اقتصادآنلاین – سارا محسنی؛ برخی از فعالان و کارشناسان اقتصادی، بازار سهام را بازاری ثانویه میدانند و اعتقاد دارند این بازار، تابعی از شرایط کلان اقتصادی کشور است و از برخی متغیرها تاثیر میپذیرد. در واقع بازار سرمایه میتواند نتایج و اثرات بسیاری از تصمیمات و سیاستهای اجراشده در اقتصاد کشور را نمایان کند و خود به تنهایی، بر خلق ثروت اثرگذار نیست.
این در حالی است که گروهی دیگر از کارشناسان، بازار سرمایه را به عنوان بازاری مستقل و اولیه میشناسند و قائل به این موضوع هستند که بازار سرمایه تنها اثرپذیر و تابعی از شرایط اقتصادی نیست، بلکه بر آن اثر میگذارد و نقش مهمی را در خلق ثروت برای افراد ایفا میکند. حامد قدوسی، استاد دانشگاه در رشته توییتی به تشریح این موضوع پرداخته است.
قدوسی اظهار داشت: به عنوان شخصی که در این یک سال فرصت پیدا کرد تا بحثهای حول بازار سهام در ایران را از دور تماشا کند، به نظرم دو دیگاه نسبتا متمایز قابل مشاهده است. ۱) دید بخش حقیقی: در این نگاه، بازار ثانویه فقط آیینه بخش حقیقی اقتصاد و محلی برای خرید و فروش ادعاها (Claims) روی ارزشافزوده تولیدشده در بخش حقیقی است و از خودش ماهیت مستقلی برای تولید ارزش افزوده جدید ندارد. ۲) دید بازار ثانویه (یا شاید بگوییم معاملهگران) که معتقد هستند بازار ثانویه یک بخش مستقل از اقتصاد است و در داخل خود به صورت قایم به ذات، ارزش افزوده جدید خلق کرده و افراد را ثروتمند میکند.
به گفته این استاد دانشگاه، طبعا پیامدهای سیاستی و تحلیلی این دو نگاه کاملا با هم فرق دارد. در رویکرد بخش حقیقی (یا بازار اولیه)، مجموعه بازار ثانویه و بالا و پایین رفتن قیمتها در آن یک اتفاق «تبعی» و کمابیش مثل یک سایه است. در «کلیت» این بازار نه ثروت جدیدی خلق میشود و نه ثروت خاصی از بین میرود. البته در داخل بازار ثانویه، «بازتوزیع» میان فعالان مختلف بازار اتفاق میافتد. یعنی یک عده معاملهگر، برنده و عدهای بازنده هستند که این توزیع برنده و بازنده بودن میان افراد میتواند در هر لحظه وجود داشته باشد یا روی بازههای زمانی (در برخی ماهها اکثرا برنده و در برخی ماهها اکثرا بازنده).
قدوسی خاطرنشان کرد: حالا در بازار ایران، یک بازیگر اضافه نیز به اسم دولت وجود دارد که به جای این که صرفا تنظیمگیر و ناظر بازی منصفانه باشد، خود یک بازیگر اصلی است و در بازار سود میکند یا زمان ورود و خروج به بازار را انتخاب میکند. وجود این بازیگر اضافه و با قدرت نامتقارن باعث میشود قضیه یک درجه پیچیدهتر شود. چون بازتوزیع سود و زیان میان بازیگران داخل بازار ثانویه از یک حالت منصفانه خارج میشود. رابطه جمع صفر میان بازیگران بازار ثانویه و بقیه جامعه نیز حتی پیچیدهتر شده است: دورههایی از سود زیاد مستقل از بازده بخش حقیقی جامعه و دورههایی از زیان شدید، مستقل از نرخ تورم که هر دو دوره صعود و نزول شدید هم تا حد خوبی به دلیل سیاستهای دولت (مانند دستکاری شدید نرخ بهره در هر دو جهت، ورود و خروج پول حقیقی، عرضه قطرهچکانی و آبشاری سهام جدید و ...) رخ داده است.
به نظرم مجموعه فعالان بازار ثانویه، در قدم اول باید به یک درک و تصویر روشن از رابطه این بخش با بخش حقیقی اقتصاد برسند تا پس از آن بتوانند خواستههای روشن و منسجمی را شکل دهند. نکتهای که من در بحثها میبینم، یک رفت و برگشت و چرخیدن میان دو رویکرد است که در اول توییت توضیح دادم.