نسبت Q یا Q توبین چیست؟
نسبتQ ، که با نام Q توبین نیز شناخته میشود، برابر است با ارزش بازاری یک شرکت تقسیم بر هزینهی جایگزینی داراییهای آن شرکت.
بنابراین، تعادل زمانی برقرار میشود که ارزش بازار با هزینهی جایگزینی برابر باشد. نسبت Q، در ابتداییترین سطح خود، رابطهی بین ارزشگذاری بازاری و ارزش ذاتی را بیان میکند. به عبارت دیگر، این نسبت ابزاری برای تخمین این است که آیا ارزش بیشتری برای یک کسبوکار یا بازار خاص تعیین شده است یا کمتر.
نکات کلیدی
جیمز توبین، برندهی جایزهی نوبل، نسبت Q را رایج ساخت و نیکلاس کالدور این نسبت را در سال ۱۹۶۶ اختراع کرد.
نسبت Q، که همچنین بهعنوان Q توبین نیز شناخته میشود، نشان میدهد که آیا بهطور نسبی ارزش بیشتری برای یک بنگاه یا یک بازار کل تعیین شده است یا کمتر.
این نسبت بر مفاهیم ارزش بازار و ارزش جایگزینی تکیه دارد.
حالت سادهشده از نسبت Q برابر است با ارزش بازاری حقوق صاحبان سهام تقسیم بر ارزش دفتری سهام.
فرمول و محاسبهی نسبت Q
نسبت Q بهعنوان ارزش بازاری یک شرکت تقسیم بر ارزش جایگزینی داراییهای آن شرکت محاسبه میشود. از آنجایی که برآورد هزینهی جایگزینی کل داراییها دشوار است، تحلیلگران اغلب برای برآورد نسبت Q توبین از نسخهی دیگری از این فرمول استفاده میکنند که به شرح زیر است:
اغلب فرض بر این است که ارزش بازاری بدهیها و ارزش دفتری بدهیهای یک شرکت برابر هستند، زیرا ارزش بازاری معمولاً بدهیهای شرکت را در نظر نمیگیرد. این یک نسخهی سادهشده از نسبت Q توبین ارائه میدهد که به شرح زیر است:
نسبت Q چه چیزی به ما میگوید؟
نسبت Q توبین ضریبی است که جیمز توبین از دانشگاه ییل و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد، آن را ترویج داد؛ او این فرضیه را مطرح کرد که مجموع ارزش بازاری تمام شرکتهای موجود در بازار سهام باید تقریباً با هزینههای جایگزینی آنها برابر باشد.
درحالیکه توبین اغلب بهعنوان خالق این نسبت شناخته میشود، اما این نسبت برای اولین بار در سال ۱۹۶۶ در یک نشریهی دانشگاهی به قلم نیکلاس کالدور اقتصاددان پیشنهاد شد. در متون قدیمیتر، این نسبت گاهی اوقات با عنوان «v کالدور» نامیده میشود.
مقدار پایینی از نسبت Q (بین ۰ و ۱) بدین معناست که هزینهی جایگزینی داراییهای یک بنگاه بیشتر از ارزش سهام آن است. این نشان میدهد که ارزش موجودی سهام کمتر از حد تعیین شده است. برعکس، مقدار بالایی از نسبت Q (بیشتر از ۱) نشان میدهد که موجودی سهام یک بنگاه گرانتر از هزینهی جایگزینی داراییهای آن است و این بیانگر ارزشگذاری بیش از حد برای موجودی سهام آن شرکت میباشد.
این معیار از ارزشگذاری برای سهام، عامل محرکی برای تصمیمات سرمایهگذاری از طریق نسبت Q توبین است. زمانی که این نسبت در کل بازار اعمال شود، میتوانیم بسنجیم که آیا کل بازار بهطور نسبی بیش از حد خرید شده یا کمتر از حد ارزشگذاری شده است؛ ما میتوانیم این رابطه را به صورت زیر نمایش دهیم:
برای یک بنگاه یا یک بازار، داشتن یک نسبت بزرگتر از یک، بهطور نظری نشان میدهد که آن بازار یا شرکت بیش از حد ارزشگذاری شده است. نسبتی که کمتر از یک باشد بدین معناست که ارزش تعیینشده برای آن شرکت یا بازار کمتر از حد بوده است.
اساس این معادلات ساده یک شهود به همان اندازه ساده درمورد رابطهی بین قیمت و ارزش است. در اصل، نسبت Q توبین ادعا میکند که یک کسبوکار (یا یک بازار) ارزش هزینهی لازمه برای جایگزین کردن آن را دارد. هزینهی لازم برای جایگزینی یک کسبوکار (یا بازار) برابر است با ارزش جایگزینی آن.
