط دیپلماتیک انجامید؟ چه عاملی باعث شد که ایران توانست ارتباطش را با ترکیه حفظ کند؟ چرا در دولت آقای روحانی به قطع روابط دیپلماتیک با عربستان رسیدیم؟
همانطور که گفتم ما با ترکیه روابط دیرینه و قدیمی داریم و همواره روابط نزدیکی را در دههها و حتی قرون گذشته به خصوص در دوران اخیر با یکدیگر داشتهایم، یعنی بعد از ترکیه جدید، ما مشکلات اساسی و زیادی با ترکیه نداشتهایم. البته اینکه دو کشور یا دو همسایه روابط خوبی داشته باشند به این معنا نیست که در همه ابعاد از یک تفکر، یک نگاه و یک سلیقه پیروی میکنند. یعنی شما هیچ دو کشوری را پیدا نمیکنید که در مورد همه مسائل جهان از یک سلیقه و یک نگاه برخوردار باشند. مثل دو انسان که هر چقدر هم به هم نزدیک باشند، باز هم جایی پیدا میشود که با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما این اختلاف نظر به این معنا نیست که همه مشترکات خودشان را به کناری بگذارند و آن را فراموش کنند و فقط روی نقطهیی که روی آن اختلاف نظر دارند، تکیه کنند.
ما با ترکیه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و منطقهیی روابطی همهجانبه داریم و همواره دیالوگی مستمر میان ما وجود داشته است. به هر حال در روابط میان ایران و ترکیه اشتراکات زیادی وجود دارد و اختلاف نظر هم میتواند وجود داشته باشد که به این معنا نیست که با یکدیگر صحبت نکرده یا بخواهیم نظراتمان را به یکدیگر تحمیل کنیم. میتوانیم اشتراکاتمان را بیشتر کرده و از اختلاف سلیقههایی که در مقاطعی به وجود میآید بکاهیم.
در مورد عربستان موضوع کاملا متفاوت است.، ساختار عربستان و تاریخ آن کشور اصلا با ترکیه قابل مقایسه نیست و همچنین نوع روابط سیاسی و تاریخ روابط سیاستی ما با این کشور متفاوت است و البته طبیعی نیز هست، ما هیچگاه در رابطه با عربستان آغازگر خصومت و سیاست غیر دوستانه نبودهایم. عربستان مقاطع متنوع و مختلفی را در سیاست خودش نسبت به ایران طی کرده است. این کشور در جنگ تحمیلی در کنار صدام قرار گرفت و با حمایتهای مالی و ارسال تجهیزات و تسلیحات و حمایت لجستیکی سنگینی که در اختیار صدام گذاشت، به طولانی شدن جنگ کمک کرد و موجب شد که در نهایت، خسارات سنگینی به ایران وارد شود. باوجود این امر، در مقطعی، توانستیم روابطمان را با عربستان تا حدی ترمیم کرده و بهبود بخشیم و چشم خود را برای آنچه با ما کرده بودند ببندیم و علاقه داشتیم که این روابط با استحکام بیشتری ادامه یابد. به هر حال اولویت اساسی ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران، کشورهای اسلامی و همسایگانمان هستند. ایران توجه ویژهیی به همسایگان و کشورهای اسلامی دارد و این سیاستی است که هم از آن پیروی کرده و هم آن را بارها اعلام کردهایم و در مورد عربستان نیز استثنایی نداشتهایم. ما علاقهمند بودیم که با عربستان روابط حسنه و مطلوبی داشته باشیم، اما در مقاطعی، به دلایل مختلف، این وضعیت شکل نگرفت و همانطور هم که اشاره کردم، مقصر طرف ایرانی نبوده است. به هر حال بعد از برجام و توافقاتی که بین ایران و 1+5 صورت گرفت، وضعیت جدیدی برای ایران در عرصههای جهانی به وجود آمد و فضایی باز شد که تا حدی برخی کشورها - که شاید عربستان هم یکی از آنان باشد - را نگران کرد. اینکه ایران با چنین جمعیتی، سرزمین و تاریخ تمدنی که از امکانات خدادادی زیادی هم برخوردار است و در یک تحریم طولانی مدت قرار داشته و تحت فشار بوده، در وضعیت جدید که میتواند جایگاه بینالمللی خودش را تغییر دهد و چه در حوزه اقتصادی و چه در حوزه سیاسی بتواند به بخش مهمی از جامعه جهانی وارد شود، تا حدی این نگرانی را به وجود آورد که ایران تبدیل به قدرتی شود که ممکن است برای او (عربستان) خطرناک باشد. به هر حال، عناصر مخرب و بدخواهی هم همیشه در جهان وجود داشته و دارند که سعی میکنند روابط بین کشورهای اسلامی را تخریب کرده و اجازه ندهند در جهان اسلام وحدت رویه و همگرایی بیشتری شکل بگیرد. اگر