x
۰۲ / آذر / ۱۳۹۴ ۱۱:۲۰

سفر کربلا از میدان ولی‌عصر آغاز می‌شود

وقتی که عابران از پیاده‌روی پت و پهن به داخل خیابان و لابه‌لای مسیر رفت و آمد اتوبوس‌ها پناه ببرند یعنی از آن روزهایی است که سفارت عراق یک‌تنه معادلات معمول هر روزه جنوب میدان ولی‌عصر را به هم ریخته.

کد خبر: ۱۰۴۶۱۶
آرین موتور

ظهر روز یکشنبه، دیوار سفارت تبدیل شده به تکیه‌گاه آدم‌هایی که چشم به پشت سر نفر مقابل خود دارند و هر قدمی که او به جلو بردارد برای‌شان غنیمت است؛ یک قدم به در سفارت نزدیک‌تر می‌شوند. چیزی تا اربعین نمانده، صدها آدمی که این سو و آن سوی میدان ولی‌عصر میان گرفتن فرم و سفارت و دفاتر مسافرتی سراسیمه در رفت و آمدند همان‌هایی هستند که قرار است امسال بخشی از آمار مسافران کربلا در اربعین ٩٤ را تشکیل دهند.

روبه‌روی ساختمان سفارت عراق گذرنامه‌ها، عکس‌ها و فرم‌ها روی زمین پایین پای ماشین تایپ چیده شده‌اند، این بخش از پیاده‌روی ولی‌عصر در قرق اتباع غیرایرانی است، به عبارت دقیق‌تر اتباع کشورهای عراق و افغانستان. نفری دو هزار تومان می‌دهند تا فرم روادید و کارهای ثبت‌نام‌شان در همان گوشه خیابان انجام شود و بعد در صف ورود به سفارت قرار بگیرند. زایر ٤٢ ساله اهل افغانستان است، ٣٥ سال است در ایران سکونت دارد و حالا قرار است برای نخستین بار عازم سفر کربلا شود. نفری ٤٠ دلار هزینه ویزاست و تا جایی که تخمین زده یک میلیون تومان از پولی را که از طریق کارگری پس‌انداز کرده، خرج این سفر کند. هنوز نمی‌داند دقیقا چطور قرار است به مقصد برسد: «چیز زیادی نمی‌دانم، فقط می‌دانم از سمت مهران و شلمچه می‌برند. می‌دانم پیاده‌روی هم دارد و خودم را برای آن بخش آماده کرده‌ام. » هرچند از وضعیت امنیتی عراق اطلاع چندانی ندارد اما می‌گوید خطرهای احتمالی را می‌داند، به قول خودش «خطرها را به جان می‌خرم. »

