به اخبار مدارس نگاه حادثهای نداشته باشید
پسر 13سالهای که روز شنبه، از کلاس خارج شد، به سرویس بهداشتی مدرسه رفت و خودش را حلقآویز کرد، آمار دانشآموزانی که در سال 94تصمیم گرفتند تا به زندگی کوتاه خود خاتمه دهند را به عدد 13 رساند.
سیزده نفری که نه نیمکتهای مدرسه و نه آغوش خانواده نتوانست آنها را از تصمیم پنهانشان منصرف کند. معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش میگوید که با وجود این رخدادها مدرسه هنوز هم امنترین جا برای دانشآموزان است، میگوید که آمار خودکشی دانشآموزان هنوز هم فاصله بسیار با میانگین جهانی دارد و البته در گفتوگوی خود با «اعتماد» از تلاشهای آموزش و پرورش برای ریشهیابی این حوادث و تلاش برای رساندن آنها به صفر میگوید. گفتوگوی ما با حمیدرضا کفاش را بخوانید. هویت دانشآموزی نوجوانانی که خودکشی میکنند در اخبار منتشر شده مورد توجه قرار میگیرد و گریزی از آن نیست. آموزش و پرورش برای بررسی و ریشهیابی حوادثی که به هر حال در حوزه عملکردش قرار میگیرد چه اقداماتی انجام داده است؟ یک مقدمهای لازم دارد که باید عرض کنم. تربیت یک فرآیند است، ورودی بچههایی هستند که داخل مدرسه میشوند و ما در این مدت یک سری فعالیتها انجام میدهیم و خروجی میشود دانشآموزی که دیپلم گرفته. در این فرآیند نکات مثبتی هست مانند دانشآموزی که رتبه یک کنکور میشود، اگر آموزش و پرورش بگوید نتیجه کار من بوده، خانواده بگویند
نتیجه زحمات من بوده، موسسات کنکور بگویند من بودم و صدا و سیما بگوید نتیجه تبلیغات من بوده هیچ کدام را نمیتوان پذیرفت، چون این فرآیند نتیجه تمامی دوران تحصیل دانشآموز از ابتدایی تا دبیرستان، محیط خانوادگی، نظم و انضباط دانشآموز، وضعیت کنکور و... است که در کنار هم مجموعهای میشود که نتیجهاش این رتبه یک است. در سوی منفی قضیه یک اتفاقی پیش میآید مثل همین خودکشی یک دانشآموز یا مصرف مواد مخدر یا انحرافات دیگر، این هم قطعا یک عامل ندارد که بگوییم مدرسه مقصر است و لاغیر یا خانواده مقصر است و لاغیر. نکته دوم اینکه خیلی سخت است هم برای خانواده و هم برای مدیران و معلمان مدرسه و حتی برای ستاد آموزش و پرورش و خود وزیر که شاهد چنین حادثهای باشند، یک نوجوان به مرحلهای میرسد که فکر میکند دیگر نباید در این دنیا باشد و این خبر بسیار تلخی است و حتی یک نمونهاش هم نباید باشد. چنین حادثهای ارکان آموزش و پرورش را از صدر تا ذیل و همینطور ارکان خانواده را متاثر میکند. اما این را هم باید بگویم که این آمار و ارقام حوادث نسبت به میزان دانشآموزان ما و حتی نسبت به آمار جهانی اصلا بالا نیست، نمیشود هنوز گفت که زنگ خطرها
را باید به صدا درآوریم چون نسبت به میانگین ناهنجاریها در دنیا ما هنوز بسیار پایین هستیم و باید این نکته را در نظر داشته باشیم. اگر ما شروع میکنیم به ریشهیابی این موارد به این معنا نیست که همین الان آسمان به زمین آمده و نشانه به هم ریختن سیستم خانواده و کشور نیست، مطالعات ما نشان میدهد که در همه زمینهای نسبت ناهنجاریهای ما در مقایسه با بسیاری از کشورها کاملا پایینتر است و من با اطلاع کامل این را میگویم. حالا برسیم به اینکه چه عواملی ممکن است در این حوادث دخیل باشند. اولا