بخواهیم یکی از مظاهر قطعی آن را نام ببریم، میتوان از رژیم اشغالگر قدس (رژیم صهیونیستی) نام برد که با شیطنتهای خودش همواره سعی کرده که اختلاف بین کشورهای اسلامی را ایجاد و تشدید کند. لذا، یک ایران هراسی را نزد برخی کشورها و از جمله عربستان ایجاد کردند، به این شکل که ایران میتواند بعد از برجام خطری باشد و تبدیل شود به یک هژمونی و نهایتا قدرت برتر منطقه، و آنها با این ذهنیت و پیشداوری غلط، با نگاه دیگری به مسائل ایران توجه کردند. البته این موضوع در مورد ترکیه مصداق نداشت و نمیتوانست داشته باشد، اما به هر حال عربستان به نظر من تا حدی از این وضعیت نگران شد. این خودش میتواند نمونهیی باشد از اینکه برجام برای ایران در عرصه جهانی و برای روابط خارجی ایران یک مساله مهم، موثر و سازنده بود که کشورهایی مثل رژیم صهیونیستی و حتی برخی کشورهای دیگر را نسبت به ایران تا حدی نگران کرد تا جایی که سعی کردند برجام را به هر شکل ممکن تضعیف کنند یا برایش مشکل ایجاد کرده و اجازه ندهند که آثار برجام به ظهور برسد یا در مرحله اول اجرا بشود. پس از آن هم، حادثه «شیخ نمر» را داشتیم و متاسفانه اتفاقی برای سفارت عربستان در تهران رخ داد که کار خطایی بود و اشتباهی بود که صورت گرفت. اصولا نباید چنین اتفاقی میافتاد و نباید چنین بهانهیی به عربستان داده میشد. به هر حال این کار (تعرض به یک سفارت خارجی) هم توسط مقام معظم رهبری و هم تمامی مقامات کشور محکوم شد و محکوم هم هست و باید تجربهیی باشد برای هوشیاری کامل در کشور و اصولا نباید اجازه بدهیم دیگرانی که هیچگونه مسوولیتی ندارند، با هر عنوانی به اماکن دیپلماتیک و حد و حدودی که در کنوانسیونهای بینالمللی تعیین شده، تعرض کنند. این حادثه بر روی عربستان تاثیر گذاشت و روابطمان را پیچیدهتر کرد. پیش از آن، متاسفانه حادثه منا و کشتاری که در آنجا رخ داد را داشتیم. به هر حال بعد از اتفاقی که برای سفارت عربستان رخ داد، رابطه ما با این کشور قطع شد و در نهایت، روابطی که باید با عربستان ایجاد میشد، ایجاد نشد. ما بارها، چه قبل و چه بعد از برجام، اعلام کردیم که سیاست ما، سیاست حسن همجواری است و از اصول کلی که به دلایل مختلف قانونی و عقیدتی خودمان به آن اعتقاد داریم (احترام به حاکمیت ملی کشورها و عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها) پیروی میکنیم و عربستان هم خارج از این قاعده نبود و ما، هم به حاکمیت عربستان و هم در مورد دخالت در آنجا، هیچگونه نظر و چشمداشتی نداشتیم. همانگونه که ما از این قاعده پیروی میکنیم، علاقهمند هستیم که دیگران هم در مورد ایران از این قاعده پیروی کنند.
نهایتا مجموعه این اتفاقات موجب شد که روابط سیاسی با عربستان وجود نداشته و ارتباطمان تنش آلود شود. قطعا اعتقاد داریم که در شرایط به وجود آمده، ایران مقصر نیست، چون ما هیچگاه برای چنین وضعیتی پیشگام نبودیم و این عربستان بود که دچار برخی خطاهای استراتژیک شده و تحت تاثیر القائات و بعضی پیشداوریهایی که دیگران در مورد ایران داشتند، قرار گرفت. امیدواریم که عربستان با واقع بینی و دقت نظر بیشتری به مسائل منطقه بنگرد و بداند که ایران اسلامی میتواند همسایه بسیار خوبی برای آنها باشد و هر زمان هم که آنها علاقهمند به ترمیم روابط باشند، ایران نیز قطعا به این خواسته میتواند پاسخ مثبت بدهد، چون ما فکر میکنیم که در سایه همگرایی و همکاری مشترک در مجموعه منطقه است که میتوانیم صلح، ثبات و توسعه اقتصادی را برای همه مردم منطقه داشته باشیم. ولی متاسف که بگویم هنوز این کشور در توهم و رویاهای دست نایافتنی خود غرق شده و نتوانسته است به شکلی واقع بینانه به تحلیل اوضاع بپردازد و بر کینههای بیاساس خود فائق آید. ما ملت صبوری هستیم و اصراری نیز بر تغییر عقیده آنانی که به خواب مصنوعی خود ادامه میدهند نداریم و میتوانیم باز به تماشا و به صبر بگذرانیم، امید که آنان به درک عاقلانه و واقعبینانه لازم برسند.
