۰ نفر

این ۶ شماره زندگیتو زیر و رو میکنه

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۴:۵۶
کد خبر: 633653
این ۶ شماره زندگیتو زیر و رو میکنه

اکثر انسان ها برای بهتر شدن زندگی خود به دنبال راهکارهای عجیب و غریب و اتفاقات بزرگ هستند.

به گزارش اقتصاد آنلاین، علی رغم باورهای ما، آنچیزی که باعث بهتر شدن زندگی می شود نه پول زیاد است نه راهکارهای خارق العاده بلکه همه چیز ابتدا از خود و درونمان آغاز می شود. ما ابتدا باید با خودمان به صلح برسیم تا بتوانیم با جهان اطراف ارتباط برقرار کنیم. گذشته را رها کرده، حال را دریابیم و نگاهی به آینده داشته باشیم.

برای اینکه بتوانیم روش های صحیح و ساده را بیاموزیم کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم، کتاب بخوانیم، داستان زندگی افراد صلح جو و موفق را بدانیم و یا این مطلب را تا پایان به دقت مطالعه کنیم.

در این گزارش قصد داریم راهکارهایی را به شما بیاموزیم که می تواند آرامش و در پی آن امید و سایر ملزومات روانی را برای شما به ارمغان بیاورد.

1. یاد بگیرید اشتباهات خود را دوست داشته باشید

همیشه به یاد داشته باشید که از اشتباهات خود درس گرفته و رشد کنید. به خودتان شک نداشته باشید؛ روزی خواهد رسید که به اشتباهات خود نگاه می‌کنید و به آن‌ها می‌خندید. اشتباهات در زندگی اجتناب‌ناپذیر هستند.

گاهی‌اوقات، رهایی از اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم اصلا آسان نیست. در این مواقع باید از خود بپرسیم که دقیقا چه احساسی پشت این ماجرا نهفته است و چه حسرت‌هایی مانع از آن می‌شود که اشتباهات خود را نپذیریم و دست از سرمان برنداریم و همچنان به غصه خوردن ادامه بدهیم. اینجاست که باید کمی صبر کنیم و ببینیم که دلیل و ریشه حس بدی که دست از سرمان برنمی‌دارد دقیقا چیست.

کشف احساساتی که شکست و اشتباه کردن برای‌مان به همراه می‌آورند از مهم‌ترین بخش‌های توانمند شدن در عبور از آنهاست. بدیهی است که گاهی با اشتباهی که از ما سر می‌زند، امکان دست یافتن به یک موقعیت شغلی یا چیزی شبیه به آن از دست می‌رود. اما چاره چیست؟ جز درس گرفتن از گذشته و تلاشی مصمم برای عدم تکرار اشتباهات، راه دیگری هم وجود دارد تا بتوان با گذشته کنار آمد؟

برای پذیرفتن اشتباهات خود باید ببینید که چه احساساتی در شما شکل گرفته است و چرا این احساسات در وجودتان حضور دارند و سعی کنید که حسرت‌های ناشی از آنها را با امید بستن به تغییر در آینده از بین ببرید. زندگی ادامه دارد. اگر عواقب منفی یک خطا روی ما اثرات به شدت منفی و بدی می‌گذارد باید آستین‌ها را بالا بزنیم و برای تغییر دست به کار شویم. مگر می‌شود بدون فراموش کردن خاطرات بد و خطاهای گذشته به زندگی ادامه داد؟ قطعا خیر. پس تلاشتان را به کار بگیرید که اشتباهات خود را بپذیرید و با یافتن راهکار از احساسات منفی وارد شده بر قلبتان دور شوید.

2. "همه فن حریف" نبودن، عیب نیست

سعی نکنید که همه فن حریف باشید. بر روی بهترین بودن بر تعداد کمی از کارها متمرکز شوید. سخت کار کردن هنگامی که بین تعداد زیادی از کارهای مختلف تقسیم شود، بیهوده می‌شود.

