روایت احمدتوکلی از این روزهای اقتصاد ایران
هفته نامه تجارت فردا این هفته در گفت وگوی ویژه اش،با احمد توکلی گفت وگو کرده است.
رئیس سابق مرکز پژوهش ها،ناگفته های زیادی درمورد تحریک بازاریان،شباهت های موسوی واحمد نژاد،پشت پرده مسائل ارز وآینده اقتصاد ایران بیان کرده است.بخش هایی از این گفت وگو را می خوانید: * نه من اهل معامله هستم و نه لاریجانی، با شناختی که از من دارد، از این پیشنهادها به من میدهد. مجلس هشتم هم شایع شده بود که برای من شرطهایی گذاشتند تا ریاست مرکز را بدهند؛ در حالی که هیچ شرطی نبود. من برنامه کاری داشتم و گفتم اگر فکر میکنید کسی بهتر از من میتواند این کار را انجام بدهد، مرکز را به او بدهید. * فکر میکنم طبیعی این بود که این دوره باید ریاست مرکز پژوهشها با یک اقتصاددان باشد. آن هم بهخاطر وضعیت اقتصادی کشور؛ اما خب این وحی نبود و سلیقه آقایان فرق داشت؛ میگفتند میخواهند نیروهای جدید را آزمایش کنند. * وقتی مطلبی حفظ اطلاعاتش برای نظام واجب باشد، پشت پرده گزارش میدهیم؛ نه به این دلیل که نتیجه پژوهش به نفع آقای ایکس هست یا آقای وای؛ نتیجه پژوهش اگر انتشارش به ضرر منافع ملی باشد، محرمانه منتشر میشود در غیر این صورت، قانون میگوید متن باید منتشر شود. *حادثه بازار ارز، مخربترین و بزرگترین حادثه اقتصادی ایران است.در 30 تا 40 سال گذشته. چطور میشود در چنین شرایطی مرکز پژوهشها کار نکند و گزارش ندهد؟ حتماً این کار را میکردم و به عنوان مهمترین مساله اقتصادی که کشور را به تلاطم و گرفتاری بسیار مخرب مبتلا کرده، نمایندگان را در جریان اطلاعات تحلیلی قرار میدادم. *من تنها نمایندهای هستم که در مورد ارز دو گزارش مبسوط دادم، یکی به نمایندگان مجلس و به هیاترئیسه که اطلاعاتی داشت که نباید پخش میشد چون به ضرر مردم بود. یک گزارش هم به رسانهها دادم که به طور مبسوط تشریح وضعیت بود؛ یک کار علمی هم به کمیسیون امنیت ملی و هم به دانشگاهها ارائه دادم. * آقای بهمنی و حسینی برای تعیین راهحل ارادهای ندارند و هرآنچه را که آقای احمدینژاد تصمیم بگیرد به انجام میرسانند. ولو اینکه این تصمیمات مخالف اصول علمی باشد. بنابراین حرفهای من چندان به کار آنان نمیآید. حرفهای من بیشتر برای آنهایی کارایی دارد که اگر میخواهند کاری انجام دهند، بدانند که راههای دیگری نیز وجود دارد. *من معمولاً مطالبم را به مقام معظم رهبری هم میرسانم. البته نتایج همواره یکسان نبوده است اما میدانم رهبری به نظرات کارشناسان خیرخواه بیاعتنا نیستند. * در این شرایط ویژه که از نظر اقتصادی بسیار بیسابقه است و اگر نگوییم بیسابقه، خیلی کمسابقه است. دعواهای سیاسی ضرر مردم را بیشتر میکند. من با احمدینژاد اختلاف جدی دارم. اما دو حادثه در بازار ارز رخ داد که ما تصور کردیم، دولت مقصودی جز آنچه که در ظاهر نشان میدهد، دارد. وقتی در 30 آبان 1390، تغییرات نرخ ارز آغاز شد و به شکل تغییرات فزاینده تداوم یافت، همه نگران بودند، اعتراض کردند و کسانی هم راهکار ارائه دادند. در آن مقطع، قیمت ارز فراتر از دو هزار تومان رفت و فشارها بر دولت اضافه شد. دولت هم در بازار دخالت کرد و در عرض سه روز یعنی از چهارم تا هفتم بهمنماه قیمت ارز را از دو هزار و 50 تومان به 1650 رساند. بعدها معلوم شد که دولت این تصمیم را 18 روز پیش گرفته بود. یعنی اگر 18 روز قیمت ارز به همین نسبت کاهش مییافت، ارزش پول ملی 23 درصد تقویت میشد. در این صورت نرخ دلار میرسید به 1300 تومان. * بار دیگر در سال جاری و در شهریورماه این اتفاق افتاد. یعنی دولت از اول شهریورماه ارز را عرضه نکرد اما هنگامیکه ارز به بیش از سه هزار تومان رسید، دخالت کرد. * میدانم کمبود ارزی نداشتند. آنها میتوانستند کاری را که اول مهر کردند در شهریور انجام دهند. ما خبر داریم که آقای احمدینژاد بانک مرکزی را از عرضه ارز منع کرده است. * این اتفاقات نمیتواند خودجوش باشد. ما خودمان اعتصاب راهانداز و تظاهرات درستکن بودیم. زمینه مساعد میشود و دستهای که پیشرو یا مامور هستند و جسارتش را دارند از این شرایط استفاده میکنند و چون شرایط مستعد است مردم هم با آنان همراهی میکنند. یک وقت این تظاهرات از 100 یا هزار نفر تشکیل میشود. گاهی هم مانند زمان وقوع انقلاب 100 هزار نفر از آن حمایت میکنند. اما فرض اینکه خودجوش بوده را واقعبینانه نمیدانم. * براساس آشنایی که من با این تشکیلات دارم موتلفه به راهاندازی این قبیل تظاهرات اعتقاد ندارد. موتلفهایها آدمهای محترمی هستند و نسل گذشته بازار هستند نه اعتقاداتشان اجازه میدهد که دست به چنین اقدامی بزنند.