در چنین مواردی پس از حادثه مطالعه کامل و مورد پژوهی میکنیم تا عوامل منجر به حادثه را متوجه شویم و بر اساس آن دست به پیشگیری و درمان بزنیم، هم در همان محیط و هم محیطهای مشابه. در مواردی که پیش از این در خصوص خودکشی داشتیم این بررسیها انجام شده و باز باید بگویم که ریشه آنها یک عامل نیست. عوامل مختلفی هست یکی برمیگردد به خانواده، خانوادههایی که درگیر مساله طلاق هستند، خانوادههایی که گرفتار فقر شدید هستند، خانوادههایی که بر اثر مهاجرت به یک فرهنگ جدید منتقل شدهاند، خانوادههایی که دچار تشنج و استرس میان پدر و مادر هستند که روی
فرزندان هم اثر میگذارد و... اینها از جمله موارد مربوط به خانواده هستند که بر روی ناهنجاریهایی که از فرزندان سر میزند تاثیر دارند. عامل دیگر توسعه فضای مجازی، شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای است که اغلب اوقات تاثیر تربیتیشان از حوزه واقعی بیشتر است. بچههای ما با این فضاها آشنا هستند و بسیاری خانوادهها خیلی باز اجازه استفاده از این فضا را به آنها میدهند که در سایر کشورها اصلا اینگونه نیست و برای سنین مختلف از فیلترهای متنوع استفاده میکنند و این در حالی است که ما مخالف فیلتر هستیم. شاید به این خاطر که فیلترها را در جاهای اشتباهی اعمال میکنیم. بله، آفرین. این شده که در کشورهای پیشرفته خانوادهها حتی پول میپردازند برای اینکه فرزندانشان در معرض همهجور سایت و اطلاعاتی نباشند و ما اعتراض میکنیم شاید به همین دلیلی که شما میگویید. الان شبکههای ترکیهای سریالهای ٣٠٠ قسمتی پخش میکنند که غیرت و روابط مختلف را عادی نشان دهند و بعد از یک زمانی میبینید دارند این مدل زندگی را عادی جلوه میدهند، شبکههای اجتماعی خیلی راحت تصاویر و مطالب مختلف را منتقل میکنند و وقتی فرهنگ استفاده از
رسانهها پایین باشد تاثیر خود را بالاخره خواهد گذاشت. بعد از این محیطها، عامل دیگر را میتوان در نهادهای دینی جستوجو کرد، از روحانیت گرفته تا مساجد که باید دید، تاثیرگذاری آنها در اخلاق جامعه، میزان باز کردن مسائل اجتماعی از سوی آنها برای مردم چقدر است، این نهادها چقدر نوجوان و جوانان را میتوانند به خود جذب کنند، چقدر میتوانند نوجوانی که از دین زده است را به سمت خود بکشد و مسیرش را روشن کند. عامل چهارم رسانههای جمعی اعم از صدا و سیما و مطبوعات هستند، چقدر با دیدن یک فیلم یا مطلب اعتماد به نفسش تقویت میشود، بر دعوای خانواده غلبه کند؟ کدام یک از این تولیدات در این مسیر این بچهها را، نوجوانان ناامید را تقویت میکنند و حالشان را خوب میکنند؟ پنجمین مورد میشود مدرسه. ما آمار داریم که نمیتوانیم اعلام کنیم اما نمیدانید اگر مربیان و معلمان پرورشی و مشاوران در مدارس نبودند تعداد ناهنجاریها و حوادث چه اندازه افزایش پیدا میکرد. البته اقرار میکنم که در میزان مشاوران و مربیان کمبود داریم، متوسطه اول تقریبا تمامی مدارس مشاور دارند، در متوسطه دوم کمتر است و در دوره ابتدایی خیلی کمتر است و یک راه به صفر
