لیلاز : قدرت خرید کارمند۷۳ درصد سقوط کرد
اختلاف طبقاتی اجتماعی یک اصطلاح جامعهشناسی است. در مسائل جامعهشناسی معمولا از این اصطلاح استفاده زیادی میشود، اما اختلاف طبقاتی در هر جامعه به گونهای متفاوت مشاهده میشود. مشخصه یا معرف این اختلاف نحوه تقسیم سرمایههای مادی و غیر مادی هر جامعه است.
برای مثال میتوان از میزان دسترسی افراد به آموزش به عنوان ثروت غیر مادی نام برد و از طرف دیگر تقسیم داراییهای نقدی را به عنوان ثروت مادی شناخت. بیشک شکاف طبقاتی جامعه موجب بروز اختلالات متعدد در جامعه میشود و کاهش سطح زندگی افراد جامعه موجب ایجاد استرس و فشار روانی بر آنان است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، مسائل اقتصادی ارتباط تنگاتنگی با موضوعات اجتماعی دارد و از همینرو اگر در یک جامعه مسائل اقتصادی به معضلی برای مردم تبدیل شوند، احتمال بروز اختلالات اجتماعی نیز افزایش مییابد. در حقیقت شاید فشارهای اقتصادی آنقدر زیاد نباشد، اما بار روانی شکافهایی که مردم در طبقات مختلف اجتماعی میبینند، در نهایت خود را اینگونه نشان میدهد. فقط یک درصد از جمعیت دنیا ۴۰ درصد ثروت جهان را در اختیار دارند، و بر عکس ۵۰ در صد جمعیت دنیا صاحب کمتر از ۱ درصد ثروت دنیا هستند. اختلاف طبقاتی در دنیا بسیار بزرگ است. حتی در کشور آلمان که یکی از کشورهای ثروتمند جهان است آمار نشان میدهد که ۸۰ در صد جمعیت آلمان صاحب کمتر از ۲۰ درصد ثروت این کشور هستند، و ۸۰ درصد ثروت این کشور در اختیار فقط ۲۰ درصد از جمعیت این کشور است. اختلاف و شکاف طبقاتی معضلاتی را برای جامعه فراهم میکند که جبران آن آسان نیست. دکتر سعید لیلاز، اقتصاددان، به این موضوع اشاره کرده است که در ادامه میخوانید.
چرا با وجود عدم تغییرG. D. P در سالهای اولیه دولت نهم و افت فقط ۹ درصدی آن در دولت دهم، ضریب جینی درآن دوران رشدی پیدا کرد که هیچ گونه تناسبی با اینG. D. P نداشت؟ وهمچنین «برجام» به عنوان شاه بیت قابل احترام و درست عملکرد روحانی، چه تاثیری بر این شرایط اقتصادی و سایر حوزهها داشت؟
ببینید! اصلیترین عامل فقر و شکاف طبقاتی، تورم است. تورم قاتل فقراست و به فوریت هم به شکاف طبقاتی میانجامد. در سالهای ۹۱، ۹۲ و ۹۳ جمعا ۱۰۰ تا ۱۰۵ درصد نرخ رشد تورم داشتیم یعنی در این سه سال شاخص رشد قیمتها سه برابر شد اما در همین مدت قدرت خرید کارمندها به۲۰ درصد هم نرسید، از طرف دیگر قدرت خرید همین طبقه کارمند در سالهای بین ۸۴ تا ۹۲ حدود ۷۳ درصد سقوط کرد و عملا تمام کارمندها به زیر خط فقر رسیدند. درباره طبقه کارگر هم، فقط بین سالهای ۹۰ تا ۹۲ قدرت خریدشان ۴۰ درصد کاهش یافت و تنها در سال ۹۰ این قدرت خرید ۱۱ درصد سقوط کرد، سقوطی که حتی در دوران جنگ هم شاهدش نبودیم و همه اینها به تورمی برمیگردد که در دوره آقای احمدینژاد در دو موج، یکی از ۸۴ تا ۸۸ و دیگری هم از سال ۹۰ تا ۹۲ اتفاق افتاد و جالب است که بدانید در همین سه سال حضور روحانی بخش عمده این مشکلات حل شده ولی آسیبهای دوره قبل از ۹۲ به قدری وسیع بوده که تا اوایل دهه آینده شمسی هم آثارش وجود خواهد داشت، یعنی تا سال ۱۴۰۰نمیتوان به شرایط قبل از ۱۳۸۴ برگشت. بنابراین به واسطه عملکرد شخصی مانند احمدینژاد ما عملا سه دهه طلایی را برای رشد اقتصادی از دست دادیم، چراکه ما باید در شرایطی که تا ۱۴۰۴ به ۱۰۰ درصد رشد اقتصادی نسبت به ۱۳۸۴ میرسیدیم، تازه ما در آن سال، البته با اما و اگرهایی، میتوانستیم به رشد سال ۱۳۸۴ برسیم. پس شما اکنون به عنوان طراح این سوال میبینید که چه فشاری بر مردم ایران در سالهای بین ۸۴ تا ۹۲ بوده و تازه اکنون به سوال شما میتوان پاسخ گفت که با عدم تغییرG. D. P ایران بین سالهای ۸۴ تا ۹۰ و کاهش ۹ درصدی آن در سالهای ۹۰ تا ۹۲ همچنان که اشاره کردید، چرا شاهد اوضاع اسفبار آن دوران بودیم؟ وجوابش را باید اینگونه داد، زیرا چیزی از این G. D. P به مردم از سوی دولت مهرورز وخدمتگزار آقای احمدینژاد داده نشد، یعنی مردم در آن دوران زمانی که شب میخوابیدند و صبح از خواب بیدار میشدند، میدیدند بدون آنکه گناهی مرتکب شوند، فقیرتر شدهاند و دیگر قادر به تامین زندگی نیستند؛ اقتصاددانان تورم را دزدی شبانه دولت از جیب مردم میدانند و اکنون هم که برخی ناله رونق آن دوران را با تورمش سر میدهند، فقط به دلیل استفاده که نه، بلکه سوءاستفاده از آن تورم بود، یعنی پول مردم به واسطه همین تورم به جیب مبارک آنان سرازیر میشد. اکنون دولت روحانی را به دلیل وجود رکود درعین عدم وجود تورم، به سیبل انتقادات خود بدل کرده اند؛ در ضمن ما در سه سال دوره روحانی نیم درصد سهم مالیات را در G. D. P افزایش دادیم و با توجه به اینکه یک درصد سهم مالیات حدود ۱۵ هزارمیلیارد تومان است، پس این رقم خود موفقیت بزرگی است اما دوباره پای احمدینژاد به میان میآید و افزایش بیحد هزینههای دولتی آن دوران مانند یارانهها که به امروز هم تسری یافته و بار مالی دولت را بالا برده، سبب قفل شدن بودجههای عمرانی شده است. یعنی درآمدی که در آنجا باید خرج میشد، فقط وفقط به دلیل سیاستگذاری غلط در دوران قبلی صرف چیزی مانند یارانهها میشود.
سوالی هم درباره برجام بود و اینکه چه تاثیراتی بر شرایط اقتصادی داشت؟
من برجام را به صورت مستقل ارزیابی نمیکنم، بلکه آن را در چهارچوب تغییرات مدیریتی روحانی میدانم ولی برای تاثیرات مثبت و کاهنده تشدیدات این چالشهایی که مطرح شد، به چند مثال اکتفا میکنم. در سه ماهه اول سال ۹۵ هر تن کالای وارداتی به ایران حدود ۲۴۰تا۲۵۰ دلار نسبت به سال ۹۱ کاهش یافت، شما اگر امسال واردات را در حدود ۴۰ میلیون تن تخمین بزنید نزدیک به ۱۰ میلیارد دلارصرفه جویی ارزی را در پی دارد، حال سوال اینجاست که کجای این مساله ایراد دارد؟ و این را باید از کسانی پرسید که معتقدند برجام در ساختار اقتصادی ایران موثر نبوده است. البته شاید آنها کسانی هستند که این ۱۰ میلیارد دلار ناحق را، برجام از جیبشان درآورد و این گوشهای از تاثیرات برجام است، ضمن اینکه برجام، ناشی از عملکرد دوران قبل از روحانی است و این عملکرد چنان ایران را منزوی کرد که تهران مجبور به مذاکره شد، پس برجام محصول شرایطی هم هست که خود روحانی که امروزسیبل انتقادات شده، در شکلگیری آن هیچ نقشی نداشته، ولی با این تفاسیر، باز برجام مفید بوده است. بگذارید مثال دیگری بزنم، من و شمایی که اکنون با هم صحبت میکنیم، برجام حدود ۱۵۰میلیون دلاربرای کشور در روز درآمدی بیشتر از سال گذشته را در پی داشته، درآمدی که نصیب عربستان، قطر، امارات، کویت و... میشد، و حالا چرا برجامی که این پول را به کشور خودمان برگردانده، باید مورد این همه اتهام قرار گیرد؟ به من بگویید کجای برجام که خالق چنین بستری شده گناه دارد؟ مضاف بر این در ۱۵ سال گذشته سابقه نداشته که نرخ دلار در سه سال متوالی ثابت بماند، این هم باز نشانه چیست جز برجام؟ البته من معتقدم بزرگترین جنبههای مفید برجام درباره اقتصاد، بعد کمی آن، که البته آن هم مفید است، نیست، بلکه منظور بعد کیفی آن است. من حداقل بیش از ۳۰ مورد دستاورد بزرگ قابل اندازهگیری را میتوانم برای برجام ببینم، اما ثبات دادن و همچنین قابل پیشبینی کردن اقتصاد ایران، سردسته این دستاوردهای مفید برجامی است که گوهر نایاب و گم شده فعالیتهای سیاسی - اقتصادی ایران بین سالهای ۸۴ تا ۹۲ بود.
