۰ نفر

روزگار پریشان دستفروشان

۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۰۹
کد خبر: 443276
روزگار پریشان دستفروشان

بسیاری از دستفروشانی که در بلوار کشاورز کار می‎کنند آنقدر از قرنطینه و خانه‌نشینی خسته شده بودند که یک روز قید ماسک و دستکش را زدند، چهارپایه و بساط‌شان را بیرون کشیدند و بازگشتند به خیابان. در نگاه‌شان ترس نشسته؛ ترس از قسط‌های عقب افتاده، از دست‌های ‌خالی و از روزگار نیامده غیرقابل پیش‌بینی؛ از پسا کرونا.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، دقیقا مشخص نیست کرونا تا چه اندازه به مشاغل غیررسمی در ایران آسیب زده است. در ایران درباره کسانی که در مشاغل غیررسمی مانند دستفروشی مشغول به‌کار هستند، آمارهای دقیقی وجود ندارد و پایش‌های منظمی انجام نمی‌شود. در 

2‌ماه گذشته یکی از گروه‎‌های اصلی آسیب دیده در بحران کرونا، کسانی بوده‌اند که از طریق مشاغل غیررسمی معیشت‌شان را تامین می‌کردند. دستفروشان بلوار کشاورز هم شغل غیررسمی دارند. از یک‌ ماه مانده به عید، ‌در همان روزها و شب‌هایی که همه برای ورود به سال نو آماده می‌شدند، آنها هم بساط‌شان را نونوار کرده بودند. کسی نمی‌دانست امسال بهار شباهتی به هیچ کدام از بهارهای رفته ندارد. حالا کمی بیش‌از 2 ماه گذشته، هنوز بهار است اما شهرها رنگ و بوی زندگی نگرفته‌اند. سایه ویروسی که دیده نمی‌شود بر سر شهر سنگین است و عابران عبوس، انگیزه و مجالی برای توقف ندارند؛ همه رهگذرانی بی‌تفاوتند، عجول و ترسیده‌.

دستبافته‌های بی‌مشتری

مریم ایزدپناه اول بلوار کشاورز، کنار ورودی یک پاساژ روی سنگفرش‌های خیابان نشسته؛ عروسک‌های دست‌ساز می‌فروشد: «یک هفته‌ای می‌شه برگشتم سرکار. از ساعت 5به بعد می‌آم اینجا می‌شینم و می‌فروشم آخر وقت هم که می‌رسم خونه شروع می‌کنم به بافتن. دیابت دارم و خانواده‌‎ام سختگیری می‌کنند اما این مدت یکی از برادرهایم کار کرده و 4 نفر خورده‌ایم.»

شوهرش ترکش کرده؛ از زمانی که بچه دومش به دنیا آمد. دختری که گوش‌هایش از هر چه هیاهوی دنیاست، خالی است. حالا با دو بچه زندگی می‌کند، یک پسر و دختری که ناشنواست؛ «خرج درس خواندن پسرم را من باید بدهم. با حقوق بابا که فوت کرده و درآمد داداش بزرگم این مدت زنده موندیم اما پسرم خرج داره. برای مدرسه‌اش ازم پول خواسته‌اند، نمی‌دونم چه کار کنم. الان که دیگه مدرسه نمی‌ره و مجبور شده تو گوشی درس بخونه اما مشکل داشتیم چون گوشی‌مون ساده بود و از این برنامه‌ها نمی‌تونستیم نصب کنیم.»

اطراف تهران زندگی می‌کند. هر روز برای رفتن و آمدن به میدان ولی عصر در مرکز پایتخت، 3 ساعت در راه است؛

« ما حتی پول نداریم تو منطقه‌های پایین تهران خونه بگیریم. مجبور شدیم دور و اطراف تهران یه جایی رو اجاره کنیم.

40 روزی قرنطینه بودم اما دیدم خرج زندگی اینطوری نمی‌گذره. ناچار شدم بیام و بساطم را بچینم.»