رساندن حوادث در مدارس یک راهش همین تربیت مشاوران مدارس در دانشگاهها و جذب آنها توسط آموزش و پرورش است. همین مشاورانی که برخیها فکر میکنند اگر در دفتر مدرسه نشستهاند یعنی اینکه بیکارند، یعنی اینکه در یک مدرسه آرام بدون مساله کاری ندارند در حالی که این آرامش نشانه خوبی از حضور آنهاست. از ١٠٠ موردی که ممکن است منجر به خودکشی شود ممکن است یکی حاد باشد. اگر نسبت به دانشآموزان حساب کنیم، تعداد خودکشیها میشود یک در میلیون، حالا ما معتقدیم یک در صدها میلیون هم زیاد است و نباید باشد اما به نسبت آمار سایر کشورها این رقم واقعا پایین است. مطمئن باشید صدها مورد بوده که قبل از اینکه منجر به حادثه شود حل شده. چه کسی تشخیص میدهد که یک دانشآموز ممکن است یکی از آن مواردی باشد که در آینده دست به خودکشی بزند یا دچار مسالهای شود که از آن به عنوان ناهنجاری یاد میکنیم؟ در مرحله اول معلمی که در کلاس درس است چون با بچهها سروکار دارند و آموزش دیدهاند و روانشناسی شخصیت و روانشناسی نوجوان و... خوانده در هنگام درس حتی اگر فیزیک درس بدهد میتواند متوجه شود که دانشآموزی نیاز دارد که بررسی شود و البته این
به معنای برچسب زدن نیست بلکه به مدرسه اطلاع میدهد که فلان دانشآموز در کلاس درس رفتار و گفتاری غیرعادی دارد، در مرحله اول به کمک در جریان گذاشتن پدر و مادر، صحبت کردن با دانشآموز و شرکت دادن او در فعالیتهای جمعی سعی میشود که این مشکل حل شود، معمولا کسی این بخش را نمیبیند. اگر در مدرسه حل نشد به هسته مشاوره منطقه ارجاع داده میشود، یک روانشناس خانم و آقا حضور دارند که مدیر دانشآموز را به آنجا میفرستد با حضور والدین و تست و غربالگری و تخلیه روانی و اطلاعاتی انجام میشود، به پدر و مادر و دانشآموزان هم توصیههای لازم را میکنند، در صورتی که حل نشد نوبت به مرکز مشاوره استان میرسد، آنجا دیگر فقط بحث پیشگیری نیست و حالت درمانی هم دارد، رفتاردرمانی، تست هیجان و از این دست در آنجا هستند و تعداد متخصصان بیشتر است و در همه استانها این مرکز هست. این است که از ١٠٠ مشکل بالاخره ٩٥ مورد یا در مدرسه یا در هسته مشاوره یا در مرکز مشاوره مشکلات حل میشود. الان علاوه بر تلاش برای بیشتر کردن این مشاوران و معلمان تربیتی و توانمدسازی آنان یک برنامه هم برای توانمندسازی معلمان شامل دورههای تشخیص ناهنجاریهای رفتاری و
نحوه رفتار با آنها، دفتر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ما به جد دارد برای این دورهها کار و برنامهریزی میکند. مرکز آموزش خانواده هم هست که طراحی دورههایی برای کشف و برخورد صحیح با ناهنجاریهای رفتاری را بر عهده دارد. با همه اینها گاهی حوادثی هم رخ میدهند که کاش نباشند. ممکن است معلم تشخیص نداده باشد، ممکن است مدرسه مشاور نداشته، ممکن است محیط خانواده تقصیر داشته باشد، ممکن است تحت تاثیر فیلم یا برنامهای در فضای مجازی بوده یا خدای ناکرده شکست عاطفی را از سر گذرانده باشد و این مساله را با کسی در میان نگذاشته باشد. گاهی پای ازدواج اجباری در میان است، در طوایف و خانوادههایی که در برخی مناطق کشور دختر نوجوان خود را مجبور به ازدواج میکنند این دختر گاهی راهی به جز فرار ندارد و... یعنی بدانید که مدارس ما امنترین جا برای بچههاست یعنی بچههایی که این نابهسمانیها را دارند یا حتی خاطی هستند هنوز هم به روایت آمار، مدرسه را جای امنی میدانند و میتوانند در زیر سایه حمایت مدیر، معلم و دوستان خود قرار بگیرند. پیش از این فقط یک معلم پرورشی بود که در واقع خیلی اعتمادی هم از سوی دانشآموزان به آنها وجود
