۰ نفر

چرا همسرم خانواده من را دوست ندارد؟

۱۹ دی ۱۴۰۱، ۲۰:۴۲
کد خبر: 693934
چرا همسرم خانواده من را دوست ندارد؟

دعوا بر سر خانواده طرفین ازدواج یکی از مشکلات رایج در زندگی مشترک است که اگر به درستی و با اصول صحیح درمان نشود آن را به سمت نابودی می کشاند.

به گزارش اقتصاد آنلاین، برخی از زوجین به ویژه آقایان گلایه هایی در خصوص روابط همسر و خانواده خود دارند اما کمتر پیش می آید مردی این گلایه ها را پیش مشاور خانواده ببرد تا به شکلی صحیح راه حلی برای خود در نظر بگیرد.

در این مطلب داستانی درباره روابط نه چندان خوب با خانواده همسر روایت شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست و شاید راه حل هایی را مقابل برخی قرار دهد. با ما همراه شوید:

«من 12 سال است که ازدواج کرده ام و همسر و سه خواهرم به سادگی با هم کنار نمی آیند. خواهرانم نسبت به همسرم احساس بدی ندارند، اما همسرم نمی تواند آنها را تحمل کند و همیشه مساله ای برای عصبانی شدن پیدا می کند.

او می گوید که خواهرانم در پاسخگویی به پیامک های او خیلی خوب نیستند و به نظر نمی رسد که علاقه زیادی به حضور وی در زندگی من داشته باشند. کار به جایی رسیده که همسرم حتی نمی خواهد آنها را ببیند، در حالی که خواهرانم در شوک هستند که چرا او چنین احساسی نسبت به آنها دارد.

احساس می کنم در دعوای گیر افتاده ام که نمی خواهم داشته باشم. یک زمانی برادر همسرم شرایط بسیار سختی را برای من رقم زد، اما متوجه شدم زندگی خیلی کوتاه است، بنابراین سراغ او رفته و عذرخواهی کردم، با وجود اینکه او 100 درصد مقصر بود.

به همسرم گفتم اگر بنشینم و به تمام عیب های منفی خانواده اش فکر کنم، هرگز نمی خواهم با آنها معاشرت کنم. در عوض، وقتی پدر و مادر و خانواده همسرم را می بینم، لبخند بزرگی می زنم و می خندم. من هم لحظاتی را با خواهر و برادرهای او به اشتراک می گذارم. چرا او نمی تواند این کار را به خاطر من انجام دهد؟

ما دو فرزند کوچک داریم و من مجبورم بهانه ای برای ندیدن خواهران و پدر و مادرم پیدا کنم زیرا همسرم نمی خواهد یک روز را با آنها بگذراند. من به سختی پدر و مادرم و خواهرهایم را می بینم تا همسرم با گفتن تک تک کلمات منفی که از دهان یکی از خواهرانم بیرون می آید یک هفته کامل زندگی ما را به جهنم تبدیل نکند.

به همسرم گفته‌ام که می‌توانم  با خواهرهایم صحبت کنم، اما او قبول نمی‌کند و می‌گوید آنها در رفتارشان ایرادی نمی‌بینند.»

مادر شوهر

من غرق شده ام. در این شرایط چه کاری می توانم انجام دهم؟

پاسخ درمانگر:

«به دلایل خوبی احساس می‌کنی غرق شده‌ای؛ همسرتان کاری را که اساساً غیرممکن است، تعیین کرده : بین افرادی که دوستشان دارید، یکی را انتخاب کنید. اگر خواهرهایت را ببینی به همسرت خیانت می کنی. اگر آنها را نبینی، به خواهرت خیانت کرده ای و اگر نیازهای خود را سرکوب کنی، به خودت خیانت می کنی.

نمی‌دانم این درگیری بین همسر و خواهرهای شما از چه زمانی آغاز شد، آیا تنش‌ها از زمان اولین ملاقات آنها وجود داشته ، یا اینکه همسرتان بعداً از آنها احساس نارضایتی کرده است. نمی‌دانم حادثه تحریک‌کننده‌ای، حسادت یا رقابت‌پذیری وجود داشته یا صرفاً یک ناهماهنگی شخصیتی وجود دارد.

همچنین من درک روشنی از اینکه آیا همسر شما نیت خواهرهای شما را حدس می زند  یا اینکه خواهرهای شما بدون اینکه مسئولیت نقش خود را در تنش به عهده بگیرند، برداشت های معتبر همسر شما را کنار می گذارند، ندارم.

چیزی که من می دانم این است ،مشکلات آنها هر چه باشد، شما نمی توانید آنها را حل کنید. اما یک کار باید انجام دهید؛ روی مسائل خود و همسرتان کار کنید.

ممکن است با توجه به وجوه مشترک خود و همسرتان شروع کنید: به نظر می رسد هر دوی شما احساس نمی کنید که دیده نشده و شنیده نشده اید. من حدس می زنم که او نه تنها از سوی خواهران شما بلکه از جانب شما نیز نادیده گرفته شده است.

