تحلیل روزنامه «نیویورکتایمز» از لزوم مذاکره ایران و آمریکا
روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز حل موضوع هستهای ایران را اولویت اول دستگاه سیاست خارجی آمریکا دانسته و نوشته است اوباما باید خط ارتباطی مستقیمی با تهران ایجاد کند.
روزنامه نیویورکتایمز روز دوشنبه با انتشار یادداشتی به قلم «راجر کوهن» ستون نویس با سابقه خود، بر ضرورت برقراری مذاکرات میان آمریکا و ایران تاکید کرده و نوشته است که مردم آمریکا در انتخابات اخیر، به صلح رای دادند. کوهن در ابتدای این یادداشت آورده است: «میت رامنی» (نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری) در آخرین مناظره انتخاباتی بیش از 10 بار از واژه «صلح» و «صلحآمیز» استفاده کرد، گویی که روح «جان لنون» یا «ماهاتما گاندی» در او دمیده شده بود. اما مردم آمریکا فریب نخوردند. آنها در انتخاب مجدد باراک اوباما به صلح رای دادند و با به راه انداختن جنگی دیگر در کمی بیش از 10 سال در یک کشور اسلامی دیگر، مخالفت کردند. در ادامه این یادداشت آمده است:رامنی را جنگطلبانی چون «جان بولتون» نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل احاطه کرده بودند و مدیون میلیاردرهایی چون «شلدون آدلسون» بود و به علاوه فردی مثل «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل او را تحریک میکردند، و به همین جهت روی کار آمدن او خطری واقعی بود و این احتمال وجود داشت که آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند. در این صورت، قطعا هرگونه راهکار دیپلماتیک برای حل بحران پرونده هستهای ایران تا مدتها به تعویق میافتاد. کوهن در ادامه با اشاره به اینکه اسرائیل در برابر برنامه هستهای ایران و ادامه غنیسازی اورانیوم ناشکیبا است، نوشته است که اوباما قول داده است که به هر ترتیب از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای جلوگیری کند و همین امر موجب شده تا احتمال درگیری نظامی همچنان وجود داشته باشد. نویسنده نیویورکتایمز در این مورد میگوید: دیپلماسی با ایران لازم است. دیپلماسی به معنی پذیرش این است که اگر میخواهید چیزی به دست آورید، باید چیزی بدهید. سوال کلیدی این است که «چه چیزی را میخواهم از حریفم بگیرم و چه چیزی را در قبال آن میدهم؟» وی ادامه می دهد: فشار به تنهایی، آن هم در قالب تحریمها، نمیتواند برنامه هستهای ایران را متوقف کند. گاهی اوقات، آن طور که نیکسون در موضوع چین و در برابر معترضان خشمگین به رابطه با چین (دقیقا معترضانی چون آیپک (کمیته عمومی روابط آمریکا و اسرائیل) به رابطه با ایران انجام داد، راهکار این است که از خود بپرسیم «ما چه میخواهیم، آنها چه میخواهند، جفت ما چه میخواهیم»، و سپس منافع مشترک شناسایی شود. در ادامه این یادداشت آمده است:این امر نیازمند جرات بیشتری از سوی اوباما است و همچنین درک بالاتر جمهوری اسلامی که تحت تحریم اقتصادی قرار دارد. اوباما حالا در دوره دوم ریاستجمهوری قرار دارد. او حالا آزاد است. او باید از طریق یک نماینده ویژه، خط ارتباط مستقیمی با تهران ایجاد کند. درگیری آمریکاییها و ایرانیها که چند دهه است به طول انجامیده، از بحران اتمی تفکیکپذیر نیست. کوهن همچنین می نویسد: ما از ایران چه میخواهیم؟ صدور اجازه بازدید از تمام تاسیسات هستهای، خلاص شدن از شر اورانیوم 20درصد غنی شده، پایان دادن به تهدیدات علیه اسرائیل، پایان دادن به موارد نقض حقوق بشر، تغییر سیاستها در قبال حماس و حزبالله و در پیش گرفتن روشی سازنده در قبال سوریه، اما ما چه چیز به آنها ارائه میدهیم؟ برداشتن برخی از تحریمها، پایان دادن به مجموعهای از اقدامات مخفیانه، کنار گذاشتن بحث تغییر نظام، روی میز آوردن گزینه غنیسازی محدود اورانیوم (تا سقف 5درصد)، و در نظر گرفتن نقش منطقهای ایران. او در خاتمه یادآور میشود: یک دیپلمات خلاق میتواند موارد فوق را رفع و رجوع کند و با رد و بدلهای فاز به فاز برای دو طرف اعتمادسازی کند، اما، پیش از هر چیز، اوباما باید از تفکرات معمول در قبال ایران فراتر رود، بزرگ فکر کند، جسورانه عمل کند، به افراد متنفر از ایران بیتوجه باشد و از این باور که فشار آوردن به تنهایی میتواند پاسخ باشد، دست بردارد.