نداشت. مثلا یک دختر نوجوان اگر درگیر یک مساله عاطفی بود قبل از رفتن پیش مثلا معلم پرورشی برای گرفتن راهنمایی از این میترسید که بیان کردن این مشکلات برایش هزینه تنبیهی و توبیخ از سوی مدرسه به دنبال داشته باشد. الان چقدر این مشاورانی که در مدارس هستند مورد اعتماد دانشآموزان هستند؟ آن موقع مربی پرورشی فقط مسوول فعالیتهای گروهی بود، گاهی بچهها اعتماد میکردند تا با آنها حرف بزنند و برخی نه اما این مشاوران رشته روانشناسی یا علوم تربیتی و رشتههای مرتبط خواندهاند، در گزینش و آموزش آنها بسیار سختگیری میکنیم. رازداری یکی از ویژگیهای آنهاست که در روند گزینش آنها هم مد نظر قرار میگیرد و به عنوان نخستین شرط مشاور بودن مدام روی آن تاکید میشود. بعد هم باید بتوانند با دانشآموز ارتباط برقرار کنند چون اینها مقدمات این شغل است. اغلب مشاوران ما این ویژگیها را دارند. گزارشهای مستمری که از سراسر کشور میرسد این است که با وجود مشکلات بسیار زیاد انضباطی و اخلاقی که سر راه دانشآموزان قرار میگیرد اغلب آنها در محیط مدرسه و با حضور همین مشاوران و البته معلمان برطرف میشود و این به دلیل همین اعتمادی است که
وجود دارد. این نظام مشاورهای واقعا موفق عمل کرده است. در میزگردی که چند وقت پیش در روزنامه داشتیم رییس انجمن مددکاری اشاره کردند که در زمان وزارت آقای حاجی بابایی بحث آسیبهای اجتماعی خیلی بسته نگه داشته شد و روند رسیدگی به این مسائل در آموزش و پرورش عقب افتاد، حالا گویا فضا بازتر شده است برای حرف زدن در این حوزه. الان چقدر به صورت شفاف حاضر هستید به این مباحث بپردازید؟ کاملا این سوال را درک میکنم اما باید بگویم در دوره هیچ وزیری چه قبل، چه الان و چه بعد، اگر با این موضوعات بخواهد برخورد ژورنالیستی شود معمولا با آن مقابله میشود. منظورتان از برخورد ژورنالیستی چیست؟ یعنی با تیترها و اخبار بخواهیم ایجادناامنی اجتماعی کنیم. این اخبار برای خانوادههایی که آسیبشناسی نمیدانند جز ایجاد دلهره و ترس دستاوردی ندارد. این مباحث را کاملا موافقم که در جلسات آسیبشناسی و تخصصی مثل همین میزگردی که گفتید به آنها بپردازیم تا موارد مطرح شود و راهحل ارایه دهند. اما اینکه عدد بدهیم، رشد چقدر بوده و اینها بخواهد هی تیتر بشود معتقدم که به جای علتیابی، وحشت ایجاد میکنند. در کرمانشاه یک
مورد خودکشی بوده، بررسی نکردیم که علتش چه بوده، چرا انجام شده، برای تکرار نشدنش چه باید کرد فقط میآییم خبرش را در صفحه حوادث میبینیم. البته در نظر داشته باشید آنقدر فرهنگ لاپوشانی در سازمانهای مختلف پررنگ است که رسانه در نقش نورافکن برخی از این موضوعات را نشان میدهد، شاید اگر مثلا در مورد تنبیه دانشآموزان این همه خبر کار نمیشد این همه هم پاسخگویی در قبال مواردی که اتفاق میافتد نبود. شاید این کاربرد را داشته باشد اما کاربرد منفی بسیاری هم دارد. قبول دارم که رسالت رسانه این هشدار دادن را میطلبد اما فقط در حدی که باید کمک کنند به پیدا کردن راه علاج و تحلیل، من معتقدم رسانه در این قسمت ضعف دارد.
ارسال نظرات