چرخ زندگی‌اش را همین دستبافته‌های شبانه، همین عروسک‌های بافتنی ساده که ابعاد کوچکی دارند، می‌گردانند؛

« قبل از این ویروس کوفتی، فروش خوب بود روزی 80، 70 بعضی وقت‌ها تا 100هزار تومان هم تو یه روز کاسبی می‌کردم، الان با قرض از این و اون زندگی رو می‌گذرونم.»

سعید که روبه‌روی ورودی متروی میدان ولی‌عصر مشغول فروختن هدفون است، از آدم‌‎هایی است که به قرنطینه و خانه‌نشینی اعتقادی ندارد: «من اصلا قرنطینه نرفتم فقط یک ‌ماه و نیم رفتم شهرمان. به‌خاطر قسط و قرض‌ها مجبور شدم بیام سر کار. تا الانم خداروشکر هیچ کدوم از همکارام مریض نشدن.»

بساط دستفروشان بلوار از آن ور سال تا این ور سال تفاوت‌های زیادی کرده. آنها که خوراکی‌ها و غذاهای خیابانی می‌فروختند، ‌ماسک و تلق و دستکش می‌فروشند و برخی دیگر کارشان

پر کردن اسپری‌های کوچک با مواد ضد‌عفونی‌کننده رقیق شده است. شیشه‌های آبی رنگ کوچک، کرونا را به عابران یادآوری می‌کند و پولی هم به دستفروشان می‌رسد. در بساط آنها عطر و لباس، قابلمه‌های کوچک، ‌عودهای خوشبو، ماشین‌های اسباب بازی، دستبندهای دست‌ساز و بسیاری خرده‌ریزهای کاربردی و غیرکاربردی دیگر دیده می‌شود. تنها چیزی که در بساط دستفروش‎ها دیده نمی‎‌شود، امید است:«برایم مهم نیست از کرونا بمیرم یا زلزله اما خانواده‌ام در شهرستان خیلی نگرانم هستند. کرونا برای آنهایی که شکم سیر دارن ترسناکه نه من که تو نان امروزم موندم.»

روی میزی که نیما پشتش ایستاده تعدادی ماسک رنگی دیده می‌شود. اهل خرم‌آباد است و دو فرزند دارد. قبل از کرونا گیوه‌های رنگی دست‌ساز همسرش را می‌فروخت اما حالا زده در کار ماسک‌های رنگی رنگی؛ « از بچگی کار می‎کنم همه کاری رو تست کردم اما واقعا تو این روزها شرمنده زن و بچه‌ام شدم. هر چی پس‌انداز داشتم را خوردم. زن و بچه را فرستادم شهرستان پیش خانواده ‌اش تا خرج و مخارج کمتر باشه.»

او هم مثل دستفروشان دیگر فروش چندانی ندارد. مردمی که با سرعت می‌آیند و می‌روند و ترسان از زمانه کرونا چیزی نمی‌خرند و حتی نگاهی هم به بساط‌های خیابانی نمی‌کنند.

