۰ نفر

کاش آسمان بالای سر کارتن‌خواب‌ها همیشه ابری باشد

۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۵۲
کد خبر: 395917
کاش آسمان بالای سر کارتن‌خواب‌ها همیشه ابری باشد

«دره فرحزاد»، وسیع‌ترین و غیرقابل دسترس‌ترین مجموعه پاتوق‌های مصرف مواد مخدر تهران است ؛ مجموعه ای که به دلیل حجم بالای مواد مخدری که خارج از چرخه خرده فروشی جابجا می‌کند ، به دلیل رسوب کارتن خواب هایی که به این مجموعه می آیند و همان جا می خواهند تمام شوند ، به دلیل محافظان مسلح به سلاح گرم که ذره ذره منطقه را زیر نظر دارند و به دلیل قیمت میلیاردی اجاره ماهانه هر پاتوق ، برچسب «مخوف ترین» مجموعه پاتوق های مواد مخدر تهران هم روی پیشانی اش چسبیده است.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، حالا وقتی برف و باران بر سر این مجموعه ببارد و شیب‌های تند دره، حجم عمیقی از گل و لای چسبناک و لغزنده شود و ذرات نور مهتاب که از روزنه گاه و بیگاه پوشش گیاهی متراکم و بلندقامت دره، مجال پیدا می‌کند لکه‌ای از این وسعت 10 کیلومتری را روشن کند هم، پشت توده فشرده ابرها پنهان شود، «دره»، سیاهچاله‌ای می‌شود که ساکنانش؛ کارتن‌خواب‌ها، مشتریان گذری یا رسوبی پاتوق‌ها، چوبدارها (نگهبانان پاتوق‌ها) خرده‌فروشان مواد مخدر و فروشندگان چای و بیسکویت و فندک و زرورق و پایپ، فقط با راهنمایی حواس و حافظه، می‌توانند معابر فرضی دیروز و روز قبل‌تر و روز قبل‌تر را پیدا کرده و بدون آنکه بر اثر لغزش قدم‌ها، از شیب تند دره به رودخانه سقوط کنند، خود را به محل پاتوق برسانند.

«دره» هنوز هم بیشترین تعداد پاتوق‌های مصرف مواد مخدر را در خود حفظ کرده و با وجود طرح‌های ضربتی جمع‌آوری معتادان کارتن‌خواب و دستگیری خرده فروشان مواد مخدر که هرازگاه، اجرا می‌شود و نفس فعالیت یک پاتوق از مجموع 6 الی 10 پاتوق مستقر در «دره» را، به‌طور موقت به شماره می‌اندازد، هنوز هم مثل قصر پادشاه، گُل پاتوق‌های تهران است و فروشندگانش، چوبدارهایش و صاحبانش، جایگاهی در حد هیات‌مدیره شبکه قاچاق مواد مخدر پایتخت دارند. شب‌های پاییز و زمستان که دمای هوای دره به دلیل مجاورت با رودخانه، زودتر از سایر نقاط شهر به زیر صفر می‌رسد و آن ایامی که باران بر سر دره می‌بارد یا شیب دره از برف سفیدپوش می‌شود، مدیران انجمن‌های غیر دولتی حامی کارتن‌خواب‌ها، اولین کمک‌ها و بسته‌های حمایتی را برای کارتن‌خواب‌های دره کنار می‌گذارند و اولین اعزام‌های اضطراری را روانه دره می‌کنند و اولین درخواست کمک از نهادهای امدادی؛ هلال احمر، بهزیستی، شهرداری را بابت نیاز فوری کارتن‌خواب‌های «دره» ارسال می‌کنند. در تمام ایام سال، شرایط «دره» به دلیل جغرافیای پاتوق‌هایش به گونه‌ای است که کارتن‌خواب‌هایی که عزم کرده‌اند برای همیشه، فراموش شوند و فراموش کنند، بلیت یکسره به سمت «دره» می‌گیرند. آمار کارتن‌خواب‌های رسوبی «دره» که فقط برای تامین هزینه مواد مصرفی‌شان، پاتوق را ترک می‌کنند اما آن‌قدر دست‌آموز شرایط «دره» شده‌اند که دوباره برمی‌گردند، طوری است که مدیران انجمن‌های حامی کارتن‌خواب‌ها، در شب‌های پاییز و زمستان، بیشترین فرض درباره یخ‌زدگی کارتن‌خواب‌های پایتخت را می‌برند سمت ساکنان «دره»، اگر نتوانند در کوتاه‌ترین زمان، وسایل گرم‌کننده به دست‌شان برسانند یا به دلیل شدیدتر شدن حفاظت فیزیکی پاتوق‌ها، نتوانند خود را به پاتوق رسانده و کارتن‌خواب‌های بیشتری را به رفتن به گرمخانه و سرپناه‌های شبانه ترغیب کنند یا حتی به دلیل جاری شدن سیلاب و شلاب در حاشیه‌ها و سکوهای مسطح دو سمت دره، نتوانند توده‌های کوچک آتش در فاصله‌هایی که حدس می‌زنند کارتن‌خواب‌ها ممکن است بیتوته انفرادی داشته باشند مهیا کنند. مدیران انجمن‌های حمایت از کارتن‌خواب‌ها؛ جمعیت خیریه تولد دوباره، طلوع بی‌نشان‌ها و موسسه کاهش آسیب سیمای سبز رهایی، با یادآوری تجربه هرساله‌شان، به یاد دارند که در این شب‌ها، در همین شب‌های تاریک پاییز و زمستان که همه شهر شتاب دارد خود را به چهار دیواری گرم و پناهی امن و سلامی مهربان و خوابی آرام برساند و از زیبایی پاییز و شکوه زمستان لذت ببرد، در این شب‌هاست که کارتن‌خواب‌های «دره» می‌میرند. می‌میرند از سرما، از ترس، از تنهایی. می‌میرند در فاصله درختان، در سکوت سیاه «دره»، پلک‌های‌شان بسته می‌شود رو به روشنایی شهری که فرا‌رسیدن فصل عاشقی را پیشواز می‌رود.