تمرکز کردن شباهت بسیاری با وزنه‌برداری دارد. شما می‌توانید مهارت افزایش قدرت تمرکز را با تمرین کردن به دست آورید. به این شکل که، با وزنه‌های سبک شروع کنید. یعنی ابتدا از ساعت‌های کم و کوتاه و وظایف کوچک شروع کنید. برای مثال از نیم ساعت تمرکز کردن شروع کنید، به‌طوری‌ که در این نیم ساعت خود را متعهد کنید که به هیچ‌چیز دیگر فکر نکنید و با افکار مزاحم مبارزه کنید. هرگاه توانستید نیم ساعت به این شکل سپری کنید و فقط به تمرکز کردن روی کارتان بپردازید، آن زمان است که می‌توانید به سراغ پروژه‌های بزرگ‌تر و زمان‌های طولانی‌تر بروید. به این شکل، عضله‌های تمرکزتان انعطاف‌پذیر شده و موجب افزایش قدرت تمرکز می‌شود.

3. نگران افکار دیگران نباشید

نگذارید تفکرات هم‌سن و سالانتان بر روی تصمیمات شما اثر بگذارد این کار بدترین کاری است که می‌توانید انجام دهید؛ شما در آینده متوجه خواهید شد که این کار چقدر احمقانه بوده است.

مـا وضع موجود را پذیرفتیم زیرا بقیه آدم‎های دور و برمان نیز همین کار را کرده‌اند. همیشه در زندگی آسه می‌ریم آسه می آیم کـه گربه شاخمون نزنه. بـه جای انجام دادن کار دلخواه‌مان، نگاه می کنیم ببینم چطور می توانیم بقیه را از خودمان راضی نگه داریم. آخرش این می‎شود کـه اعمال، رفتار و زندگی‌مان از حرف مردم قالب می گیرد. اگر شلوار میخریم بیشتر از اینکه جنس شلوار و میزان اسانی‌اش مد نظرمان باشد.

آدم ها آزاد هستند که هر گونه که میخواهند فکر کنند، همانگونه که شما آزادید که آنگونه که میخواهید فکر کنید. چیزی که بقیه در مورد شما فکر میکنند، چیزی که هستید یا ارزش های شما را عوض نمی کند. به جز این که شما این اجازه را به آنها بدهید.

این زندگی شماست، در انتهای روز شما تنها کسی هستید که لازم است انتخاب های خودتان را تایید کند.

4. صداقت داشته باشید

شاید این‌گونه به نظر نرسد اما افرادی را که ملاقات می‌کنید به شما کمک می‌کنند. با دیگران به شکلی رفتار کنید که می‌خواهید با شما رفتار شود و تمایل داشته باشید دوستان جدیدی پیدا کنید.

همه‌ی ما حداقل یکبار به خودمان یا دیگری به دلایل مختلف دروغ گفته‌ایم. اما اگر بخواهید برای صادق بودن برنامه ریزی کنید این کار سخت خواهد بود مگر اینکه آن دلایلی که به خاطرش دروغ می‌گویید و افرادی که به آن‌ها دروغ می‌گویید را شناسایی کنید.

دروغ‌هایی که با آن بهتر به نظر می‌رسیم می‌تواند شامل اغراق، زیبایی‌ها و داستان‌های خیالی بلند و سطحی باشد که مدام برای خودمان و دیگران بازگویی می‌کنیم تا در مورد خودمان کمتر احساس بی‌کفایتی کنیم. وقتی از چیزی راضی نیستید، پوشاندن آن با دروغ بسیار ساده‌تر از گفتن حقیقت است.

•        ما به همسالان خود دروغ می‌گوییم چون فکر می‌کنیم آن‌ها از ما بهتر هستند و می‌خواهیم به ما احترام بگذارند. متأسفانه عدم روراستی در درازمدت نوعی بی‌احترامی محسوب می‌شود. به افراد اعتبار بیشتری برای همدردی کردن با شما و درک‌تان در سطحی عمیق‌تر بدهید.