بی‌رونق و پردردسر 

وقتی از کرونا خبری نبود، چرخ زندگی‌شان یکی در میان می‌چرخید. کرونا که از راه رسید، راه زندگی را بر «علی» که از خانواده‌اش بریده و سبک زندگی خیابانی با دوستانش را انتخاب کرده است، بست. حالا او مانده و کلی بدهی و جنس‌هایی که مشتری‌ها علاقه‌ای به خریدشان ندارند؛«نقاشی می‌کشیدم، شاید روزی 100تومن فروش داشتم. می‌خواندم و روزی 60- 70تومن هم اینطوری درمی‌آوردم. روسری هم کنارش می‌فروختم. حالا کسی نه دل و دماغی برای شنیدن آهنگ و موسیقی دارد نه جرأت اینکه روسری از کنار خیابان بخرد. فکر می‌کنند کروناییه. همش مونده روی دستم. حدود 5میلیون تومان هزینه خریدشان کردم اما با اینکه زیر قیمت دارم می‌فروشم کسی نمی‌خرد». خانواده علی در تهران زندگی می‌کنند و با این حال، چون دوست نداشته زیرنظر خانواده رفت‌وآمدهایش کنترل شود، با دوستانش خانه‌ای اجاره کرده و شریکی اجاره را پرداخت می‌کنند. اما وضعیت درآمدش آنقدر خراب شده که پرداخت اجاره سر‌ماه نگرانش کند؛«از ساعت 10صبح تا وقتی که آفتاب تو آسمان هست می‌آم چهارراه ولی‌عصر و کار می‌کنم. قبلاً اتفاق می‌افتاد که روزی 200هزار تومان دشت کنم، اما الان شاید 20هزار تومان در روز هم درآمد ندارم. خرج رفت‌وآمد و یه ساندویچ ارزون رو که ازش کم کنم، دیگر چیزی برایم نمی‌ماند که بخواهم با آن اجاره پرداخت کنم. بقیه هزینه‌های زندگی هم که سر جای خود». او از دردسرهایی که کرونا با خودش آورده است حرف می‌زند. از تغییر رفتار دستفروشان دیگر با هم و گیردادن‌های گاه و بیگاه مغازه‌دارها و ماموران؛«قبلاً چرخ زندگی همه می‌چرخید. مشتری زیاد بود. هر کسی می‌توانست گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. الان اوضاع فرق کرده است. مردم مثل قبل نیستند. فروش لباس و کیف و کفش کنار خیابان خیلی کم شده و بیشتر افراد ترجیح می‌دهند خریدشان را از مغازه‌ها انجام دهند». کم شدن فروش، تنوع کالاها را کم کرده و خیلی از دستفروشان دنبال فروش محصولات مرتبط با کرونا هستند. این یعنی دست در بازار دستفروشان برای عرضه یک کالا زیادشده است. این موضوع یعنی کم شدن درآمد دستفروشان و آغاز درگیری بین آنها؛«قبلا دستفروشان به هم کمک هم می‌کردند. مثلا اگر کسی یه ساعت بالای جنسش نبود، بساطش رو می‌سپرد دست بغل‌دستی خودش و می‌رفت تا کارش را انجام بدهد و برگردد. الان دیگر از آن ارتباط دوستانه قبل خبری نیست. الان باید مراقب باشیم که یکی دیگر مشتری ما را قاپ نزند. من گلایه می‌کنم اما شاید حق هم داشته باشند، برخی از دستفروشان زن و بچه دارند و خرجشان از من مجرد بیشتره و مجبورند که این کار رو بکنند».

امید به حمایت ندارم 

مرتضی موهای جوگندمی دارد و نزدیک 40سال سن دارد. روی دستش می‌توان رد خالکوبی‌هایی را دید که از عشق حرف می‌زند. بیشتر دستفروشان حاشیه میدان آزادی او را می‌شناسند. می‌گویند او از قدیمی‌هاست. خودش اما می‌گوید از بد روزگار دستفروش شده است و اگر کار بهتری بود دستفروشی را رها می‌کرد؛ «چه‌کسی دوست دارد کنار خیابان دستفروشی کند و با نگاه گزنده برخی مشتری‌ها روبه‌رو شود. من هم اگر کار بود، دنبال دستفروشی نمی‌آمدم اما کار کجاست که بروم و انجام دهم تا دستفروشی نکنم». بعد با خنده‌ای تلخ حرفش را اینطور ادامه می‌دهد: «الان همان‌هایی که کار داشتند، آمده‌اند دستفروشی دارند از روی دست ما کار یاد می‌گیرند! یکی - دوتا هم نیستند، آنقدر زیادند که کاسبی ما را هم کساد کرده‌اند. چندبار هم درگیر شده‌ام که بروند و جای دیگری کار کنند اما، تو مخشان نمی‌رود که نمی‌رود». او که از همسرش جدا شده است و فرزندی ندارد، از اینکه دستفروشان در بازار کساد بعد ازکرونا تنها رها شده‌اند گلایه می‌کند و از تبعیض مسئولان در حمایت از آنها حرف می‌زند؛ «من خیلی سال است که دستفروشی می‌کنم. همه این را می‌دانند. اما چند وقت قبل آمدند و چند نفر را صدا کردند و به آنها کارت یک میلیونی دادند. وقتی گفتم به من هم کارت بدهید، گفتند چون با مأموران درگیر شده‌ام و پرونده دارم، به من کارت کمک معیشت تعلق نمی‌گیرد. آخر این چه حرفی است. چرا اینطوری با آدم‌ها برخورد می‌کنند. حالا اگر به وقتی با کسی درگیر شدم، حق ندارم زندگی کنم؟».

