چرا باید به روسیه اهمیت داد؟
شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی - ایران و روسیه همسایگانی هستند که با یکدیگر مرز مشترک ندارند. در پایان دسامبر 1991 میلادی با نشست روسای جمهور روسیه، روسیه سفید، و اوکراین، در یک خانه جنگلی در نزدیکی شهر مینسک، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از هم فروپاشید و از ابتدای 1992 میلادی پانزده کشور جدید در جهان متولد شدند.
روسیه تعهدات شوروی را به عهده گرفت و دیگر کشورها ولادتی مطهّر یافتند، بدون هیچگونه بدهی از گذشته. بهتدریج 10کشور آسیای مرکزی و قفقاز، علاوه بر بازیگری در صحنه سیاسی -اعم از جهان و منطقه- تاثیرگذاری در بازار انرژی و حملونقل را عهدهدار شدند. برای ایران، این کشورها اکنون منطقه حائل هستند. عبور نیروهای نظامی روسی به سمت جنوب دیگر به راحتی امکانپذیر نیست.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، اما همچنان جمهوری فدراتیو روسیه بزرگترین کشور جهان است و تمام عناصری را که مندلیف در جدول عناصر شیمیایی خود معرفی کرد، در جایجای این سرزمین وسیع در اختیار دارد. روسیه دارای ذخایر بیمانند گاز طبیعی و نفت خام است. از 1992 میلادی سیاست خارجی روسیه در صحنه جهانی با تغییرات متعددی روبهرو بوده است. نگاه غربگرایانه رییسجمهور یلتسین و وزیر خارجه او آندره کوزیرف به نگاه واقعگرایانهتر یوگنی پریماکف و سپس به دیدگاه اوراسیایی ولادیمیر پوتین تبدیل شد. در سیاست خارجی روسیه، ارتباط با همسایگان بهجامانده از نظام کمونیستی همچنان اولویت دارد. روسیه بهتدریج دریافت که بدون دسترسی به کشورهای بیرون از سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD)، آسیبپذیریهای ژئوپلیتیک و اقتصادی دارد. کاملا آشکار بود که حرکت استراتژیک روسیه در اضافه کردن شبهجزیره کریمه، با عکسالعمل کشورهای اروپایی و امریکای شمالی روبهرو خواهد شد. تحریمهای روسیه اقتصاد این کشور را ضعیف کرد. ساقط شدن جنگنده روسی بر فراز مرزهای سوریه و ترکیه، عکسالعمل سازمان پیمان اطلس شمالی (ناتو) به رفتار روسیه در اوکراین است؛ زیرا بلافاصله ترکیه خواهان اجلاس فوقالعاده ناتو در بروکسل شد.
مسائل و موضوعات متعددی در طول سالیان، ایران و روسیه را از برقراری روابطی شایسته با هم -آنچنانکه میتوانست- بازداشته بود. در یک نگرش کلی تاریخی این نقیصه به ضرر هر دو کشور بوده است و موجبات تضعیف هر دو را، در رقابتی که در صحنه جهانی برای پیشرفت و ترقی و تامین رفاه ملی وجود داشت، فراهم میآورد. در گذشته سیاستهای توسعهطلبی روسیه در قرن نوزدهم که مشخصا در مورد ایران در نتایج جنگهای منتهی به 1813 و 1828 میلادی مابین ایران و روسیه و دو پیمان گلستان و ترکمنچای تجلی یافت، در کیفیت مناسبات تاثیر بسزا داشت. همچنین نفوذ ایدئولوژیک اندیشه مارکسیستی-لنینیستی در ایران، در سالهای پس از ورود متفقین در جنگ جهانی دوم و عدم بازگشت ارتش سرخ از استانهای شمال غربی ایران در سالهای پس از آن، امکان هرگونه روابط برابر را از بین برده بود.
