صفایی فراهانی : آدمها کشور را توسعه میدهند نه معادن
توسعه در ایران موضوعی است که با وجود بحثهای زیادی که حول آن انجام گرفته، همچنان آنطور که باید و شاید محقق نشده است.
اندیشمندان حوزه توسعه، توسعه یافتگی را تنها ورود و به کار گرفتن ابزارهای جدید نمیبینند، بلکه توسعه یعنی رسیدن به مدرنیته و جا افتادن فرهنگ آن که میتواند بر فضای اقتصادی، فرهنگ و مسائل اجتماعی تاثیر بگذارد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، محسن صفایی فراهایی، فعال اقتصادی در توضیح دلایل کاستیهایی که در توسعه یافتگی ایران وجود دارد، پا را از مسائل اقتصادی فراتر میگذارد و موضوع را در ابعاد کلان بررسی میکند. او عنوان میکند که رشد سرمایهگذاری در فضای رقابتی محقق میشود.
به رغم پیشرفتهایی که در حوزه اقتصاد وجود داشته است ایران همچنان آنطور که باید و شاید توسعه نیافته است. دلیل این مساله چیست؟
درباره اینکه چرا ایران به عنوان کشوری که در منطقه صاحب جایگاه والایی بوده و هست، نسبت به سایر کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته است، من معتقدم این بحث باید ریشه ایتر و فراتر از اقتصاد مورد تحلیل قرار گیرد. در طول قرن بیستم در کشور ما دو انقلاب صورت گرفت؛ یکی در دهههای اول قرن بیستم و دیگری در اواخر قرن بیستم که هیچ کدام از کشورهای جهان سوم شاهد چنین رویدادهایی نبوده و این امر ناشی از حضور، تحرک و خواست مردم است. ریشه انقلاب اول حذف استبداد و قانونگرایی بود و مبنای انقلاب دوم، بازهم کنار زدن استبداد و عدالت اجتماعی بود. سوالی که مطرح است، این است که کشورهایی که بعد از ایران شروع به فعالیتهای سیاسی - اجتماعی کردند و بعضا هیچ گونه سابقه تاریخی مانند ایران ندارند، چرا اکنون از ما به مراتب جلوتر رفتهاند؟ مثلا کشورهایی مانند مالزی که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و عمر آن به ۶۰ سال هم نمیرسد یا کره جنوبی که تا جنگ جهانی دوم مستعمره ژاپن بوده، پیشرفت اقتصادی بیشتری نسبت به ایران داشتهاند. زمانی که در دهه ۶۰ میلادی کرهها تصمیم داشتند برنامههای توسعه ای خود را شروع کنند، آمریکاییها به آنها توصیه کردند از بدنه کارشناسی ایران استفاده کنند. کره اکنون پس از گذار از این روند،مسیر پیشرفت را طی کرده و کشور ما هم با داشتن پنج برنامه توسعه قبل از انقلاب و طی کردن پنج برنامه توسعه بعد از انقلاب،هنوز با مبانی توسعه یافتگی فاصله اساسی دارد. به نظر من مشکل اینجاست که این برنامهها فقط اسم توسعه را یدک میکشیدند، در حالی که هیچ کدام از آنها مبانی توسعه را در خود نداشتند و در اصل به دنبال اجرای طرحهای عمرانی بی هدف رفتند. در آن برنامهها به تنها چیزی که توجه جدی نشد، ابزار توسعه، یعنی رشد و بالندگی نیروهای جامعه بود. در آن برنامهها آنچه فراموش شد، تربیت نیروی انسانی برای زندگی امروز بود. نیروی انسانی بالنده و رشد یافته و مسئول است که عامل توسعه میشود. کره جنوبی که اصلا معادن زیرزمینی ندارد، با تربیت نیروی انسانی خود و فرصت دادن به آنها و اعتماد به آنها، به این شرایط دست یافته است. اخیرا در کره جنوبی شاهد بودید که به دلیل فساد اداری - مالی دوستان رئیسجمهوری این کشور، مردم تا جایی پیش رفتند که رئیسجمهور را برکنار کردند و در این راه تا حصول نتیجه،نه گلوله ای شلیک شد، نه کودتایی به وقوع پیوست،نه نظام غیر دموکراتیکی بر سرکار آمد،بلکه به روشی کاملا مدنی رئیسجمهور کنار رفت، اما همزمان در آن کشور مردم در هنگام کار فقط با انجام کار به اعتلای کشور میاندیشند. این امر نشانه رشد جامعه مدنی و توانایی مردم در آن ساختار مدنی است. تولید ناخالص کره جنوبی در۱۹۸۰ نصف ایران بود، اما چه شد که در طول۳۵ سال به بیش از سه برابر ایران رسیده است؟ به غیر از اینکه واقعا همه مردم آن کشور تمامی نیرو و ظرفیت خود را برای تعالی جامعه خود به کار گرفتند؟ همه چیز با کار و تلاش همه ملت شکل میگیرد نه با معدن مس یا طلا یا ذخایر نفت و گاز و نه هیچ منبع دیگری.
