۰ نفر

پوتین چگونه نماینده ائتلاف امنیتی-الیگارشیک شد؟

روسیه؛ حکومت ثروتمندان

۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۳۳
کد خبر: 617656
روسیه؛ حکومت ثروتمندان

مقامات آلمان کشتی ۶۰۰ میلیون دلاری مرتبط با ولادیمیر پوتین را توقیف کردند. کشتی "دلبر" یکی از بزرگترین کشتی‌های تفریحی است که تاکنون ساخته شده و یک استخر ۲۵ متری، دو محوطه فرود هلیکوپتر و یک باغ دارد و ۸۰ خدمه در آن کار می‌کنند. این کشتی متعلق به "الیشر عثمانوف"، الیگارش روس و از نزدیکان پوتین است که با نزدیکی به حکومت روسیه توانسته ثروتی افسانه‌ای جمع کند. اما او تنها الیگارش روس نیست. داده‌های ردیابی کشتی‌ها نشان می‌دهد که حداقل پنج قایق تفریحی دیگر متعلق به میلیاردرهای روسی، از ترس توقیف در مالدیو، لنگر انداخته یا در حال گردش هستند. اما این الیگارش‌ها چه کسانی هستند و چگونه روسیه را اداره می‌کنند؟

 اقتصادآنلاین-موسی حسن وند: "الیگارشی" در لغت به معنی حکومت اقلیتی با تکیه بر ثروت و مبتنی بر روشی غیردموکراتیک است که در جهت منافع خود عمل می‌کنند. افلاطون در کتاب جمهور حاکمیت الیگارشی را نتیجه انحراف رهبران کشورها می‌داند که به ‌خاطر میل به ثروت و جاه‌طلبی، زمینه سلطه ثروتمندان را فراهم می‌کنند و دسترسی به ثروت و قدرت، ربطی به میزان کوشش افراد ندارد و با نزدیکی به الیگارش‌ها حاصل می‌شود. اُلیگارشی در نظر ارسطو شکل منحط آریستوکراسی (حکومت نخبگان) است.

ائتلاف کاگ‌ب و مافیای نفت

شوروی پس از فروپاشی تا ده سال اوضاع مناسبی نداشت. ضعف اقتصادی، فشار سیاسی غرب و سردرگمی مردمی که هفتاد سال زیر نظر یکی از مخوف‌ترین پلیس‌های سیاسی جهان (KGB) روزگار گذرانده بودند، وضعیت را برای این ابرقدرت سابق به شدت سخت کرده بود. "بوریس یلتسین" اولین رئیس جمهور پس از فروپاشی، بر روی موجی از خوش‌بینی به قدرت رسید، اما هرگز محبوبیت خود را بازنیافت. کاهش‌ شدید هزینه‌های دولتی و نظام تجارت خارجی باز در اوایل سال ۱۹۹۲ و اصلاح اقتصاد روسیه در دهه ۱۹۹۰، فورا استانداردهای زندگی را در بخش عمده‌ای از جامعه تخریب نمود. به خصوص گروه‌هایی که از منافع حاصل از هزینه‌ها و قیمت‌های کنترل شده دوران اتحاد شوروی سابق، یارانه‌های دولتی و برنامه‌های استحقاقی رفاهی برخوردار شده بودند بیشترین زیان را تحمل کردند. در دهه ۱۹۹۰، روسیه متحمل رکود اقتصادی به مراتب شدیدتر از آن شده بود که ۶ دهه پیش ایالات متحده یا آلمان در دوران رکود شدید اقتصادی به آن دچار شده بودند.