زهرای ٦٦ ساله یک ساعت است جلوی سفارت ایستاده خودش متولد عراق است و برای همین دیگر هزینه ویزا ندارد. قرار است مدارک را تحویل دهد و بعد از دو ساعت برگردد برای گرفتن ویزا. از سال ٥٠ وارد ایران شده اما لهجه غلیظ عربی‌اش را در ادای کلمات فارسی همچنان حفظ کرده است. خواهران و برادرانش ساکن کربلا هستند و او هم ایامی مثل اربعین یا برای تازه کردن دیدارها هر از گاهی عازم سرزمین مادری می‌شود: «من این‌بار برای اربعین می‌روم اما چون خانواده‌ام در کربلا هستند همیشه به آنجا سفر می‌کنم. چند وقتی است که وضعیت امنیت آنها هم نامعلوم است. هنوز خطر مستقیمی نیست اما جوان‌های دوست و آشناهای‌مان گروه گروه می‌روند برای جنگ علیه نیروهای داعش، برای همین ناراحتند. » صف کمی جلو می‌رود و او هم همراهش کشیده می‌شود و می‌خندد: «این صف که چیزی نیست. توی ایران برای نان هم باید توی صف بایستیم، اینکه دیگر برای سفر است. » همه هزینه‌ها در ایران است اتباع ایرانی وقتی شلوغی جلوی سفارت را می‌بینند کمی می‌ایستند، این پا و آن پا می‌شوند، روی بساط گوشه پیاده‌رو سرک می‌کشند تا ببینند از کجای این زنجیره شلوغ باید کارشان را شروع کنند. خیلی‌ها بعد از چند دقیقه پرس و جو تازه متوجه می‌شوند که کار پر کردن فرم‌ها و گذراندن مراحل اخذ روادید ایرانی‌ها به دفاتر مسافرتی آن سمت خیابان واگذار شده، کدام دفتر؟ پاسخ واردترها به تازه از راه رسیده‌ها این است: «هر جا شلوغ بود، همانجاست. » یکی از دفترهای مسافرتی داخل خیابان ولدی است. خیابانی که ازدحام جمعیت پیاده‌رویش را لبریز کرده. در ورودی آژانس هر بار به زور باز و بسته می‌شود، دو نفر جلوی هجوم جمعیت را گرفته‌اند و باقی تا لای در نیمه‌باز می‌شود، کله می‌کشند، ببینند چه خبر است. یکی از داخل داد می‌زند: «آقای احمدی!» چند نفر نام احمدی را بلندتر فریاد می‌کشند. شنیدن اسمت در این شلوغی خودش یک پیروزی است، رهایی از صف و نزدیک‌تر شدن به پایان کار یک روز نفس‌گیر.

کسانی که تازه به خیابان ولدی رسیده‌اند قبل از اینکه باور کنند باید در انتهای این صف شلوغ بایستند، سعی می‌کنند از جلویی‌ها اطلاعات بیشتری بگیرند. اطلاعات ضد و نقیض مدام دهان به دهان می‌چرخد. برخی‌ می‌روند سراغ دفتر دیگری که شنیده‌اند خلوت‌تر است بعضی‌ها هم نامطمئن می‌روند توی صف منتظران. تقریبا هیچ کدام از کسانی که در صف ایستاده‌اند و حرف می‌زنند اطلاعات بیشتری در مورد سفرشان ندارند، می‌گویند فقط ویزا لازم است تا پای‌شان به خاک عراق برسد. خورد و خوراک و جای خواب و... به نظر قرار است مهیا باشد. «موکب‌ها توی عراق زیادند. ماشین‌ها هم از دم مرز همه را تا نجف می‌برند. مطمئنم که توی راه نمی‌مانیم. » این را مرد ٥٥ ساله‌ای می‌گوید که بازنشسته تامین اجتماعی است و تا به حال چند بار به کربلا سفر کرده. موکب‌هایی که می‌گوید حسینیه‌های اکثرا موقتی هستند شامل یک چادر بزرگ که زایران کربلا را در طول راه جا و غذا می‌دهند. کسانی که سابقه سفر به کربلا را دارند می‌دانند که در چند روز مانده به اربعین بدون پرداخت هزینه می‌توانند جایی برای خواب و غذایی برای خوردن داشته باشند، همین است که برای سفرشان برنامه‌ریزی خاصی ندارند، فقط به فکر ویزا هستند و رفتن.