از آسمان بدون ابر می‌ترسم

عباس دیلمی‌زاده؛ مدیرعامل «جمعیت خیریه تولد دوباره»، غروب شنبه، وقتی بارش برف بند آمد، رفت سمت «دره». کل بضاعت «دره»، دو سرپناه است با ظرفیت 60 نفر. دیلمی‌زاده رفت سمت «دره» که با همراهی تیم‌های سیارش، برای کارتن‌خواب‌های «دره» که نمی‌خواستند اسیر دیوارهای «سرپناه» شوند، پتو و هیزم ببرد تا آنها؛ آن تعدادی‌شان که در گیجی بعد از مصرف، از پاتوق بیرون می‌آیند که روان ملتهب‌شان را در کنج خلوتی رها کنند، از سوز استخوان‌شکن بعد از بارش برف، منجمد نشوند و گرمای آتش یا پتویی که جسم بیمارشان را در پناه می‌گیرد، کمک حداقلی باشد که تا اولین جرقه‌های روز دوباره، زنده بمانند.

شنبه‌شب، «دره» و پاتوق‌هایش را در چه وضعیتی دیدید؟

بسیار وحشتناک بود . شنب‌شب، آسمان «دره»، ابری بود. من از لحظه‌ای می‌ترسیدم و می‌ترسم که ابری در آسمان نباشد چون آن زمان، یخبندان «دره» شروع می‌شود و دعا می‌کنم که طی روزهای آینده، آسمان ابری باشد و برف و باران ببارد. در غیر این صورت، یکی از نقاط بحرانی ما، دره فرحزاد خواهد بود. اگرچه که به دلیل وسعت زیاد دره فرحزاد - منطقه 2 تا منطقه 5 تهران، از بالای پونک تا شمال فرحزاد - دسترسی معتادان کارتن‌خواب به پاتوق‌های متعدد در این منطقه، بسیار متفاوت است و پوشش برف هم امکان کمک‌رسانی به آنها را به دلیل وسعت منطقه و پراکندگی بسیار زیاد پاتوق‌ها و حتی پراکنده شدن کارتن‌‌خواب‌ها در سطح منطقه، بسیار کند و دشوار می‌کند و هیچ تضمینی وجود ندارد که چند گروه سیار، بتوانند این منطقه را به‌طور کامل پوشش دهند. البته در طول روز، کمک‌رسانی آسان‌تر است اما در تاریکی شب، با مشکل مضاعفی مواجهیم و اینکه حتی استفاده از چراغ قوه ممکن نیست چون کارتن‌خواب‌ها ممکن است با دیدن نور چراغ قوه، بترسند و فرار کنند و خودشان را در نقطه خلوت‌تر و غیرقابل دسترس‌تری پنهان کنند. نگرانی من در مورد کارتن‌خواب‌های «دره» همین است که آنها تا وقتی در پاتوق‌ها هستند، شاید امنیت بیشتری دارند چون به هر حال، در کنار همتایان‌شان و حداقل، در پناه شعله آتشی هرچند کوچک هستند اما مشکل، زمانی شروع می‌شود که آنها بعد از مصرف، می‌خواهند از پاتوق جدا شوند تا خود را به نقطه امن و خلوتی برسانند و در این فاصله، به ‌شدت در معرض خطر سرخوردن روی شیب‌های لیز و لغزنده دره هستند علاوه بر اینکه ممکن است به علت مصرف زیاد، گیج باشند و هیچ درکی از وضعیت واقعی پیرامون‌شان نداشته باشند و سرمای هوا را حس نکنند و در یک نقطه‌ای، دور از دسترس و تنها، به چرت بروند و در همین لحظه‌ها، یخ بزنند. بنا به آنچه شنبه شب شاهد بودم و شنیدم، در هر پاتوق «دره»، یک الی 3 نفر زن هست، زن باردار هم در پاتوق‌ها هست، زنان بالای 55 سال و مردان بالای 60 سال هم در پاتوق‌ها هستند. مشکلی که کمک‌رسانی را بسیار کند می‌کند، این است که اعتماد چوبدارهای پاتوق‌ها به نهادهای مردمی، به ‌شدت کاهش یافته شاید به این دلیل که فکر می‌کنند مددیاران و فعالان نهادهای مردمی، ممکن است خبرچین باشند و فعالیت پاتوق آنها را به خطر بیندازند. به همین دلیل هم دسترسی به پاتوق‌ها بسیار دشوار شده به این معنا که پاتوق‌های جدید، در نقاطی از دره مستقر و پنهان شده که چوبدارها، بتوانند از بالای دره، نسبت به تردد هر موجود زنده در پایین دره، اشراف و دید کامل داشته باشند و به محض مشاهده هر فرد غریبه، از ورود او به حوزه پاتوق جلوگیری کنند. در واقع، حالا پاتوق‌های «دره» مثل قلعه‌ای می‌ماند که بالای کوه و تقریبا دور از دسترس بنا شده و همین وضعیت، کمک‌رسانی را بسیار دشوار می‌کند. البته به این فکر کردیم که در طول روز، به پاتوق‌ها سر بزنیم و اعتماد چوبدارها و کارتن‌خواب‌ها را جلب کنیم و پتو ببریم و غذای گرم ببریم و کمک‌رسانی اولیه داشته باشیم تا اگر تیم‌های ما در ساعات نیمه شب مجبور به کمک‌رسانی شوند، پیدا کردن کارتن‌خواب‌هایی که از پاتوق جدا شده‌اند، به سختی شنبه‌شب نباشد. اما متاسفانه گزارش‌هایی دارم از اینکه در این شب‌های سرد، خشونت بسیار بالایی توسط چوبدارها و خرده‌فروشان مواد در پاتوق‌های «دره» اعمال می‌شود و واقعا نمی‌دانم ظرف این چند روز، درآمد این منطقه و این افراد از خرده‌فروشی مواد چقدر است که تا این حد در مقابل کمک‌رسانی گروه‌های مردمی مقاومت می‌کنند. البته طبیعی است که سرمای هوا، درآمد آنها را افزایش می‌دهد چون کارتن‌خواب‌ها در این هوا نیاز بیشتری به مصرف خواهند داشت اما واقعا، این افزایش تا چه حدی است که حاضرند به خاطرش، مرزهای انسانیت را هم زیر پا بگذارند؟