در این میان مسالهای که باید اشاره کرد، راندمان پایین کار در ایران است. این مساله را چطور ارزیابی میکنید؟
بانک جهانی در ارزیابی خود از بهره وری هشت ساعت کار در روز، ایران را در جایگاهی میبیند که بهره وری نیروی کارش کمتر از یک ساعت است، اما همین موضوع در کره بالای هفت ساعت است. سازمان برنامه و بودجه مستمرا در گزارشات ۴۰ساله گذشته خود،یا رشد بهره وری نیروی کار را منفی اعلام کرده یا از رشد بسیار اندک گزارش داده است و به همین دلیل تفاوت بهره وری نیروی کار ما با کره در همین دو دهه گذشته بیش از ۲۰۰درصد بوده است. پس میبینید که توسعه نیرو انسانی در کشور چقدر کارگشاست،چرا که حس وطن دوستی و دانش و توانایی و مهارت و مسئولیت پذیری آحاد جامعه میتواند در مواد خام،چیزی به نام ارزش افزوده را ایجاد کند، که فولاد کیلویی دو دلار را به محصول کیلویی ۳۰ تا ۵۰۰ دلار تبدیل کند.
آیا همه چیز مربوط به نیروی کار است؟
عامل دیگر را باید وضع و اجرای قانون دید. برنامه چهارم توسعه در اواخر دولت اصلاحات در مجلس ششم و هفتم تصویب شد و اجرایش به دولت احمدی نژاد رسید. در آن برنامه پیشبینی شده بود که سه درصد از رشد اقتصادی سالانه از محل بهره وری باید تامین شود، یعنی اینکه برای این سهدرصد نیازی به سرمایهگذاری در کشور وجود نداشت،بلکه با کار خلاقانهتر و در نتیجه ارزش افزوده بیشتر میبایست آن سه درصد را محقق کرد. اما چرا آن اتفاق نیفتاد؟ و یک سوال اساسیتر چرا بیش از صدسال است که در کشور ما خودرو وارد شده، اما قوانین راهنمایی و رانندگی رعایت نمیشود؟ چرا توکیو که چهار برابر تهران خودرو در آن تردد میکند، با بی قانونی و ترافیک تهران روبه رو نیست ؟ چرا مهندس مشاور خارجی که روی طرح جامع پایتخت کار میکرد، پیشنهاد اولش رعایت قانون و مقررات رانندگی در تهران است ؟ در اصل ایران بعد از سال ۱۳۰۰، در این ۹۵ سال مدرن شده، ولی جامعه توسعه لازمه را پیدا نکرده است. دوباره به مالزی برگردیم؛ در این کشور۶۰ ساله آقای ماهاتیرمحمد بعد از ۲۰سال صدارت با رای و خواست خود و نه اعمال فشار از سویی یا جایی اعلام کناره گیری کرد، اما در همان زمان مردم مالزی راضی به این خواسته او نبودند، ولی او اصرار به کنارهگیری داشت،چرا که معتقد بود در این ۲۰ سال آنچه را باید برای بسترسازی و نهادسازی در زمینه رشد و پیشرفت جامعه انجام دهد،جامه عمل پوشانیده و اکنون به این باور رسیده که زمان رفتنش است و شما میبینید مالزی بعد از او، نه تنها عقب نرفت، بلکه به مراتب پیشرفتهتر شد. در سال ۲۰۱۵ صادرات صنعتی آن کشور ۱۶۰ میلیارد دلار بوده است. اگر به کره جنوبی هم نگاه کنیم، میبینید که درآمد سرانه آن کشور که در ۱۹۸۰ نصف ایران بوده، اکنون به پنج برابر رسیده است.