اصلاحات اقتصادی شتابان و بی‌برنامه، موجب انسجام یک نوع الیگارشی شد که در نظام سابق شوروی ریشه داشت. بنابر اظهارات دولت‌های غربی، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، روسیه به گسترده‌ترین و سریعترین عملیات خصوصی‌سازی در تاریخ جهان دست زده بود. تا اواسط دهه ۹۰، خرده‌فروشی، تجارت، خدمات و بنگاه‌های کوچک و متوسط در دست بخش خصوصی بود. بیشتر شرکت‌های بزرگ در اختیار مدیران سابق خود قرار گرفتند و یک نوع نظام الیگارشیک ثروتمند به اتفاق گروه‌های مافیایی جنایتکار تشکیل دادند. این دوره با ورود پوتین به قدرت خاتمه یافت و تحولی وسیع در الیگارشی روسیه اتفاق افتاد. پوتین در سال‌های پایانی دهه ۸۰ میلادی در آلمان شرقی به عنوان مامور کاگ‌ب کار می‌کرد. او و همکارانش در اواخر حکومت گورباچف می‌دانستند که شوروی در حال سقوط است و برای محافظت از خود نقشه می‌ریختند. زمانی که پوتین معاون شهرداری پترزبورگ بود، حلقه کا‌گ‌ب آهسته آهسته درصنایع مهمی مانند نفت و کشتیرانی در آن استان رخنه کردند. پوتین به بهانه مبارزه با فساد غیرخودی‌ها را از دایره بیرون کرد و با تمرکز قدرت در دستان خود، دوستانش را در حلقه نزدیکان جای داد.

پوتینیسم

«ریانووستی» بر اساس داده های شاخص میلیاردرهای بلومبرگ (BBI) محاسبه کرده است، مجموع ثروت ثروتمندترین روس ها در سه فصل اول سال ۲۰۱۹ میلادی ۳۰.۶۱۳ میلیارد دلار افزایش یافته است. ثروتی که به دلیل توزیع نابرابر و عدم شاخص‌های شفافیت اقتصادی، به دست الیگارش‌هاست. سیستمی که می‌توان به درستی آن را "پوتینیسم" نام نهاد.

ساختار قدرت عمومی پوتین سه رکن اصلی دارد. بازار اقتصادی خصوصی که روابط نزدیک با دولت دارد. محدودیت‌های سیاسی، دیوانسالاران بی‌مایه و غیرحرفه‌ای که به دلیل فساد گسترده، همواره حامی پونینیسم هستند. در دوره پوتین فضا به طوری تغییر کرد که الیگارش‌ها برای بازیابی قدرت دوباره کرملین وارد بازی شدند. جایی که در آن انتقاد از دولت، انتخابات غیرقابل پیش‌بینی وجود نداشت و سرمایه‌های کشور در اختیار ۲۰ تا ۲۵ گروه مالی-صنعتی بزرگ قرار گرفت که معتمدین پوتین و کرملین بودند. یک نمونه این ثروت‌اندوزی، این بود که نفت دولتی با قیمت پایین برای مصرف داخلی را از طریق شرکت‌های واسطه در اروپا، به نرخ بالای روز می‌فروختند. در نیمه اول دهه ۹۰، ماموران اطلاعات خارجی کا‌گ‌ب سابق، کنترل بخش اعظم صادرات نفتی روسیه را در اختیار داشتند. وقتی حلقه کمونیست‌ها و ماموران سابق کا‌گ‌ب نزدیک به یوگنی پریماکوف، نخست‌وزیر جاه‌طلب وقت روسیه، با انتشار اسناد فساد خانواده یلتسین می‌خواستند زمینه سقوط او را مساعد کنند تا پریماکوف جایش را در انتخابات بعدی بگیرد، یلتسین و خانواده‌اش برای حفاظت از منافع اقتصادی و سیاسی خود به پوتین روی آوردند. پوتین اگرچه با حمایت الیگارش‌ها روی کار آمد اما تلاش کرد الیگارش خودش را بسازد. او کسانی را باقی گذاشت که وفادار مطلق باشند.

