صف بندی های اروپا پس از جنگ اوکراین

نشنال اینترست در گزارشی به قلم سومانترا مایترا نوشت: سه دسته گرایش همسویی مختلف در اروپا قابل مشاهده است، جایی که علاقه به هنجارها و ارزشها اهمیت تازهای دارد و ما در این مقاله می خواهیم صادقانه در این باره به بررسی بپردازیم.
اقتصادآنلاین _ پرستو بهرامیراد؛ یک بار برای همیشه، "باید خودت تصمیم بگیری که با چه کسی هستی" این جمله را ولودیمیر زلنسکی، رییس جمهوری اوکراین در سخنرانی خود در نشست سران اتحادیه اروپا بیان کرد.
او همچنین آلمان را به دلیل ناتوانی در درک آنچه در اوکراین میگذرد، مورد انتقاد قرار داد و به ویژه مجارستان را به دلیل حفظ موضع بیطرفی نکوهش کرد. زلنسکی با اشاره به کفشهای یادبود هولوکاست در حاشیه رودخانه دانوب ویکتور اوربان، رییس جمهوری مجارستان را مورد حمله قرار داد و آشکارا از سکوت و بیطرفی مجارستان خشمگین شد و گفت: "به آن کفشها نگاه کنید، خواهید دید که چگونه کشتار جمعی میتواند دوباره در دنیای امروز اتفاق بیفتد و این کاری است که روسیه امروز انجام میدهد."
نمایش سطحی وحدت و همبستگی در سراسر اروپا و حوزه آتلانتیک هر چه باشد باز هم نمیتوان اختلافات شدید در داخل اتحادیه اروپا و سران ائتلاف نظامی ناتو را نادیده گرفت.
اثبات فرضیههای مربوط به زمان جنگ همیشه مشکل بوده، اما با خطر کلیت بخشی آن سه دسته گرایش متمایز در میان کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا قابل مشاهده است. انگیزههای آنها برای تحلیل مهم است، به جای یک ایده ساده انگارانه مبنی بر وجود یک وحدت گسترده "غربی".
این سه مجموعه را میتوان به ترتیب قدرتهای حامی وضع موجود، متعادل کنندهها و پروتستانها نام برد. فرانسه، آلمان و مجارستان نمونههای بارز قدرتهای وضع موجود هستند. انگیزه اصلی قدرتهای حامی وضع موجود جلوگیری از گسترش جنگ و همچنین دستیابی به حل و فصل اختلافات و احیای تجارت بین اعضای اتحادیه اروپا و در ابعادی وسیعتر توسعه تجارت در بعد جهانی است.
انگیزه اصلی پروتستانها عقب راندن روسیه است و انگیزه اصلی متعادل کنندهها این است که مطمئن شوند تهاجم روسیه به باتلاقی برای روسها تبدیل میشود، بدون اینکه به یک درگیری گستردهتر منجر شود.
اگرچه مجارستان، فرانسه و آلمان اغلب در دو طرف مخالف موضوعات خاص در مورد جهتگیری آینده اتحادیه اروپا قرار دارند اما در مورد روسیه، همسویی آنها قابل مشاهده است. دولت مجارستان به شدت از تصمیم ناتو برای عدم ایجاد منطقه ممنوعه پروازی بر فراز اوکراین حمایت کرده است. مقامات مجارستان همچنین اعلام کردهاند آنها حضور ماموران حافظ صلح در اوکراین و یا پرواز هواپیماهای حامل تسلیحات از فراز سرزمینهای این کشور با هدف ورود به اوکراین را وتو خواهند کرد. وزیر امور خارجه مجارستان، بارها گفته است که برقراری و حفظ منطقه ممنوعه پروازی به معنای جنگ است، همانطور که اعزام نیرو به اوکراین در قالب نیروهای حافظ صلح نیز خطر جنگ را به همراه خواهد داشت.
منفعت مجارستان روشن است: مجارستان میخواهد از این جنگ دور بماند، ما به موضع مشترک ناتو پایبند میمانیم و پیشنهادهایی را که ممکن است خطر جنگ هوایی یا جنگ گسترده روی زمین را افزایش دهد، قویا رد میکنیم با این استدلال که جنگ باید محدود به اوکراین باشد و فراتر از این کشور گسترش نیابد. دولت مجارستان به دو برابر کردن بودجه تسهیلات صلح اروپا کمک میکند. عرضه تسلیحات از سوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا مسدود نمیشود، اما مجارستان به اوکراین سلاح نمیفرستد و سلاحهای مرگبار نیز نباید از این کشور عبور کنند.
اتفاقاً مجارستان با آلمان و فرانسه همسویی پیدا کرده است. امانوئل ماکرون، رییسجمهوری فرانسه قاطعانه هر گونه مداخله ناتو یا ایجاد منطقه ممنوعه پروازی را رد کرده است. وی در توئیتی نوشت که اگرچه فرانسه محتاطانه از ارسال سلاحهای دفاعی و مرگبار حمایت میکند، اما از ناتو میخواهد که از تبدیل شدن به یک متخاصم در جنگ اجتناب کند.