حسن به هوای دوستش حمید که سال قبل هم این مسیر را رفته آمده تا کارهای سفر کربلایش را جور کند. این دو نفر بیشتر از بقیه از طولانی شدن کارها و ناهماهنگی‌های ویزا گرفتن شکایت دارند. حسن می‌گوید: « از هشتم مهر ثبت‌نام اینترنتی کردم. وقتی آمدیم سفارت گفتند باید گروهی باشید. تنها رفتن ٤٠ دلار خرج ویزا دارد و با گروه ٣٠ دلار. وقتی نتوانستم گروه جور کنم ٢١ آبان خودم رفتم مرز مهران اما دیدم فقط کردها می‌توانند انفرادی سفر کنند. برگشتم و حالا معطل ویزا هستم. » حمید می‌گوید سال قبل هم مشکلات از این دست را زیاد دیده و حالا فکر می‌کند احتمالا هزینه رسیدن‌شان تا مرز هم افزایش پیدا کند: «سال قبل من با ٥٠ تومان از ترمینال آزادی تا مهران رفتم. امسال شنیدم بلیت ١٠٠ تومانی و ١٢٠ تومانی هم هست. همه این مخارج توی خاک ایران است، مثلا همین اتوبوس‌هایی که به مهران می‌روند چون باید خالی برگردند از مسافران پول اضافه می‌گیرند؛ آن طرف مرز هم ماشین صلواتی هست هم غذا و جای رایگان برای اقامت. » کوچه ولدی مدام شلوغ‌تر می‌شود. کسانی که توی صف نیستند مشتاقند بدانند توی صف «چه می‌دهند؟» یکی از راننده‌های گذری نیش ترمزی می‌گیرد، کله را کمی از شیشه ماشین بیرون می‌آورد و می‌پرسد: «صف یارانه است؟» آن طرف مرز دیگر دست خداست «استماره»، فرم درخواست روادید انفرادی است و مانیفست به فرم‌های گروهی می‌گویند. مغازه کوچک چاپ و تکثیر در طبقه زیرین پاساژ ایرانیان شده محل دریافت فرم‌ها و البته مانند هر جای دیگری که ربطی به گرفتن ویزای عراق دارد، مدام از جمعیت پر و خالی می‌شود. اکرم ٢٦ ساله بار اول است که قرار است عازم این سفر شود البته همراه با خانواده. هر چه اطلاعات از سفرشان دارد مربوط به تجربه سفر سال قبل مادرش است: «همه کارهای مربوط به سفر سریع انجام می‌شود. من پنجشنبه برای گرفتن گذرنامه اقدام کردم و یکشنبه به دستم رسید. الان هم فقط مانده گرفتن ویزا. آن طرف مرز که برسیم همه‌چیز رایگان است. تعداد موکب‌ها زیاد است و می‌گویند خرج خورد و خوراک هم نداریم. دم مرز هم پر ماشین است و راحت تا نجف می‌رسیم» مرد ٤٠ ساله‌ای که کمی آن طرف‌تر ایستاده خودش را وارد گفت‌وگو می‌کند: « البته دور و بر اربعین خیلی شلوغ می‌شود. سال پیش ما از ٣٠ کیلومتر مانده به مهران به خاطر ترافیک مجبور شدیم پیاده شویم و تا یک کیلومتر بعد از مرز پیاده برویم تا ماشینی پیدا شود که سوارمان کند. »

اکرم کمی نگران می‌شود و مدام از روی نگرانی می‌خندد. درست مثل وقتی که حرف از خطرات سفر پیش می‌آید. با خنده می‌گوید: « همه نگران خطراتی مثل داعش هستند، معلوم است که ترس دارد اما الان چون اربعین است امنیت از طرف خود ایران هم تامین می‌شود و برای همین این موقع رفتن امن‌تر از باقی ایام سال است. » حسین باز وارد بحث می‌شود: « سال پیش که امنیت خوب بود اما خب کلا وقتی از مرز رد شوی دیگر با خداست که چه پیش می‌آید. » خیلی از دفاتر مسافرتی برای اربعین تور ندارند، شلوغی این موقع از سال قیمت هتل‌ها را آن چنان بالا می‌برد که ارایه تورهای سه میلیون تومانی برای مسافران ایرانی چندان جذاب نیست. یکی از کارمندان آژانس مسافرتی می‌گوید: « اگر می‌خواهید بلیت هواپیما برای رفت و برگشت داریم. می‌شود یک میلیون و ٤٥٠ تومان به اضافه ١٧٠ هزار تومان هزینه ویزا. اگر هم هوایی نمی‌خواهید که بروید ترمینال آزادی. همه می‌روند مهران و بعد هم پیاده. دور و بر اربعین تور نمی‌گذاریم، شما هم پیاده بروید.»

نوبیتکس
ارسال نظرات
x