اولیگارشی شخصی پوتین

روزی که پوتین قدرت را از یلتسین تحویل گرفت، هرج و مرج و فروپاشیدگی شاخصه اصلی اقتصاد و سیاست روسیه بود. دولت حتی قادر نبود حقوق کارمندان و بازنشسته‌هایش را بدهد. اقتصاد فروپاشیده کشور هم به جولانگاه شماری از الیگارش‌ها با شبکه‌ها و ارتباطات مافیایی بدل شده بود که در دسترسی غارت‌گونه به منابع کشور از قتل و ترور هم ابایی نداشتند. بحران سال ۱۹۹۸ که سقوط فاحش ارزش روبل را رقم زد به یکباره مردم روسیه را از بسیاری از دارایی‌ها و اندوخته‌های خود محروم کرد. یک سال بعد هم ناتو اولین گسترش حوزه نفوذ خود به طرف مرزهای روسیه را آغاز کرد. پوتین توانست با سامان‌دهی فوری به ساختار سیاسی کشور، با اتکای به درآمدهای هنگفت ناشی از فروش گاز و نفت، با شماری از اصلاحات اقتصادی و مالیاتی، با مهار و خنثی‌سازی بخشی از الیگارش‌ها و میدان دادن به قشری جدید از مدیرانی که خود به شبه‌الیگارش‌های درون سیستم بدل شدند حدی از ثبات اقتصادی را در روسیه رقم زند. وی با زندانی کردن میخاییل خودروکوفسکی، میلیاردر قدرتمند و مدیرعامل شرکت نفتی یوکاس، هم توانست جایگاه خود را محکم کند و هم از آن‌ها انتقام بگیرد که از نظر پوتین و حلقه کاگ‌ب مسئول فلاکت و فقر در روسیه بودند. خودروکوفسکی شرکت نفتی یوکاس را به کمتر از ۱۵۰ میلیون دلار با رانت دولتی خرید که بعدا ارزش آن به بیش از ۲۰ میلیارد دلار رسید. او ثروت خیره کننده خود در یوکاس را از فروش نفت ارزان و با یارانه دولتی در بازار‌های جهانی به دست آورد. پوتین با آن که به فساد و غارتگری خانواده یلتسین و حلقه نزدیک به آن پایان داد، اما سرمایه‌داران بزرگ وفادار به پوتین بیشتر از دوره یلتسین ثروت به هم زده‌اند. دولت‌های غربی چشم خود را بر ورود پول‌های کثیف حلقه پوتین می‌بندند و آن‌ها به راحتی در میان احزاب و نخبگان اقتصادی و سیاسی کشورهایی چون بریتانیا نفوذ می‌کنند. اکنون سرمایه‌داران روسی نزدیک به کرملین، به راحتی احزاب دست‌راستی و فاشیستی مخالف دموکراسی و لیبرالیسم را کمک مالی می‌کنند و به توسعه نفوذشان در میان رای‌دهندگان کمک می‌کنند. ماجرای پرابهام تلاش مسکو برای تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی، مسمومیت ابهام‌آمیز سرگئی اسکریپال، افسر اطلاعاتی سابق روسیه در بریتانیا و نیز تلاش مسکو برای تقویت احزاب راست پوپولیست در اروپا و ایجاد شکاف در درون اتحادیه اروپا هم به فهرست اتهامات غرب علیه روسیه اضافه شد.

معروف‌ترین میلیاردهای روس که دارایی‌هایشان برای اهداف پوتین به حرکت درمیاید، "رومن آبراموویچ" میلیاردر روس است که با چاه‌های نفت فراوانش تصمیم گرفت باشگاه چلسی را خریده و به فوتبال روی آورد.  نمونه یک سرمایه‌گذاری مشکوک مالی که دولت بریتانیا به آن واکنشی نشان نداد. بقیه علاقه‌ای به رسانه‌ها نداشتند، و ترجیح می‌دادند پشت پرده بازی کنند. از دیگر ثروت‌مندان تحت نظارت پوتین می‌توان به "ولادیمیر پوتانین (۲۴ میلیارد دلار دارایی)، "لئونید میکلسون (۲۳ میلیارد دلار دارایی)"، "ولادیمیر لیسین (۲۰ میلیارد دلار دارایی)، "الکسی مورداشوف (۱۸ میلیارد دلار دارایی)" و "واگیت الکپروف (۱۸ میلیارد دلار دارایی)" اشاره کرد.

روسیه با پوتین و بی‌پوتین

غرب حالا به بهانه حمله روسیه به اوکراین تصمیم گرفته که یکجا به همه پرونده‌های روسیه و پوتین ورود کند. این نوع عملکرد غرب بدون اینکه درگیری مستقیمی با رئیس جمهور روسیه ایجاد کند، سعی در محدود کردن پوتین دارد. غرب سعی دارد او را متوجه کند که اگر بناست کار را به روال سابق ادامه دهد، نباید قاعده بازی را به هم بریزد. هر چند روسیه از زمان پطر کبیر نیازمند رهبران بزرگ و شخصیت‌های کاریزماتیک بوده است. چه پوتین باشد، چه نباشد.