9600شغل ماحصل دولت احمدینژاد
جدیدترین گزارش رسمی یکی از مراکز پژوهشی اقتصاد و مدیریت نشان میدهد که از سال 84 تا 91 که مصادف با دولتهای نهم و دهم بوده است، تنها 9600 شغل در ایران ایجاد شده است.
اگرچه در سالهای مختلف ممکن است مقداری اشتغالزایی مثبت صورت گرفته باشد اما با توجه به ریزش شغلهای موجود نهایتا خالص عملکرد اشتغالزایی دولت گذشته به 9600 شغل رسیده است. در دوره زمانی 84 تا 91 غیر از سال 91 تحریمها هنوز تاثیر معناداری بر اقتصاد ایران نگذاشته بودند و اتفاقا غیر از سال 91 در تمام این مدت ایران از رشد مثبت اقتصادی برخوردار بوده است. اما بدون تحریمها هم توفیق اقتصادی خاصی در این دوران حاصل نشده است. براساس آمارهای صندوق بینالمللی پول متوسط رشد اقتصادی ایران از سال 84 تا 90 بیش از 4درصد بوده است. رشد 4درصدی در این سالها اگر واقعی و مبتنیبر مکانیسمهای داخلی اقتصاد اتفاق افتاده بود بیشتر اقتصاددانان اعتقاد دارند که باید به ازای هر یکدرصد رشد، 100هزار شغل مثبت ایجاد میشد. یعنی سالانه 400هزار شغل و در 7سالی که رشد اقتصادی مثبت بوده است باید اشتغالزایی در کشور به حدود 3میلیون شغل میرسید. واقعیت تلخ اقتصاد ایران این است که از این میزان تنها 32صدم درصد محقق شده و از بقیه آن خبری نیست. این توضیح الزامی است که وقتی رشد اقتصادی را غیرواقعی، میخوانیم منظور آمارها نیست چراکه از نهادهای بینالمللی استخراج شده و با ضریب خطایی محدود میتوان آن را پذیرفت؛ مقصود از غیرواقعی، مجازیبودن رشدی است که اقتصاد ایران بدون هیچ اصالت خاصی و تنها به پشتوانه دلارهای سرشار نفتی و با تزریق نقدینگی تجربه کرده بود. اینکه کشور ما چندین و چندبار از محل درآمدهای خدادادی گزیده شده یک واقعیت است اما در هیچ مقطعی 800میلیارد دلار پول در دسترس دولتمردان کشور نبوده و تکرار آن در آینده نزدیک هم دور از انتظار است. یک درس که اقتصاد بارها با تحمیل هزینههای هنگفت متحمل شده است شناسایی حلقههای تکمیلی ارتباط منابع مالی با خوشبختی یا همان رشد اقتصادی موثر و پایدار است. اگرچه وفور منابع هیچگاه به تنهایی برای دستیابی به ثروتآفرینی در کشور و بهتبع آن افزایش اشتغال و درآمد کافی نیست، اما الزامی است. در این راه باید بین منابع مالی ارزی و ریالی هم تفاوت قائل شد. پرواضح است که منابع ریالی تنها در کشور قابل استفاده است اما منابع ارزی به حجم وسیعی از امکاناتی دسترسی دارند که توانایی تحقق صرفه اقتصادی را دارا هستند. لذا مقایسه دلار و ریال یا جایگزینی آنها یک کجروی علمی و تجربی به شمار میرود و پولهایی که در دو دولت نهم و دهم به باد رفته است پتانسیل خاصی برای انتقال تکنولوژی روز، مهارتآموزی منابع انسانی، انتقال مواد اولیه و تجهیزات صنعتی در اختیار کشور میگذاشت تا حداقل مرحله اول جایگزینی واردات و سپس مرحله اول توسعه صادرات اجرایی میشد. امکاناتی که با سوءمدیریتهای دیگر در اختیار هیچکس نیست و آمارها هم ثابت کرد که برای توصیف آن تنها باید به اصطلاح توهم پولی اکتفا کرد، باید در چارچوب برنامههای مدون برای افزایش بهرهوری اقتصاد هزینه میشد. گفتمان حاکم اقتصادی در دولت گذشته دور زدن اقتصاد از طریق تزریق مستقیم پول و باد کردن خیالی آن بود. حبابهای 4درصدی اقتصاد در سالهای 91 و 92 ترکیدند و ماحصل آن بیکاری گستردهیی است که به راحتی قابل حل و فصل نیست. با وجود اینکه خروجیهای جامعه بیکاران بسته بود اما ورودیهای آن را نمیتوان بست و نهایتا به نقطهیی رسیدهایم که هر شاغل ایرانی باید تامینکننده هزینه 3.6 نفر باشد. تبعات بیکاری که به واسطه آن ریشه درآمد ازته میخشکد برای هر جامعهیی تهدیدی بزرگ محسوب میشود.