ظهور انقلاب اسلامی در ایران و سپس فروپاشی اتحاد شوروی، دو کشور را در موقعیتی قرار داد تا بتوانند مناسبات جدیدی را پایهریزی کرده، آن را در همه زمینهها عمق بخشند. در سالهای اخیر، عنصر سوءظن و بدبینی از روابط دو کشور کنار رفته و تفاهم مابین ایران و روسیه دارای پیامدهای متعدد شده است. مهمترین پیامد این مناسبات آن بوده است که به هر رو از دستاندازی مستقیم و راحت غرب به مناطق آسیای مرکزی، دریای خزر و قفقاز جلوگیری کرده است. در سالهای اخیر، دامنه نفوذ روسیه در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، گرچه نسبت به دوره اتحاد شوروی محدودتر شده، اما نسبت به دهه ابتدایی بعد از فروپاشی شوروی بیشتر شده است. تشکیل سازمان همکاریهای شانگهای یکی از نتایج استراتژی جدید روسیه است. عضویت ایران و روسیه در این پیمان در کنار هند و چین این امکان را به قاره آسیا میدهد که مسائل و مشکلات خود را بهصورت درونی حل کند. بانک توسعه و زیرساختهای آسیایی با ابتکار چین مثالزدنی است.
همچنین نوعی اعتمادسازی در روابط بین ایران و روسیه آغاز شده که قبلا سابقه نداشته است. ساخت 8 واحد جدید برق هستهای، تقویت بنیه دفاعی ایران، موافقت دو کشور برای جابهجایی 500 هزار بشکه نفت خام در روز، همکاریهای دو کشور برای پایان دادن هرجومرج ناشی از دخالت نیروهای خارجی در سوریه، همکاریهای منطقهیی در آسیای مرکزی و قفقاز، همسویی مواضع دو کشور در مسائل افغانستان و عراق، و نظر مشترک دو کشور در مورد اصلاح نظام نوین جهانی ازجمله همکاریهای نوین ایران و روسیه است.
در کنار زمینههای همکاری بین روسیه و ایران، از نقاط افتراق یا منفی در این روابط نیز باید نام برد. روسیه در جریان پرشتاب تحولات دریای خزر بهتدریج از مواضع ایران فاصله گرفت و درصدد نزدیک کردن مواضع چهار کشور بهجامانده از اتحاد شوروی با یکدیگر و سپس مذاکره با ایران با موضع واحد است. همچنین روابط اقتصادی غیرنظامی با وجود تاکید رهبران دو کشور، بیشتر از 4میلیارد دلار در سال نیست. مىتوان گفت که ایران نقش بزرگى را در پیشبرد سیاستهاى روسیه در نزدیکى هرچه بیشتر به منطقه آسیاى جنوبى و خاورمیانه ایفا کرده، اما شاید در کنار آن، ایران هماکنون به رقیب ژئوپلیتیک آنان در منطقه تبدیل شده است.
روسیه گرچه ابرقدرت نیست، اما قدرت بزرگی در روابط بینالملل است. روسیه از داشتن روابط نزدیک با ایران به مزیتهای متعددی دست مییابد که یکی از آنها بهچالشکشیدن نظام تکقطبی جهان به رهبری امریکاست. روسیه با بیاعتنایی به درخواستهای امریکا برای قطع روابط نظامی یا هستهیی با ایران در حقیقت به ادعاهای امریکا مبنی بر معرفی خود به عنوان پلیس جهان به مقابله برخاست.
علاوه بر آن، روسیه زمانی میتواند در سطح کلان روابط بینالملل تاثیر بگذارد که دارای نفوذ در نقاط استراتژیک جهان باشد. اگر روسیه دیگر متحد استراتژیک دولت صدام در عراق نیست، و اگر در افغانستان حکومت کارمل و نجیبالله را ندارد و اگر در قفقاز و آسیای مرکزی حکومتهای داخل شوروی بر سر حکومت نیستند، اما کمربند کشورهای مستقل از دیدگاه مسکو -همچون ایران، ارمنستان، هند و سوریه- میتوانند در حد امکان به روسیه امکان چانهزنی در سطح بینالمللی را بدهند و دست مسکو را برای حضور در خاورمیانه و خلیجفارس و روابط خود با اروپا باز نگه دارند.
برای ایران، روسیه یک همسایه قابل اعتناست. اگر نتوان بهصورت دایم به روسیه اعتماد کرد -که به هیچ کشوری نمیتوان- اما میتوان از مزایای روابط با روسیه منتفع شد. در وهله اول، اگر فرض شود در جهان کنونی، ایالاتمتحده امریکا، اروپا، ژاپن، چین و روسیه قدرتهای بزرگ هستند، نگاهی به موقعیت روابط ایران با این بلوکها گویای واقعیت است. امریکا با ایران دارای روابط دیپلماتیک نیست. امریکا در 11 کشور همسایه ایران دارای پایگاه نظامی و اطلاعاتی است.
