آیا آسمان اقتصاد ایران طوفانی است؟
نشریه فارین پالیسی در مطلبی به تحلیل وضعیت اقتصادی ایران طی سالهای اخیر و به خصوص پس از افت شدید ارزش ریال در هفته های پیش پرداخته است و عنوان میکند: بر خلاف خرد متعارفی که وجود دارد و مبنی بر این است که افت شدید ارزش ریال برای جمهوری اسلامی ایران عواقب مصیبت باری دارد، این اعتقاد کاملاً اشتباه است.
نشریه فارین پالیسی در مطلبی به تحلیل وضعیت اقتصادی ایران طی سالهای اخیر و به خصوص پس از افت شدید ارزش ریال در هفته های پیش پرداخته است و عنوان میکند: بر خلاف خرد متعارفی که وجود دارد و مبنی بر این است که افت شدید ارزش ریال برای جمهوری اسلامی ایران عواقب مصیبت باری دارد، این اعتقاد کاملاً اشتباه است. این مطلب برای محاجه در این خصوص نگاهی به ساخت اقتصادی ایران میاندازد و مینویسد: ایران نمونه کلاسیک یک کشوری است که درگیر نفرین منابع است [نظریه اقتصادی که میگوید کشورهایی که از منابع طبیعی غنی (اما به هر حال محدود) بهرهمند هستند، در بخشهای دیگر اقتصاد از توسعه بازمیمانند و در نهایت گرفتار مشکلات مالی میشوند]. خوان پابلو پرز آلفونسو بنیان گذار اوپک که وزیر نفت ونزوئلا نیز بود، به دلیل تأثیرات منفی که درآمد نفتی بر روی اقتصاد کشور داشت، نفت را فضله شیطان نامید. مسئلهای که در مورد ایران نیز صادق است، یعنی کشوری که با چالش تولید محصولات، و خروج از مصرف کننده صرف بودن روبرو است. از اشتباه تا اشتباه نویسنده ادامه میدهد: به شکل تاریخی اقتصاد ایران هر زمان که بهای جهانی نفت بالا بوده است، تبدیل به اقتصادی منحرف و تنبل شده است. این امر در خصوص وضعیت امروز نیز صادق است: افزایش شدید بهای نفت در این کشور منجر به افزایش سیل واردات نسبت به تولیدات داخلی شده. صندوق بینالمللی پول گزارش داده است که از سال 2005 تا 2010 واردات ایران به میزان 50 درصد رشد داشته است - از 43 میلیارد دلار به 67 میلیارد دلار رسیده- در حالی که تولیدات صادراتی تنها 18 درصد رشد کرده. این مطلب سپس به سیاست تثبیت نرخ ارز اشاره میکند و مینویسد: در عین حال، صنایع ایران به شدت از قبل تورم موجود در کشور صدمه میبینند و این در حالی است که کالاهای رقیب وارداتی به دلیل آنکه دولتها سالها تلاش کرده تا نرخ ارز و ارزش ریال را ثابت نگه دارد، از مزیت قیمت رقابتی و ارزان برخوردار شدهاند. سرپا نگه داشتن تصنعی ریال هرچند به معنی سربلندی ملی و کالاهای مصرفی ارزان است، اما روی دیگر آن آسیب جدی به تولید کنندگان داخلی است. نویسنده معتقد است: برای سالها، آنچه علیرغم این رقابت شدید و نابرابر با واردات، تولید کنندگان داخلی را سرپا نگه داشته بود، بهای پایین انرژی و سوخت بود. با توجه به آنکه برق و گاز صنایع تقریباً رایگان تمام میشد، صنعتگران ایرانی از مزیتی خوب و مناسب در برابر رقبای خارجی خود برخوردار بودند و به دلیل بهای پایین سوخت از مزایای حمل و نقل ارزان برخوردار میشدند. البته این مزایا به هیچ وجه برای دولت ارزان تمام نمیشد. بانک مرکزی اعلام کرد که یارانهها 88 میلیارد دلار در سال برای کشور هزینه در بردارد. زیرا بهای انرژی در ایران تقریباً معادل 10 درصد یا حتی کمتر از بهای واقعی و جهانی آن است. استفاده از درآمد نفتی برای یارانه دادن به انرژی راهی پر هزینه و ناکارآمد برای کمک به تولید کنندگان بود. بنا بر این کشور به این نتیجه رسید که سیاست سرمایه گذاری در زیر ساخت، بهبود آموزش و اختصاص وام به صنایع کوچک را پیش رو قرار دهد. مطلب آورده است: به این ترتیب صنایع ایران در یک حلقه محاصره واقع شد. از سویی تثبیت نرخ ارز همچنان واردات را ارزان کرده و از سویی تولید کنندگان داخلی مزیت انرژی ارزان را نیز از دست دادند. پاسخ دولت اما یک سیاست پولی اشتباه مبتنی بر تزریق پول بود. با توجه به گزارش بانک مرکزی ایران مجموع بستانکاری این بانک از بخش خصوصی از 250 میلیارد دلار در سال 2010 به حدود 500 میلیارد دلار در 2012 رسیده است. همزمان مجموع سپرده بانکها به دو برابر رسید. در حالی که در همان زمان بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول، رشد تولید ناخالص داخلی ایران تنها 7 درصد بود. نیازی به تفکر برای دریافت عواقب رشد دو برابری نقدینگی در مقابل رشد 7 درصدی کالا نیست: معنی آن رشد سرسام آور قیمتها است. بر اساس گزارشات دولتی از مارس 2010 تا آوریل 2012 بهای مصرفی کالاها 43 درصد رشد داشته. نویسنده ذکر کرده: افت ارزش ریال، اما به این معنی است که تولید کنندگان ایرانی در نهایت شانسی برای جنگیدن در مقابل رقبای خارجی خود پیدا کردهاند. یک سیاست خردمندانه اکنون آن است که به افت بیشتر ارزش ریال کمک شود و در عین حال با یک سیاست پولی مناسب سعی در مهار تورم گردد. اما در حال حاضر این رویه دیده نمیشود. سیاست پولی دولت گویا تغییری نمیکند و حتی خوش بین ترین متخصصان صندوق بینالمللی پول هم معتقدند که در سال آینده نرخ تورم ایران بیش از 20 درصد باقی میماند. نکته ماجرا در اینجا است که افت ارزش ریال دولت را بیش از هر کس دیگری منتفع میسازد. بسیاری از صادرات ایران در دست دولت است. اکنون هر دلار در آمد نفتی به لحاظ ریالی ارزش بیشتری دارد و این به معنی افزایش درآمد ریالی دولت است که به گونهای کاهش صادرات را جبران میکند. این امر دولت را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند به تولید کنندگان در راستای بهبود تکنولوژی تولید و ایجاد اشتغال بیشتر کمک کند. اما به نظر میرسد که این اتفاق نیفتاده. دولت بیشتر تمایل دارد که دلار را به بهایی تصنعی و پایینتر به فروش برساند که در نظریه موجب میشود بهای کالاها ارزانتر شود. اما تأثیر واقعی این است که مزیت و رانتی اساسی برای افرادی ایجاد میکند که مستقیماً به دلار با نرخ ترجیحی در بازار دسترسی دارند. با توجه به حجم پایین صادرات و نرخ مصنوعی مرجع برای دلار، دولت اکنون با دو تا از بدترین سناریوها مواجه است: درآمد ارزی پایین و هزینههای بالا. این امر منجر به کسری بودجه و تبعات سیاسی سنگین میشود. سابقه رفتار ایران و خوش باوری؟ نویسنده سپس به موضوعی مهم اشاره میکند و مینویسد: مشکلات اقتصادی ایران از آنجایی بدتر میشود که عموم مردم از بروز جنگ احساس نگرانی دارند. ترس از جنگ سرمایه گذاران را از سرمایه گذاری در پروژههای جدید منع میکند و افراد را مجبور به پیدا کردن راهی مطمئن برای حفظ داراییهایشان وا میدارد که یکی از این راهها خرید دلار است. یکی از واضحترین مسیرها برای بهبود اقتصادی ایران اکنون تقویت کردن و تزریق انرژی مجدد به مذاکرات هسته ای است. مطلب ادامه میدهد: پیش از این جمهوری اسلامی ایران دو بار دیگر با مشکل ارزی برخورد کرده است که بسیار وخیمتر از مورد فعلی بودهاند. اولین بار زمانی بود که بهای نفت در اواسط دهه 1980 به شدت کاهش یافت و در آمد نفتی ایران از 21 میلیارد دلار به 6 میلیارد دلار در سالهای 1986 و 1987 رسید. پاسخ دولت در آن زمان ایجاد قوانین سخت برای کاهش واردات بود که در نهایت واردات را از 18 میلیارد دلار به 11 میلیارد رساند. در آن زمان کاهش در آمد نفتی کافی نبود تا ایران را مجبور به پذیرش آتش بس کند. به عبارتی مشکلات اقتصادی تغییری در سیاست دفاعی و امنیتی ایران پدید نیاورد. نویسنده ادامه میدهد: دومین مشکل اقتصادی ایران در اواسط دهه 1990 میلادی پدید آمد. زمانی که ایران با بدهی 14 میلیارد دلاری بعد از جنگ روبرو بود و بیل کلینتون همپیمانانش را از سرمایه گذاری در ایران منع کرد تا در نهایت در سال 1995 تحریمی جامع و شکننده علیه ایران وضع کرد. اما تهران کمربند خود را محکمتر بست تا 8 میلیارد بدهی خود را پرداخت کند و برای دریافت 16 میلیارد دلار به ژاپن و اروپا تکیه کرد. واردات از 23 میلیارد دلار در سال 1992 و 93 به 13 میلیارد در سال 1995 رسید و ایران ترجیح داد واردات را کاهش دهد تا اینکه در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند. نویسنده در نهایت اینگونه نتیجه میگیرد که سوابق نشان میدهد که این یک خوش بینی است که باور کنیم که فشار اقتصادی میتواند تغییری در سیاست خارجی ایران پدید آورد.