ظهور ترامپ وتقابلش با روحانی و برجام را چگونه ارزیابی میکنید؟
من نقش خارجی را در پیش برد مسائل ایران تعیینکننده نمیدانم، شاید آمریکا و ترامپ بتوانند بر ایران تاثیر بگذارند، اما این تاثیرات تعیینکننده نیست و باید گفت که با سیاستهای داخلی میتوانیم مسائلمان را در داخل حل کنیم. از طرف دیگر، شاید حضور ترامپ و تنش وجود او با افزایش قیمت نفت همراه شود، اما اگر هم اینطور نشد اتفاق مهمی نمیافتد و دولت میتواند به کارش البته کمی سختتر ادامه دهد. در ضمن شاید ظهور ترامپ به انزواگرایی آمریکا منجر شود و اگر این امر محقق شود مسائل خاورمیانه هم بهتر حل میشوند، چون اگر در مرحله اول، ترامپ انزواگرایی پیشه کند و در مرحله دوم، رابطهاش با روسیه را بهبود بخشد، نقش متعادلتری برعهده میگیرد و آن زمان، سه قدرت منطقه میتوانند به گفتوگو ومصالحه با هم بپردازند، که من اکنون نشانههای ضعیف و کمرنگی از آن را میبینم، توافق اوپک بعد از پیروزی ترامپ اتفاق افتاد، دعوتنامه حج امسال در دوران ترامپ برای ایران فرستاده شد، فروکش کردن جنگ سوریه ویمن هم در همین دوران است، زمینگیر شدن داعش هم همینطور، و در همین دوران ترامپ است که تهران به کمک ترکیه و روسیه در آستانه با مخالفان سوریه مذاکره میکند ومضاف بر آن، سفر وزیرخارجه کویت هم درهمین دوران است. البته در کنار این باید گفت که بحرانهای چند ساله اخیر منطقه سبب شده تا پولهای ایران، عربستان، قطر، کویت، ترکیه و... ته بکشد، پس اکنون دیگر نوبت مصالحه است، باور کنید همه این مسائل را باید در حوزه اقتصاد دید و تحلیل کرد، من سیاست را در مقابل اقتصاد خارج ازموضوعیت میدانم، ببینید! هرگاه درآمدهای نفتی منطقه افزایش یافته، خاورمیانه با یک جنگ و درگیری دست به گریبان شده و بعد از کاهش و افت قیمت نفت و تمام شدن بودجه این کشورها، به این واسطه، جنگ هم پایان مییابد. البته این مساله را هم میتوان به داخل تسری، تعمیم و گسترش داد، در داخل کشور اکنون چارهای جز یافتن راهحل کارشناسانه برای حل بحرانها وجود ندارد، شبکه بانکی تحت فشار است، نظام تامین اجتماعی هم همین طور و محیط زیست و نظام سرمایهگذاری کشور هم در شرایطی هستند که باید با نگاه کارشناسی مشکلات را حل کرد. باید اجازه گفتوگو داده شود. اگر در دوره احمدی نژاد پلاسکو فرو میریخت کسی جرات نقد دولت را نداشت، اما اکنون مسائل با بحث و بررسی حل میشود و این را قبل از عموم مردم، مسئولان فهمیده اند.
به نظر شما به چه دلیل باید از روحانی حمایت کرد؟
ما در چهار سال اول دوره روحانی از اقتصاد ایران آواربرداری کردیم و در نهایت باید گفت که مجموعه شرایط گذشته کشور را به جایی رسانده که تا سالها فقط اعتدال میتواند یگانه گفتمان نجات بخش ایران باشد و برای جلوگیری از بازگشت تندروی، انتخاب مجدد روحانی به عنوان تبلور فعلی این گفتمان، عاقلانهترین تصمیم است.