•        دروغ‌هایی که برای ممانعت از خجالت‌زده شدن گفته می‌شود ممکن است همان دروغ‌هایی باشد که برای پوشاندن خطاها، کج‌رفتاری‌ها یا هر فعالیتی که در مورد انجام دادنش خوشحال نیستیم می‌گوییم. اگر مادر شما یک پاکت سیگار در ژاکت شما پیدا کند ممکن است بگویید که برای دوستتان است تا از تنبیه شدن فرار کنید.

•        ما به افراد معتبر دروغ می‌گوییم تا از تنبیه شدن و خجالت‌زده شدن فرار کنیم، حتی به خودمان نیز به همین نحو دروغ می‌گوییم. وقتی کاری را انجام می‌دهیم که در مورد آن احساس گناه داشتیم، دروغ را برای از بین بردن احساس گناه می‌گوییم و این‌گونه از تنبیه و مجازاتی که در انتظارمان است جلوگیری می‌کنیم. این چرخه‌ای شرورانه است.

5. برای تنهایی خود ارزش قائل شوید

تنهایی می‌تواند فوق‌العاده باشد. برای خودتان زمان بگذارید. بهترین دوست خود باشید و خود را برای شام به بیرون برده به سینما بروید و به تنهایی سفر کنید. ممکن است فکر کردن به تنهایی ترسناک باشد، اما شما با تنهایی می‌توانید چیزهایی زیادی درباره خودتان یاد بگیرید.

پونه مقیمی، روان درمانگر و نویسنده می گوید:" تنهایی شبیه آدمی نامرئی است که در کنار ما و شانه به شانه ی ما همراهمان می آید.

شبیه فردی که همیشه حضور دارد اما دیده نمیشود، حس میشود اما همیشه پررنگ نیست. "هست" اما ترجیح میدهیم فکر کنیم "نیست".

"تنهایی" بخشی از ماست، بخشی از وجودِ ما که با ان به دنیا امده ایم پس تا کی قرار است از ان فرار کنیم و رنج بکشیم؟!

فرارِ ما از تنهایی، شبیه فرار از خودمان است.

شبیه به این است که نمیخواهیم بخشی از بدنمان را بپذیریم چون دیدن و لمس کردن و حس کردنش "درداور"است .فقط کافی ست روزی مجبور شویم با ان بخش درداور مواجه شویم. ان روز، روز غمگینی خواهد بود اما بعد "پذیرش" شروع میشود و زمانی که درد را بپذیریم درد شبیه به جریانی بیدارکننده در ما میچرخد و از بدنمان بیرون میرود و ما "تغییر " را حس خواهیم کرد!

زندگی با ما همین کار را خواهد کرد. زندگی گاهی ما را در تجربیاتی قرار میدهد که مجبور میشویم تا حدودی با ان بخش نامرئی ارتباط برقرار کنیم و زمانی که "تنهایی" را به عنوان بخشی از خودمان حس کنیم "شفا" شروع میشود!

شفا در لغت به معنای تندرستی و بهبود از مرض است. گاهی فکر میکنم "مرض "، تمام ان رفتارهایی ست که ما را از پذیرش و رها کردن دور میکند. ما هر از گاهی احتیاج داریم که با اتفاقاتی برخورد کنیم تا به ادمی که در کنارمان ایستاده است و مدام میخواهیم انکارش کنیم توجه کنیم و زندگی بسیار زیبا ما را در معرض تجربیات قرار میدهد.

تجربیاتی مملو از رو به رو شدن با "تنهایی"! زندگی راه دیگری ندارد که مرض را از ما دور کند و ما راه دیگری نداریم برای رو به رو شدن با درد! اجبارها و اتفاقات ما را ارام ارام با "تنهایی" رو در رو میکند و فقط کافی ست کمی صبورتر از قبل با این بخش نامرئی ارتباط برقرار کنیم.

