به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، پنجم فروردین امسال مأموران کلانتری 152 خزانه ماجرای قتل مردی 35ساله را به بازپرس کشیک قتل تهران اطلاع دادند و بازپرس که همراه تیم صحنه جرم پلیس آگاهی تهران بزرگ و کارشناسان پزشکی قانونی در محل قتل حضور یافت، با پیکر غرق در خون مردی روبهرو شد که در طبقه سوم یک ساختمان مسکونی روی زمین افتاده بود. در ادامه مأموران کلانتری به بازپرس گفتند محل قتل خانه خواهر مقتول است؛ بنابراین بازپرس جنایی خواهر مقتول و خانوادهاش را که ماجرای قتل را به پلیس اطلاع داده بودند، مورد تحقیق قرار داد. خواهر مقتول گفت: برادرم در شهرستان زندگی میکند و برای تعطیلات به خانه ما آمده بود، امروز ما به خانه یکی از فامیلهای شوهرم رفته بودیم. وقتی برگشتیم، دیدیم برادرم کشته شده است.
در آغاز تحقیقات با توجه به گفتههای خانواده مقتول احتمال ارتکاب جنایت در پی شکست عشقی که مقتول بهتازگی تجربه کرده بود، بهعنوان یکی از فرضیههای قوی مطرح شد. خانواده مقتول گفتند او بهتازگی بعد از عقد با دختری از او جدا شد و این احتمال وقوع قتل با انگیزه انتقام را تقویت کرد.
در ادامه با بررسیهای دقیقتر احتمال آشنایی قاتل و مقتول تقویت شد؛ چون هیچ اثری از تخریب و ورود به عنف روی درها دیده نشد؛ بنابراین با توجه به اینکه مقتول در شهرستان زندگی میکرد و افراد زیادی را در تهران نمیشناخت، همه اعضای خانواده مقتول بهعنوان مظنونان احتمالی مورد تحقیق قرار گرفتند. این در حالی بود که در شاخه دیگری از تحقیقات کارشناسان صحنه جرم پلیس آگاهی لکه خونی روی درِ طبقه سوم ساختمان که قتل در آنجا اتفاق افتاده بود، پیدا و ابتدا تصور کردند قطره خون متعلق به خود مقتول است؛ ولی در ادامه با بررسی دقیقتر مشخص شد لکه خون متعلق به فرد دیگری است و احتمالا قاتل در درگیری با مقتول مجروح شده است. این موضوع بهعنوان سرنخی جدید تحقیقات را به سمتی دیگر هدایت کرد. در ادامه تحقیقات مأموران علاوه بر بازجویی از خانواده خواهر مقتول، آزمایش خون و بررسی دیانای آنها و مقایسه با لکه خون کشفشده را در دستور کار خود قرار دادند. در نهایت معلوم شد دیانای یکی از خواهرزادههای مقتول با لکه کشفشده مطابقت دارد؛ بنابراین او بهعنوان مظنون اصلی بازداشت شد. او که مردی 43ساله است، در مراحل بازجویی تخصصی به قتل دایی خود اعتراف کرد و دلیل آن را بدگویی داییاش از خود عنوان کرد.
متهم درباره روز قتل گفت: آن روز رفتم با داییام صحبت کنم. کمی تلویزیون دیدم، بعد حرف را پیش کشیدم و جر و بحثمان شد. دایی بلند شد و به طبقه سوم رفت. من هم پشت سرش رفتم. در آنجا باز هم به حرفهای خود ادامه داد و در نهایت من چاقوی آشپزخانهای را که همراهم بود و در جیبم گذاشته بودم تا تیز کنم، از جیبم درآوردم و از پشت چند ضربه به او زدم. در این درگیری دست خودم هم مجروح شد و وقتی دیدم او هم میخواهد من را بزند، تصمیم به قتلش گرفتم. بعد از قتل میخواستم جنازه را بیرون ببرم؛ اما نگران بودم همسایهها ببینند. در این مدت هم خیلی عذاب وجدان داشتم و میخواستم خودم را معرفی کنم؛ اما چون میدانستم که روابط خانواده دچار مخاطره میشود، این کار را نکردم.
در پی این اعترافات بازپرس پرونده دستور بازداشت موقت این متهم را صادر کرد.