قربانیان شرایط

امیرمحمود حریرچی، جامعه‌شناس، وضعیت این روزهای دستفروشان را نگران‌کننده توصیف می‌کند. بیشتر از همه از این منظر که شرایط فعلی، نابرابری و محرومیت را برای این گروه‌ها بیشتر خواهد کرد:« در حالت عادی دستفروشان جزو اقشار محروم جامعه بودند و حال در جریان شیوع کرونا آنها به‌شدت آسیب دیده‌اند.»  به گفته او یکی از مهم‌ترین پیامدهای فشاری که اکنون به این گروه‌ها وارد می‌شود افزایش نابرابری و به تبع آن افزایش خشونتی است که در سطح جامعه اتفاق می‌افتد:« این خشونت در واقع از خانه شروع می‌شود و به جامعه کشیده می‌شود. بدهکاری‌ها و قرض‌هایی که باید پرداخت شوند در کنار مسائل دیگر. آنها «قربانیان شرایط» هستند. دستفروش‌ها و مشاغلی مانند آنها که به‌شدت تحت‌تأثیر پیامدهای شیوع کرونا هستند هم‌اکنون در بن‌بستی گیر افتاده‌اند که امیدی برای حل مشکلاتشان ندارند.»  به گفته این جامعه‌شناس، گروه‌هایی مثل دستفروش‌ها از برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و حمایتی خارج هستند. بسیاری از آنها بیمه ندارند و کسی در برابر آنها مسئولیتی ندارد:« برای بررسی مشکلات این قشر از جامعه باید برنامه‌ریزی بلندمدت انجام شود. با شرایط فعلی صدها هزار نفر زیر خط فقر می‌روند. به جای اینکه به آنها مهارتی آموزش دهیم، فقط از آنها انتقاد می‌کنیم و مانع کار کردن‌شان می‌شویم.» در بلوار کشاورز، چهارراه امیراکرم و بسیاری دیگر از خیابان‌های شهر بسیاری از دستفروشان منتظر هستند تا شرایط به حالت عادی بازگردد؛ با نگاه‌های نگران از وضعیت نامعلومی که کسی نمی‌داند تا کی ادامه خواهد داشت.

جرأت خرید نیست

 کرونا که از راه رسید، راه زندگی را بر «علی» که از خانواده‌اش بریده و سبک زندگی خیابانی با دوستانش را انتخاب کرده است، بست. حالا او مانده و کلی بدهی و جنس‌هایی که مشتری‌ها علاقه‌ای به خریدشان ندارند؛«نقاشی می‌کشیدم، شاید روزی 100تومن فروش داشتم. می‌خواندم و روزی 70-60تومن هم اینطوری درمی‌آوردم. روسری هم کنارش می‌فروختم. حالا کسی نه دل و دماغی برای شنیدن آهنگ و موسیقی دارد نه جرأت اینکه روسری از کنار خیابان بخرد