شما روی نیروی انسانی تاکید دارید، اما این در حالی است که نیروی انسانی در ایران تحصیلکرده است و به نظر میتواند تاثیر قابل ملاحظه ای بر توسعه کشور داشته باشد؟
براساس آمارهای مراجع بینالمللی ایران رده پنجم فارغ التحصیلان رشتههای مهندسی در جهان را دارد. این همه مهندس در کجای بدنه اقتصاد کشور به کار گرفته شده اند ؟ نقش سازنده آنها کجاست ؟ چرا از ظرفیتهای کشور استفاده نمیشود؟ این چراها دائما طرح میشود، بدون یافتن جوابی. پس یک بار توقف کنیم و برای همه این چراها و یافتن جوابی منطقی و در نهایت بازنگری تمام آنها همت گماریم.
در چنین شرایطی اگر قرار باشد نسخه اقتصادی پیچیده شود، چه کار باید کرد؟
باید گفت فقدان رقابت سالم به واسطه عدم رشد جامعه مدنی، در اقتصاد بیشتر اثر گذار است. سرمایهگذاری در فضای رقابتی رشد میکند. وقتی رقابت ناسالم میشود، با تزریق آمپولهای تقویتی اقتصادی،نهادهای حجیم وابسته در مقابل بخش خصوصی ایجاد میشود. در شرایط محیطی که بستر رقابتی اصلا وجود ندارد، ندادن فرصت برای حضور فعال بخش خصوصی در فضای اقتصادی کشور عملا باعث فرار مغزها و سرمایهها از کشور شده است. در طول ۱۰ سال اخیر مهاجرت از کشور بیشتر شده است. پس جامعه و اقتصاد کشور باید با نگاه عقلانی و کارشناسی اداره شود. در اوایل انقلاب اکثر واحدهای تولیدی صنعتی به نفع دولت مصادره شد. اصلاح اصل ۴۴ قانون اساسی به نوعی اعلام بازگشت از همان سیاستهای دولتی در اقتصاد در اوایل انقلاب بود، اما چرا در عمل بدتر از گذشته شد؟ چون از چاله درآمدیم و به چاه افتادیم! مگر کارخانه ارج قبل از سامسونگ تاسیس نشده بود؟ چرا امروز سامسونگ در جهان برند شده و ارج با تمام شایستگیهایی که در زمان خودش داشت امروز بسته شده است؟ همان مشکلات اجتماعی و سیاسی که در جامعه است، در اقتصاد هم دیده میشود. اینکه امروز بعد از اصلاح اصل۴۴ قانون اساسی جای رشد بخش خصوصی، شاهد رشد نهادهای اقتصادی خاص هستیم، نتیجه عدم توجه به رشد ساختار مدنی است.
یکی از مسائل مهم در اقتصاد ایران که باعث میشود توسعه به تعویق بیفتد، فضای کسب و کار نامناسب است. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
محیط کسب و کار چالش زایی که عملا باعث شده در آمارهای جهانی، ایران در میان کشورهای جهان همواره رتبه ۱۲۰ تا ۱۴۰ به بعد را داشته باشد، همه ناشی از رفتار سلیقه ای دستگاههای مختلف است. مثلا برای یک وام صنعتی یک نفر چقدر باید در سیستم اداری دوندگی کند تا به نتیجه برسد ؟ معمولا این زمان در ایران با فرض اینکه تمامی مدارک درست و بدون نقص باشد یک سال تا دو سال است و هیچ کس هم پاسخگو نیست. صنعتگر از هیچ مقامی نمیتواند توضیح بخواهد؛ حتی در سطح یک رئیس اداره! پس شرایط و وضعیت موجود، بیانگر فقدان نظم است، چرا که هیچ متقاضی نمیداند خود را با چه معیاری از ضوابط و مقررات تطبیق دهد تا به نتیجه برسد و همین جاست که فساد شکل میگیرد، یعنی امروز برخی افراد به ساده ترین و نزدیکترین شیوه ممکن برای دور زدن این مسیرهای طولانی فقط به رابطه و پرداخت زیرمیزی رو میآورند. این یعنی نهادینه شدن فساد در بستر جامعه.