به عنوان مثال، وقتی او می گوید خواهرهای شما به او آسیب زده اند، به جای ابراز همدردی، از خود دفاع می‌کنید و می‌گویید که وقتی از خانواده‌اش صدمه دیده‌اید، آن را نادیده گرفتید.

گویی روش مدیریت درد شما را او نیز باید رعایت کرده و احساسات خود را مدیریت کند. به همین دلیل است که هر دوی شما احساس تنهایی می کنید: او احساس می‌کند از جانب شما حمایت نمی‌شود (زیرا شما آرامشی را که  می‌خواهد ارائه نمی‌دهید)، و شما احساس می‌کنید حامی همسرتان نیستید (زیرا او اجازه نمی‌دهد همه چیز به خاطر شما پیش برود).

هرچه هر دوی شما کمتر احساس حمایت کنید، بیشتر سعی می کنید درک شوید ، اما به روش هایی که فاصله بیشتری ایجاد می کند. به جای اینکه به عنوان همسر از این طریق کار کنید، به دشمن تبدیل می شوید.

همسرتان پس از گذراندن وقت خانواده تان به این دلیل که درک نمی شود اوقات شما را به جهنم تبدیل می کند، و شما او را با توهین به خانواده اش و نجیب بودن خودتان تنبیه می کنید و می گویید که خانواده او را "تحمل" می کنید و به همین دلیل همسرتان نیز باید کاری مشابه شما انجام دهد.

همانطور که متوجه شدید، این مسابقات هیچ برنده ای ندارند. فقط در حال در جا زدن هستید.

می توانید با گفتن این که او را خیلی دوست دارید شروع کنید و متوجه شده اید که این تعارض بر ازدواج شما تأثیر می گذارد. به همسر خود بگویید به این فکر کرده اید که چگونه باید از یکدیگر حمایت کنید و دوست دارید با هم باشید تا بیاموزید که هر یک از شما چه کاری  برای تقویت رابطه خود باید انجام دهد، حتی اگر همیشه این رابطه را نداشته باشید.

احساسات در مورد اعضای خانواده شما بخش مهم در اینجا این است که باید بدون رفع مشکل یا مداخله، دلسوزی داشته باشید. لازم نیست قبول کنید که خواهرانتان کار اشتباهی انجام داده اند، اما باید درک کنید که همسرتان از آنها آسیب دیده و تجربه او را تأیید کنید.

به جای این که بگویید "من احساس بدی دارم که تو صدمه دیده ای، اما چرا نمی توانی آن را رها کنی؟" یا "خواهرانم به تو آسیبی نمی‌رسانند" ممکن است چیزی شبیه به "متاسفم که صدمه دیده‌ای" بگویید. 

هنگامی که خود را به عنوان یک تیم با هدف یکسان ، حمایت از سلامت ازدواج  تثبیت کردید، می توانید به آنچه هر فرد نیاز دارد احترام بگذارید. برای شما، ممکن است از همسرتان بخواهید که وقتی به دیدار خانواده تان می روید و از حضور در کنار آنها لذت می برید حامی شما باشد.

ممکن است زمانی که در کنار خواهرانتان هستید، یک لبخند یا فشار دست برای او حس حمایت و قوت قلب باشد، بنابراین او آنقدرها احساس تنهایی نمی کند.

برای هر دوی شما، ممکن است با اولویت دادن به روابط آن‌ها با خاله و مادربزرگ، نیازهای فرزندانتان را بالاتر از تنش خانوادگی قرار دهید، حتی اگر همسرتان گاهی تصمیم می‌گیرد در خانه بماند.

مزیت تغییر تمرکز از خواهران خود به ازدواجتان این است که هر چه شما و همسرتان در درون ازدواج احساس درک و حمایت بیشتری داشته باشید، درگیری های بیرونی بینتان کمتر خواهد شد. همچنین شما را از موقعیتی که نیاز به انتخاب یک شخص دارد، رها می کند.

در همین حال، مهربانی و توجه شما ممکن است به همسرتان احساس ارزشمندی قوی‌تری بدهد و واکنش عاطفی را که وقتی احساس می‌کند از سوی خواهرانتان نادیده گرفته می‌شود، کاهش دهد.

 به خاطر داشته باشید که وقتی با فردی ازدواج می‌کنید، با خانواده‌های او نیز ازدواج می‌کنید، اما دوست داشتن فردی که ازدواج کرده‌اید، سازگاری با افرادی که با آنها بزرگ شده‌اند را تضمین نمی‌کند.

می‌توانید به‌عنوان یک تیم کار کنید و  حد و مرزهایی را تعیین کنید مثلا "من تو را دوست دارم، اما چیز دیگری برای ارائه در اینجا ندارم، پس بیا اکنون در مورد موضوع دیگری صحبت کنیم"، اما گاهی اوقات راهنمایی اضافی مفید است. اگر همسرتان به دنبال درمانگری است که بتواند به او کمک کند تا درگیری با خواهرانتان را درک کرده و راهبرد و ابزارهایی برای مدیریت بهتر آن به دست آورد، این نه تنها به رفاه او، بلکه به نفع زندگی زناشویی شما نیز خواهد بود. »

ترجمه و تدوین: اقتصادآنلاین
خبرنگار: مهتاب لطفیان