در پسابرجام، آنچه تاکنون مشاهده شده، رفتوآمد پرهیاهوی مسوولان اجرایی کشورهای اروپایی به ایران بوده است، اما بانکهای اروپایی همچنان با ایران کار نمیکنند. ژاپن منتظر است که وضعیت سیاست خارجی ایران با امریکا روشن شود تا در ایران مثلا یک پروژه نفتی را دنبال کند. چینیها هم با وجود روابط پنجاه میلیارد دلاری با ایران، همچنان از روابط استراتژیک با کشور ما سرباز میزنند. در این میان، تنها روسیه است که در روابط خود تقریبا پایدار مانده است. نگاهی به همکاریهای ایران و روسیه -از همکاری استانهای ایران با جمهوریهای مسلماننشین داخل فدراسیون روسیه گرفته تا همکاریهای اقتصادی، نظامی، هستهیی و هوافضا- نشان از ابعاد وسیع روابط ایران و روسیه دارد. از طرف دیگر، ایران باید به روسیه به عنوان یک بازار برای کالاهای ساخت ایران نگاه کند. کالاهای ما نشان از فرهنگ گذشته ایران و اسلام دارد و برای مسلمانان روسیه جالبتوجه است.
از 2006 میلادی حجم روابط ایران با کشورهای آسیایی همچون روسیه، چین و هند از روابط با کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه بیشتر شد. این بدان معناست که ایران کشورهای سابقا کمونیست، همچون روسیه، یا نظامهای اقتدارگرایی همچون چین را به کشورهای دمو کراتیک اروپا و امریکای شمالی ترجیح داده است. در دویست سال اخیر، نخستین بار است که در تاریخ روابط خارجی ایران چنین تغییر جهت استراتژیکی رخ میدهد. آیا در این زمینه ایران مقصر است یا واقعا راه دیگری برای ایران باقی نمانده بود؟ به نظر من، رفتار امریکا و اروپا راه دیگری برای ایران باقی نگذاشته است. البته معتقدم ما همچنان میتوانیم با اروپا روابط اقتصادی خود را حفظ کنیم؛ در عین حال که فشارهای اقتصادی و مالی آنان همچنان بسیار است.
سوال این است که آینده چه خواهد شد؟ به عقیده من، روابط ایران و روسیه گسترش خواهد یافت. در وضعیت کنونی، نقاط اتفاق این دو کشور بیشتر از نقاط افتراق است. در این باره، چند نکته را اضافه میکنم:
نکته اول تحریمهای 10سال گذشته ناشی از قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد، مجلسین و دولت امریکا، اتحادیه اروپا، و تحریمهای اضافی و داوطلبانه کشورهایی همچون ژاپن، کره جنوبی، امارات عربی متحده و کانادا نشان داد، آنگاهکه قرار است کشوری، به هر دلیل، مورد هجوم قرار گیرد، مانند سرعت سورتمه در سرازیری (Roller Coaster)، حملههای تبلیغاتی، سیاسی، امنیتی، و نظامی هر لحظه افزایش خواهند یافت. روزگاری با هیاهوی تبلیغاتی، تحریم اقتصادی و نیز نشان دادن دندانهای نظامی، غرب به رهبری امریکا و رژیمصهیونیستی به دنبال متلاشی کردن هویتی به نام ایران بود. در آن زمان، مقابله با چنان هجومی همهجانبه بهراستی مشکل بود. فراموش نکنیم که روسیه، چین و هند هم به قطعنامههای تحریم علیه ایران رای مثبت دادند. اما ایران از این گردنه عبور کرد. برای تکرار نشدن چنان وضعیتی، علاوه بر اقدامات دیگر، ایران باید روابط خود را با کشورهایی که دارای سیاست خارجی مستقل هستند، افزایش دهد. به نظر من، پوتین رهبری است که میتوان نگرش سیاست خارجی او را متوازن و با نگاه به درازمدت دانست. هرچند که همچنان این پرسش در ذهن من باقی است که چرا روسیه به کریمه حمله کرد؟ درعینحال، نیابد فراموش کرد که سازگاری یا عدم سازگاری اهداف سیاست خارجی با فضای حاکم بر صحنه محیط بینالمللی ضرورتا از اهداف تعارضی ناشی نمیشود. گاه ممکن است که دیپلماسی ضعیف، محافظهکار و بدبینانه تصمیمگیران یا مجریان موجب شود بسیاری از اهداف همگون و حتی غیر متعارض بازیگران در صحنه محیطی به اجرا درنیاید. هنوز در روسیه کسانی هستند که معتقدند منافع روسیه در فضای آتلانتیکی، یعنی در تعامل با اروپا و امریکا، تامین میشود.
