حفظ شرط احتیاط در برخورد با ترامپ
فرامین جنجالی دونالد ترامپ در دو بعد داخلی و خارجی شبیه سیلی شده که خوب و بد را با هم میبرد و چون به نظر نمیرسد به دنبال هدف خاصی باشد، نمیتوان از نگاه کارشناسی به واکاوی آن پرداخت.
در واقع ترامپ به این نتیجه رسیده معضلاتی که نظم سیاسی حاکم بر امریکا در طول سالها نتوانسته برای آنها یک راهحل میانی و البته موثر بیابد، بهتر است کل صورت مساله را حذف کرد. تصمیمهایی که هنر خاصی نمیخواهد و تنها جسارتی جاهلانه میطلبد تا به مرحله اجرا برسد، آنگاه اگر به نتیجه قابل قبولی رسید که افتخارش برای رییسجمهور است و اگر شکست خورد دلیل آن به مخالفان پر سر و صدا نسبت داده میشود. در این بین، تکلیف ملتهایی که نقش خاصی در انتخاب ترامپ نداشتهاند اما از این انتخاب تاثیر میپذیرند، موضوعی است که باید به آن دقت ویژهیی داشت و تا آنجا که به ایران مربوط میشود، به دلیل وجود معاهدهیی خاص به نام برجام بین دو کشور، حساسیتها دوچندان است.
حداقل در این چند روز ثابت شد کسانی که در اوایل پیروزی ترامپ در ایران بر طبل شادی میکوبیدند و حضور یک معاملهگر در راس هرم سیاسی ایالات متحده را به فال نیک میگرفتند، سخت در اشتباه بودهاند آن هم نه فقط به دلیل تصمیمهایی که تاکنون گرفته، بلکه به خاطر کیفیت تصمیمها و پیشبینیناپذیری که تحمیل خواهد کرد. پیشبینیناپذیری ترامپ میتواند از یک سو به تفاوت فرمانها و مواضعش مربوط باشد و از سوی دیگر، گاردهایی که نسبت به این فرمانها گرفته میشود نااطمینانی را تشدید خواهد کرد. به همین دلیل است که فرمانهای ترامپی ذاتا بستری برای کاهش پیشبینیپذیری هستند و برخورد نخبگان یا جامعه امریکا با آن نیز، حتی اگر از سر خیرخواهی باشد، موج دوم نااطمینانی را استارت زده و همچنان جهان و به تبع آن ایران در سردرگمی باقی خواهد ماند. حال ادبیات برخورد با چنین پدیدهیی، ریزهکاریهای خاصی دارد که باید برای آن یک محور کلیدی تعیین کرد. به نظر میرسد در وضعیت کنونی و با توجه به استقبال کشورهای غربی و شرقی از احیای روابط اقتصادی با ایران، این محور کلیدی باید در چارچوب پارادایم «منافع ملی» و به سرکردگی اقتصاد تعریف شود.
حسن روحانی در همین راستا قبلا در یک همایش گفته بود، سالهاست که اقتصاد به سیاست باج میدهد اما اکنون زمان آن است که سیاست به اقتصاد یارانه بدهد. تحت تاثیر همین سخنان رییسجمهور تغییر رویههای مهمی رخ داد و برجام هم با چنین اسم رمزی به نتیجه رسید که نهایتا حاکمیت حاضر شد در قالب یک بازی برد-برد با دادن چند امتیاز سیاسی، چندین امتیاز اقتصادی بگیرد و حالا همین فرمول را باید تکرار کرد. پرواضح است که بازی برد-برد با دنیا و بر اساس اولویتهای اقتصادی، در زمانی که نظم جهانی از یک روند نرمال برخوردار بود به مراتب آسانتر از این است که همین رویکرد در شرایط نااطمینانی فعلی ادامه پیدا کند. ولی نباید از یاد برد در حالی که امنیت ملی به سطوح بالایی از پایداری رسیده و جهان در سطح بالایی از پیشبینی ناپذیری متاثر از اروپا و امریکا قرار دارد، لازم است تصمیمسازان با هوشمندی ویژهیی گزینههای رویارویی با ترامپ را انتخاب کنند. مثلا میتوان از شرایط فعلی استفاده کرد و برای نشان دادن خباثت ترامپ اقداماتی انجام داد که واکنشهای هیستریک او را در پی داشته باشد، اما چنین عملکردی با اینکه در راستای رو کردن ماهیت سیاسی امریکا، بعدها به کار خواهد آمد ولی هزینههای هنگفتی هم در پی دارد که به نظر توجیهپذیر نیست. نیازی نیست که ایران بخواهد در خط مقدم رسواکردن امریکا باشد آن هم وقتی که اروپا به میدان آمده و تمام قد در برابر او ایستاده است. اینکه ترامپ در توییتی گفته ایران نباید با آتش بازی کند هر چند تهدیدی جدی محسوب نمیشود ولی این جمله پیام مهمی دارد از آن جهت که ایران با آتش نه، ولی با موجود ناشناختهیی چون او بازی نخواهد کرد. این موضع به معنای ضعف و ترس از رویارویی نیست، بلکه التزام کامل به منافع ملی و دور کردن این منافع از دستبرد آدمی به غایت خطرناک است که حاضر است برای شهرت خود نه تنها جهان، بلکه کشور خودش را نیز به باد دهد. پس بهترین موقعیت برای ایران در شرایط فعلی رفتن به خط دوم و در پشت سر اروپا ایستادن است و در آنجا بهجای مشاجره سیاسی سعی کند تا پیوندهای اقتصادی خود را مستحکمتر کند که اگر ترامپیسم به روندی در امریکا تبدیل شد، کمترین آسیب از آن به کشور وارد شود. در این صورت میتوان گفت که حسن روحانی و تیم دیپلماتها توانستهاند در تجربهیی ویژه و در دو برهه متفاوت به نفع اقتصاد ملی تصمیم بگیرند و اگر در این بین به یارانه دادنهای سیاسی هم نیازی احساس شد، شجاعانه از آن حمایت کنند.
*کارشناس اقتصادی