این سوال را به عنوان یک دیپلمات و نه سخنگوی وزارت خارجه از شما میپرسم. برگزیت، پیروزی ترامپ در امریکا دوترته در فیلیپین و حتی پیروزی اردوغان در ترکیه... جهان به چه سمتی میرود؟ چرا پوپولیستها از شرق تا غرب از کشورهای اروپایی و امریکایی گرفته تا اسلامی اینطور اسیر شعارهای پوپولیستی شدند؟
بسیاری از تحلیلگران، تعبیری از جهان امروز دارند، که قابل بحث و توجه است، جهان در حال گذار، جهانی که نه کاملا از نرمهای گذشته پیروی میکند و نه ساختارهای جدیدی را تعیین و برای خود جایگزین کرده است. جهان در حال گذار، جهانی با سرعت تحولات بالا و جهانی غیرقابل پیشبینی است.
جهان میخواهد به دلایل مختلف از گذشته فاصله بگیرد اما راه خود را به یقین نیافته است. سرعت انتقال اطلاعات و فضای مجازی از نقش و حاکمیت دولتها شدیدا کاسته و بخشی از قدرت حاکمان را از آن خود ساخته و این وضعیت شرایط ناپایداری را بر جهان تحمیل کرده است. در این شرایط بخش عمدهیی از مردم جهان از ساختارهای سنتی پیشین سر خورده و خسته هستند. طی سالیان پیشین و حتی اکنون به احزاب و سیاستمداران حرفهیی، دیر پا و کلاسیک نه گفتهاند و به جای آن رویکردی به احزاب نوپای تازه تولد یافته و ناشناس و جوان رو کردهاند، شعارهای پوپولیستی گیرایی بیشتری از شعارهای کلاسیک احزاب سنتی و قدرتمند قبلی یافتهاند، یونان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه در اروپا نخستین کامیابیها را به صورت نسبی در این گرایش جدید یافتند و بعد این پوپولیسم همانگونه که بسیاری پیشبینی کرده بودند به آن سوی آبها نیز رسید و پیروز انتخابات بود. اما اینکه چنین وضعیتی بتواند با همان سرعتی که آغاز شد به راه خود ادامه دهد جای تردید دارد، به نظر میرسد در اروپا نوعی آگاهی و نگرانی جدید در مورد خطرات این پدیده درحال بروز است، هرچند هنوز هم اقبال زیادی به اینگونه احزاب نوظهور، ناشناس و چند ساله وجود دارد.
جهان در وضعیت ثابت و پایداری قرار ندارد، خروج انگلستان، از اتحادیه، اتفاقات در منطقه، شخصیت و سیاستهای ترامپ، گرایشهای مردمی، خستگی آنها از وضع پیشین و امروز و توسعهطلبی و تهی شدن بخش عمدهیی از جهان از چهرههای برجسته سیاسی و موثر و توانمند در اروپا و دیگر نقاط جهان، یک خلأ بزرگ را به وجود آورده است. به نظر میرسد، با کوچکترین غفلتی جهان در شرایط نا پایدارتر و بیثباتی بیشتر قرار خواهد گرفت. منطقه خاورمیانه آکنده از خصومت و کینههای قومی و فرقهیی است که مولود سیاستهای 100درصد غلط قبلی امریکا در منطقه و اتخاذ سیاستهای یکجانبهگرایانه و تجاوز به سایر کشورها به بهانههای واهی بوده است. در اروپا نیز شرایط سخت، آنجا را آشفته و بیثبات میکند. بنابراین باید گفت که تا رسیدن به جهانی صلحآمیز و آرامشی نسبی فرسنگها فاصله هست هنوز.
با توجه به برگزاری نشست آستانه در تهران. فکر میکنید آیا با نبود مخالفان بشار اسد و اینکه آنها از هیچ مسیر منطقیای پیروی نمیکنند، باز هم فکر میکنید که میشود راهحلی برای آتشبس در این کشور لحاظ کرد؟
نشست تهران، با اجلاس اصلی آستانه که در سطحی عالیتر در شهر آستانه قزاقستان برگزار میشود و ما باید در ۱۳و ۱۴ اردیبهشت شاهد برگزاری آن در آستانه قزاقستان باشیم، متفاوت است. اجلاس تهران در ادامه جلسات کارشناسی قبلی برگزار شد، متشکل از کارشناسان ذیربط سه کشور روسیه، ترکیه و ایران، که عمدتا بحث هماهنگی میان سه کشور در حوزههای عملیاتی و تلاش و راه کارهای مورد نیاز اجرای آتش بس و تثبیت آن را دنبال میکنند، پس با توجه به تعریفی که از اجلاس سه جانبه کارشناسی وجود دارد، دایره تصمیمات و موضوعاتی که به آن پرداخته میشود کاملا روشن است، و در واقع مقدمهیی است بر اجلاس آستانه ۴ که به زودی باید برگزار شود. ما در اجلاس کارشناسی نیازی به حضور گروههای معارض نداریم، و اجلاس تعریفی بدون حضور آن گروهها دارد، برهمین اساس این نشستها هر کدام کارکرد و تعریف و وظایف خود را دارد.