اولاف شولتز، صدراعظم آلمان اخیراً از تحریم انرژی روسیه خودداری کرد و گفت که این امر منجر به رکود اقتصادی اروپا خواهد شد.
جالب اینجاست که این مساله نیز نشان دهنده تفاوت فزاینده بین مجارستان و لهستان است، دو دولت محافظه کار اسماً جناح راست که خود را در طرف مقابل مساله روسیه میبینند. لهستان و مجارستان در حال حرکت به سمت تقسیم در شورای اروپا هستند، با فشار لهستان برای تحریم واردات گاز، نفت و زغال سنگ روسیه از یک طرف و از طرف دیگر مجارستان که تحریم واردات انرژی را رد کرده و به دنبال اجتناب از هرگونه دخالت ناتو در اوکراین است. این گروه از دولتها، متشکل از لهستان، کشورهای بالتیک و فنلاند، همانهایی هستند که میتوان آنها را گروه پروتستانها نامید. آنها در خواستههای خود در مورد ایجاد تعادل با روسیه به نوعی حداکثرگرا هستند. آنها بر این باورند که ائتلاف ناتو نیازی به مرز ندارد و ناتو باید در خارج از حوزه خود مشارکت داشته باشد. لهستان اخیراً میخواست ایالات متحده را برای تحویل جنگندههای میگ به اوکراین تحت فشار بگذارد، اما این درخواست توسط سنای آمریکا رد شد. سیاستمداران آمریکایی هم از این تلاش لهستانیها شگفت زده شدند.
از آنجایی که کشورهایی چون بلژیک، آلمان، اتریش، مجارستان و هلند تاکنون از خرید سوختهای فسیلی از روسیه صرفه جویی کردهاند، فنلاند و کشورهای بالتیک بارها گفتهاند که خرید انرژی از روسیه عملاً به ادامه جنگ کمک مالی میکند. شاید هیچ کس به جز نخست وزیر استونی بیش از همه در مورد ایجاد تعادل در روسیه تا حد یک درگیری فعال صحبت نکرده باشد.
اما چند نکته را باید در نظر گرفت؛ تا پایان جنگ سرد، اعلام بی طرفی یک حق حاکمیتی بود. دولتها آنطور که میخواستند در قبال درگیریها بیطرف میماندند و جنگهای جهانی به دلیل تجاوز یک دولت امپراتوری به همسایه بیطرف آغاز می شد. حتی در طول جنگ سرد، گروهی از کشورهای غیرمتعهد، در حالی که با آرمان شوروی همدردی می کردند، اغلب آرزوی بی طرفی و اتخاذ سیاست هر دو طرف گرایی را داشتند که در برخی مواقع تأثیرات خنده دار داشت.
این موضوع در دوران پس از جنگ سرد با ظهور رویکرد تک قطبی گرایی ایالات متحده و ایمان به گرایش به لیبرالیسم بر اساس شواهد تاریخی تغییر کرد. در این زمینه، جنگ اوکراین اولین جنگ در جهان چندقطبی شده است. جایی که یک قدرت بزرگ، به همسایه بسیار ضعیفتر خود حمله کرد نه برای ترویج ارزشها، بلکه به عنوان یک کارزار تنبیهی که بر حوزههای نفوذ این قدرت بزرگ به صورت خزنده طی سالهای نه چندان دور نفوذ کرده بود. از این رو محاسبات متفاوت به پاسخهای متفاوت منجر میشود، اروپا به آرامی به حالت عادی باز میگردد، جایی که جغرافیا و منافع بر ایدئولوژی و ارزشها برتری مییابد.
وقوع این جنگ یک فاجعه تاکتیکی برای روسیه بوده است. با این حال، این که آیا این جنگ یک شکست استراتژیک برای روسیه است، هنوز یک سوال باز است. در نظر بگیرید که نبرد یوتلند یک شکست تاکتیکی بریتانیا تلقی میشد، زیرا ناوگان بریتانیایی تنبل، راضی و ریسک گریز، کشتیهای بیشتری نسبت به آلمان امپراتوری غرق کرده بود. اما این یک پیروزی استراتژیک بود، زیرا آلمان در طول جنگ هرگز دوباره به دریا نرفت. همه چیز به اهداف جنگ بستگی دارد. با توجه به اینکه روسیه در نهایت در موقعیت سازشکنندهای قرار میگیرد یک حضور خصمانه طولانیمدت در حاشیه شرقی اروپا، جالب خواهد بود که شاهد تجدید نظر در سیاست خارجی جدیدتر بین اتحادهای ایدئولوژیک قبلی باشیم.