نکته دوم چون محیط عملیاتی و اجرایی سیاست خارجی فراتر از محیطی است که در آن تصمیم اتخاذ میشود، طبیعی است که درصدی از اهداف سیاست خارجی در صحنه عملیاتی بینالمللی عقیم و انجامنشده باقی بماند. منظور من آن است که مناسب است ما در طراحی استراتژیهای خودمان به نگاه مجدد به آسیا اولویت بخشیم. در عمل ممکن است بهصورت کامل به اهدافمان نرسیم، اما «راه درست را رفتن» بهتر از «درست راه رفتن» است. اینطور به نظر میرسد که در استراتژی نگاه به شرق، ایران و روسیه دارای نظرات مشابه هستند.
نکته سوم همگرایی بین ایران و کشورهای آسیایی در چارچوب توافقاتی مانند شانگهای، اکو و سازمان همکاری و امنیت در آسیا بیانگر این حقیقت است که این یک بازی برد-برد است. اما تنها یک نکته باقی است که آیا پیوستن ایران به سازمان همکاریهای شانگهای منزلت امنیتی ایران را ارتقا میدهد؟ پاسخ آن است که بیشک هرگونه فعالیت همگرایانه با کشورهای مستقل به وضعیت بهتری برای ایران میانجامد، اما نگرانیهای امنیتی ایران کمتر از نقاطی است که در چتر سازمان شانگهای قرار میگیرد. جز تهدید افراطگرایی اسلامی از نوع داعش در افغانستان، طالبان، القاعده و فعالیت سازمانهایی مانند حزب التحریر در آسیای مرکزی که شانگهای میتواند در کنترل یا محدودسازی آنان نقش ایفا نماید، نگرانیهای عمده ایران در مناطق دیگر است. آینده عراق، موضوع جنگ داخلی و تجزیه احتمالی این کشور، حضور نیروهای خارجی، به خصوص تعداد زیاد و تجهیزات پیچیده نظامی و ارتباطی امریکاییان در خلیجفارس و همه کشورهای عربی همسایه ایران، تشدید اختلافات میان شیعیان و اهل سنت و ازدیاد فشار به کشورهای تولیدکننده نفت برای افزایش تولید و کاهش قیمت نفت همه و همه از جنس دیگرند و در مناطق دیگر، ایران را هدف گرفتهاند و احتمالا شانگهای نمیتواند به ایران در این موارد کمکی کند. اما روسیه میتواند در برخی از این نگرانیها، شریک ایران باشد.
نکته چهارم نباید فراموش کرد که کشورها دوستان ابدی یا دشمنان ابدی با یکدیگر نیستند، بلکه منافع ابدی دارند. باید توجه داشت که روسیه از لحاظ مالی به سرمایهگذاری غرب وابسته است. روسیه از لحاظ فناوری گرچه در برخی زمینهها پیشرفته است، اما بهصورت عمومی روسیه کشوری نیست که بتواند همه نیازهای تکنولوژیک ایران را برآورده سازد. به نظر میرسد که در آینده، باز شدن درهای شهرها و کنسرنهای تکنولوژیک روسیه روی دانشگاهها، مراکز پژوهشی، و شرکتهای دانشبنیان ایرانی، فرصتی است برای تجربهاندوزی محققان و دانشمندان ایرانی.
نکته پنجم در دریای خزر، به نظر من، بهتر است که ایران همچنان بر استفاده مشاع از این دریا پافشاری نماید. علاوه بر محسنات این نوع رژیم حقوقی در بخشهای حفظ محیطزیست، ماهیگیری، حملونقل، و استفاده از منابع بستر دریا، این امکان برای ایران و روسیه فراهم میشود که همچنان همچون گذشته همسایه یکدیگر باشند؛ در گذشته مرزهای خشکی و آبی و اکنون ارتباط از طریق پهنابه خزر.