استراتژی در کسب و کار
پیش از سال ۱۹۶۰، واژه «استراتژی» به ندرت در کسب و کار به زبان آورده میشد و بیشتر در مورد مباحث مربوط به دیپلماسی و جنگ و نه در اتاق هیئت مدیره به کار میرفت.
بیتردید، امروزه، واژه استراتژی همیشه در کسب و کار به ویژه خدمات حرفهای حاضر است. «Entrepreneur» مقالاتی در مورد پیشنهاد یا تشویق استفاده از استراتژی در زندگی روزمره منتشر کرده است. بسیاری از آنها، مقالاتی مفید هستند که برخی از آنها به دنبال شناسایی نقش استراتژی و توصیف انجام یا به عبارت دقیقتر، اجرا است. مقالات دیگری هم به اندازهگیری مهارتهای «تاکتیکی» یا «استراتژی» مدیریت کسب و کار امروزی پرداخته است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دریک آنلاین، با وجود این، مهمترین مسئلهای که باید حل شود ، تعدد تعاریف مربوط به استراتژی است. این واژه به طور معمول در صنایع، شرکتها و وظایف به صورت نادرست استفاده شده است. استراتژی همان چیزی است که رهبران یا مشاوران به عنوان خدمات یا استناد به صورت معمول استفاده میکنند بدون اینکه معنی آن را درک کنند. در بسیاری از شرکتهای خدمات حرفهای، با استفاده از این کلمه از پیادهسازی این مفهوم گذر کردهاند. استراتژی به گنجهای تبدیل شده اغلب و به صورت ناخواسته این واقعیت را که هیچ استراتژی (واقعی) وجود ندارد را پنهان میکند.
شاید عملیترین راه حل استفاده مناسب از استراتژی در کسب و کار، تعریف مواردی است که شامل آن نمیشود. در ادامه چهار نمونه آمده است:
۱- استراتژی فقط برای انجام کار نیست
«اجرای استراتژی» صرفاً به معنای «اجرا» است و اگر شما در مرحله اجرای پروژه هستید، به طور قطع باید آماده اجرای استراتژی باشید. مایکل پورت، مشاور این را بهتر بیان کرده است: «تفاوت بارزی بین استراتژی و کارآیی عملیاتی وجود دارد.»
۲- استراتژی، انجام بیشتر نیست
اغلب، به معنای انجام کمتر است. همانگونه که باب شروم، رهبر کمپین انتخابات ریاست جمهوری، زمان به من در مورد افرادی که در کسب و کار ما به قضاوتهای صحیح معمول گرایش دارند» هشدار داد. او درست میگفت. ما تمام فرآیندهای غیرضروری و خدماتی که مشتریان نیازی به آن نداشتند را به مثابه استراتژی میدانستیم. میشل پورتر، از مدرسه کسب و کار هاروارد گفت که استراتژی اساساً مربوط به انتخابها است: شما نمیتوانید برای همه مردم همه چیز باشید.
۳- استراتژی برای برنامهریزی نیست، برای زندگی است.
در اینجا انگشت اتهام به سوی شرکتهای خدماتی حرفهای بزرگ است. آنها کارفرمایان را ثبت میکنند، آنها از مشتریان ثبتنام میکنند، آنها را در جلسات برنامهریزی ماهانه مطرح میکنند یا به انجام اقدامات میپردازند. محاسن این روش را میتوان مورد بحث قرار داد. با وجود این آنها تفکر را فراموش میکنند. شارل دی گایول میگوید که باید به خاطر داشته باشید که استراژی در مورد ایجاد طرح است. اجرای راهبردی در مورد پذیرش است: «شما باید گامهای خود را سریعتر کنید و سازگاری یا غیر از آن یک استراتژی بیفایده محسوب میشود.»
۴- استراتژی همیشه هیجان انگیز نیست.
ما در صنعت عاشق پوشش هنر روابط عمومی خود در پنهان «ارتباطات استراتژیک» هستیم. کاتلین هال جیمسون، معاون سابق مدرسه آننبرگ به ما یادآوری میکند که «وی مخاطبی نادان است.» بیتردید، منظور او موفقیت در ارتباطات است و شما باید مهمترین سوالات را بپرسید: چه کسی مخاطب من است؟ من میخواهم که آنها به چه چیزی فکر کنند؟ چگونه میتوانم توجه آنها را جلب کنم. اگرچه اینها مطالبی ساده است اما پاسخ استراتژیک به آنها دشوار است. علاوه بر این، اساس هر صنعت را تشکیل میدهد.
کلمات در کسب و کار اهمیت خاصی دارند. انتخاب مهم است. در مورد استراتژی، هر دو کلمه یعنی انتخاب و اقدام حائز اهمیت است. به واقع استراتژیک باشید و از این واژه برای مواردی که به معنی چیزی باشد استفاده کنید. اعتماد به نفس در واژه نیست، بلکه در مفهوم است؛ در کیفیت تفکر و کارآیی عمل است.