زمانی که با تنهایی مان دوست شویم متوجه میشویم نوع ارتباط برقرار کردنمان با آدم ها تغییر میکند. وقتی از تنهایی مان فرار نمیکنیم، دیگر نیاز نداریم به آدم ها "پناه" ببریم. حالا رابطه هایمان رنگ و بوی نیاز و خواهش ندارد. طعم "ترس از دست دادن" ندارد و قرار نیست آدم ها شبیه توقعات و ارزوهای ما شوند.

حالا آدم ها را میبینیم، تنهایی آدم ها را هم میبینیم و دست در دست تنهایی خودمان در کنار دنیای زیبای آدم های دیگر قدم میزنیم و هر از گاهی به خودمان افتخار میکنیم که جایی در مسیر زندگی مان "تنهایی مان" را دیدیم و طردش نکردیم.

غمِ تنهایی! در بیشتر مواقع، ما در ذهنمان، درگیر آدم هایی میشویم که تنهاترمان کرده اند!"

6. ریسک کنید

به دنبال چیزهایی که می‌خواهید بروید. از شغل خود استعفا دهید، از یک هواپیما به بیرون بپرید، یک کسب و کار را شروع کنید؛ شما با ریسک کردن، همیشه موفق نخواهید بود اما همیشه هم شکست نخواهید خورد.

ریسک کردن، به معنای اقدام کردن برای دستیابی به یک هدف یا خواسته یا برآورده کردن یک نیاز، در شرایطی است که می‌دانیم این اقدام ممکن است تبعات یا دستاوردهای منفی هم داشته باشد.

بر این اساس، مهارت ریسک کردن به معنای جستجوی فرصت‌های جدید، ارزیابی تبعات احتمالی، سنجش تبعات مثبت و منفی و مقایسه آنها با یکدیگر و در نهایت، انتخاب میان اقدام کردن و نکردن است.

پایان بندی

تردیدی نیست که هر یک از ما وظایفی بر عهده داریم و اغلب روزها نیز وقت تنگ است. با این حال بیایید اولویت‌هایتان را دوباره مرتب کنید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد؟ شروع کنید به ارزش‌دادن به آن چه واقعا سزاوار آن است: سلامتی جسم، آرامش ذهنی، همراهی با عزیزانتان و یافتن خوشبختی در چیزهای کوچک. بدین ترتیب خواهید دید که صلح با خود و رسیدن به آرامش درونی همان طور که از نامش برمی‌آید، چیزی نیست که از بیرون و شرایط شما ناشی شود بلکه مستقیماً حاصل نگرشی است که شما شخصاً برای زندگی انتخاب می‌کنید.

نوع نگاه شما را به زندگی، عینکی مشخص می‌کند که برای گذراندن زندگی به چشم می‌زنید. بنابراین اگر شما یکی از افراد بسیاری هستید که از نگرانی و اضطراب رنج می‌برند و می‌خواهید این واقعیت را تغییر دهید با تعویض عینک خود شروع کنید.

صلح با خود به این بستگی ندارد که در کجا زندگی می‌کنید، موقعیت و عوامل بیرونی زندگی‌تان چگونه است یا چه اتفاق‌هایی برایتان افتاده یا می‌افتد. صلح با خود که همان دست‌یافتن به آرامش درونی یا صلح درونی است؛ همان طور که از نامش برمی‌آید، بستگی به نگاهی دارد که با آن زندگی را می‌بینید، دیدگاهی که شما بر اساس آن برای خودتان تصمیم می‌گیرید و طرزی که به زندگی نگاه می‌کنید.

*به ما بگویید؛ شما چقدر به درونتان توجه می کنید؟ معایب خود را می بینید و برای بهتر شدن زندگی در صدد رسیدن به صلح با خود واقعیتان هستید؟