شما هم با سرمای هوا و بارش برف غافلگیر شدید؟

تلاش کردیم پتو و هیزم تهیه کنیم. با کمک خیریه‌ها و مردم، 140 تخته پتو فراهم شد و تیم‌های سیار، از عصر شنبه مشغول توزیع در منطقه شدند ولی هیچ پیش‌بینی درباره دسترسی به پتو در روزهای بعد ندارم. این پتوها هم در زمان بارش برف و باران، کارایی خودش را از دست می‌دهد چون خیس می‌شود و سرمای مضاعف تولید خواهد کرد. حتما باید روی سطح پتوها به‌طور کامل پلاستیک دوخته شود تا برای کارتن‌خوابی که پتو را به دور خود می‌پیچد، مثل یک گلخانه عمل کند. نیاز فوری ما، نیروی انسانی برای توزیع کمک‌ها در پراکندگی بیش از حد «دره» است و فکر می‌کنم نیروهای داوطلب هلال‌احمر، در این شرایط می‌توانند طبق وظایف ذاتی‌شان، برای کمک به کارتن‌خواب‌های «دره» با ما همراهی کنند. مشکل مهم، ظرفیت بسیار کم سرپناه و نبود گرمخانه در این منطقه است. ظرفیت اسمی سرپناه‌های موجود که توسط بهزیستی ایجاد شده، حدود 60 نفر است که تلاش می‌کنیم ظرفیت سرپناه را به 150 نفر برسانیم اما در منطقه 2 (شرق دره فرحزاد) هیچ گرمخانه‌ای نداریم. شنبه‌شب از نهادهای امدادی درخواست کردیم به ما هیزم برسانند؛ هیزمی که به خوبی و برای ساعات طولانی بسوزد. واقعیت این است که دیگر، در شب‌های سرد زمستان و پاییز، مدل‌های کلاسیک کمک‌رسانی، بی‌فایده است و به دلیل امکانات محدود و وسعت زیاد «دره»، برای نجات انسان‌ها، نیازمند ایده‌های خلاق هستیم. یکی از راه‌های کمک‌رسانی می‌تواند این باشد که اطراف پاتوق‌های «دره» و در فاصله 200 یا 300 یا 400 متری، حلب‌های خالی روغن را از چوب و هیزم انباشته کرده و آتشی درست کنیم که اگر در ساعات شب، کارتن‌خوابی از پاتوق جدا شد، در طول مسیر، بتواند خودش را به این آتش برساند و از سرما و مرگ نجات پیدا کند.