اما اینکه از کانونهای قدرت دیگری احتمال وجود دارد که من نه آن را تایید میکنم و نه تکذیب. * اگر بشار اسد سقوط کند به ضرر ما خواهد بود اما ریاستجمهوری میت رامنی چندان تفاوتی نمیکند. اتفاقی بدتر از دوران اوباما نخواهد افتاد. در همین دوران اوباما هم بدترین رفتار را با ما داشتند. رفتاری که برخلاف اصولی بود که خودشان را به آن پایبند میخوانند. بانک مرکزی ما را تحریم کردهاند و اجازه استفاده از سوئیفت هم نمیدهند. این کار با منطق اقتصاد سرمایهداری در تضاد است. با منطق قوانین بینالمللی هم غلط است. *اصل بر این است که بازار باید تا حد ممکن آزاد باشد. اما این اصل مقدسی نیست. بازار باید وجود داشته باشد تا آزاد باشد. * من از طرح تثبیت قیمتها دفاع نکردم. این حرف غلطی است. دولت آقای خاتمی بدون تهیه مقدمات، بدون اعمال سیاستهای غیرقیمتی که در مصرف انرژی موثر است در برنامه چهارم پیشنهاد کرد که از هشت قلم سوخت قیمت چهار قلم سوخت عمده را در یک وعده به فوب خلیج فارس برسانند. *من معتقدم که متاسفانه نرخ رشد تولید و مشاهدات میدانی نشان میدهد که ما در رکود بدی به سر میبریم و در مجموع در این هفت سال و اندی وضع خوبی نداشتهایم. *متاسفانه آثار مخرب وضع بازار ارز با وقفه ظاهر میشود و باید منتظر تورم شدیدتر باشیم. باید واقعبین باشیم و اگر قصد معالجه داریم، بپذیریم که یک دوره شدیدتر تورمی را در پیش خواهیم داشت. دلیلش هم این است که الان هنوز افزایش قیمت ارز به شکل کامل در بازار تخلیه نشده است. *در مورد وضعیت اشتغال هم با شاخصهای کمکی که استفاده میکنم و شاخصهایی که نهادهای بینالمللی میدهند، وضع را آنگونه که دولت میگوید نمیبینم. برخلاف آن میبینم. معتقدم نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده است. این هم که میگویند چرا به IMF استناد میکنی، اتفاقاً از این حیث IMF قابل اتکا است. به این دلیل است که طبق قانون ایران در سال 1324 که ما عضو IMF شدیم، طبق تعهدات متقابلی که دادیم، باید اطلاعات را در اختیار هیاتی که هیاتمدیره صندوق سالی یک یا دو بار به ایران میفرستد، قرار دهیم. آنها اطلاعات را پالایش و بررسی میکنند و گزارش تهیه میکنند و گزارش را به اطلاع بانک مرکزی ایران میرسانند و وقتی بانک مرکزی تایید کرد، منتشر میکنند. بنابراین این حرفها درست نیست که حالا IMF که نشان میدهد ما نرخ تولید خوبی نداریم، بیکاری بالایی داریم، بگوییم چون آنها دشمن هستند همه حرفهایشان غلط است. ولی مستمراً نمیتوانند حرف غلط بزنند چون که رسوا خواهند شد. *من یک سخنرانی کردم، قبل از انتخابات، در اردیبهشت 88 که منتشر هم شد و ثابت کردم که آقای موسوی و احمدینژاد ماهیت رفتارشان و روحیهشان مشابه یکدیگر است. برای حرفم کد داشتم که این اوضاعش چطور است و دیگری اوضاعش چگونه است؟ احمدینژاد، جنم وجودیاش بیشتر از موسوی است. ابعاد کار خطیرتر میشود. اینها فرقی با هم نداشتند. من که هر دویشان را میشناختم، اعلام کردم که اضطراراً به محمود احمدینژاد رای میدهم. البته اگر علم امروز را داشتم به وی رای نمیدادم. چون کسی علم به آینده ندارد. معما چو حل گشت، آسان شود نباید کرد. البته ممکن است شماها بگویید که ... *یکی از دلایل مخالفت من با آقای احمدینژاد همین قراردادهای نامربوطی است که در دوره ایشان امضا میشود. *اصلاً فردی به غیر از سیاستمدار به درد ریاستجمهوری نمیخورد. اول باید سیاستمدار باشد تا رئیسجمهور شود و بعد هر چیز دیگری باشد. چون سیاستمدار بودن شرط لازم ریاستجمهوری است. یعنی کسی که بتواند مقولات کلان را بفهمد. با هم مقایسه کند و بین بد و بدتر حتماً فرق بگذارد و جرات انتخاب بد را داشته باشد. این بخشی از مشخصات سیاستمدار است. اما اگر شما یک اقتصاددان را رئیسجمهور بکنید، هر قدر هم آدم خوبی باشد به درد ریاستجمهوری نمیخورد.