ممکن است منطقی به نظر برسد که ارزش بازاری منصفانه برای نسبت Q، ۰/۱ باشد. اما، از نظر تاریخی چنین چیزی وجود نداشته است. قبل از سال ۱۹۹۵ (برای دادههایی دور تا سال ۱۹۴۵)، نسبت Q ایالات متحده هرگز به مقدار ۰/۱ نرسیده است. در طی سهماههی اول از سال ۲۰۰۰، نسبت Q به ۱۵/۲ رسید، درحالیکه در سهماههی اول از سال ۲۰۰۹ این مقدار برابر با ۶۶/۰ بود. در سهماههی دوم از سال ۲۰۲۰ نیز نسبت Q برابر با ۱۲/۲ بود.
ارزش جایگزینی و نسبت Q
ارزش جایگزینی (یا هزینهی جایگزینی) به هزینهی جایگزینی یک دارایی موجود براساس قیمت فعلی آن در بازار اشاره دارد. بهعنوان مثال، ارزش جایگزینی یک دیسک سخت با ظرفیت یک ترابایتی ممکن است امروز تنها ۵۰ دلار باشد، حتی اگر چند سال پیش، برای همان فضای ذخیرهسازی، ۵۰۰ دلار پرداخت میکردیم.
در این سناریو، تعیین ارزش جایگزینی آسان خواهد بود، زیرا یک بازار قوی برای دیسکهای سخت وجود دارد که از طریق آن میتوان قیمتها را بررسی کرد. برای تعیین ارزش یک دیسک سخت با ظرفیت یک ترابایتی، تنها کافی است تعیین کنیم که هزینهی خرید یک دیسک سخت با ظرفیت یک ترابایتی (با کیفیت و مشخصات قابل قیاس) از یکی از تأمینکنندگان مختلف موجود در بازار چقدر است. بااینحال، در بسیاری از موارد، ارزش جایگزینی داراییها میتواند بسیار مبهمتر از این باشد.
بهعنوان مثال، کسبوکاری را در نظر بگیرید که نرمافزار پیچیدهای را در دست دارد که برای فعالیتهای خود ساخته شده است. به دلیل ماهیت بسیار تخصصی این نرمافزار، ممکن است هیچ جایگزین قابل مقایسهای در بازار وجود نداشته باشد. برخلاف مثال قبلی، ما نمیتوانیم تنها قیمت فروش نرمافزارهای مشابه را بررسی کنیم، زیرا نرمافزاری وجود ندارد که به اندازهی کافی با نرمافزار ما شباهت داشته باشد. بنابراین، ارائهی یک تخمین عینی از ارزش جایگزینی این نرمافزار، اگر غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود.
ما در زمینههای مختلف تجاری، از ماشینآلات صنعتی پیچیده و داراییهای مالی مبهم گرفته تا داراییهای غیرفیزیکی، مانند سرقفلی، با شرایط مشابهی روبرو میشویم. ازآنجایی که تعیین ارزش جایگزینی این داراییها و داراییهای مشابه بهطور ذاتی دشوار است، بسیاری از سرمایهگذاران نسبت Q توبین را ابزاری قابل اعتماد برای ارزشگذاری شرکتها نمیدانند.
مثالی از نحوهی استفاده از نسبت Q
فرمول نسبت Q توبین کل ارزش بازار بنگاه را دریافت کرده و آن را بر ارزش کل دارایی بنگاه تقسیم میکند. بهعنوان مثال، فرض کنید یک شرکت ۳۵ میلیون دلار دارایی دارد. این شرکت همچنین دارای ۱۰ میلیون سهم موجود است که با قیمت ۴ دلار در ازای هر سهم معامله میشود. در این مثال، نسبت Q توبین به صورت زیر خواهد بود:
ازآنجاییکه این نسبت بزرگتر از ۰/۱ است، ارزش بازار از ارزش جایگزینی فراتر میرود و بنابراین میتوان گفت که این شرکت بیش از حد ارزش گذاری شده است و ممکن است فروش باشد.
یک شرکت با ارزشگذاری کمتر از حد و نسبتی کمتر از یک، برای مهاجمان شرکتی یا خریداران بالقوه جذاب خواهد بود، زیرا آنها ممکن است بخواهند بهجای ایجاد یک شرکت، شرکت مشابهی را خریداری کنند. این امر احتمالاً منجر به افزایش علاقه به شرکت میشود و این موضوع نیز قیمت سهام آن را افزایش میدهد و این نیز به نوبهی خود نسبت Q توبین را افزایش میدهد.
اما شرکتهایی که بیش از حد ارزش گذاری شدهاند و نسبتی بالاتر از یک دارند، ممکن است شاهد افزایش رقابت باشند. نسبتی بالاتر از یک نشان میدهد که یک بنگاه نرخی بالاتر از هزینهی جایگزینی خود بهدست میآورد، که این امر باعث میشود افراد یا سایر شرکتها انواع مشابهی از کسبوکارها را ایجاد کنند تا آنها نیز بخشی از این سود را بهدست آورند. این امر باعث کاهش سهم بازار شرکت موجود، کاهش قیمت بازاری آن و نسبت Q توبین آن میشود.
محدودیتهای استفاده از نسبت Q
نسبت Q توبین همچنان بهطور عملی استفاده میشود، اما از آن زمان تا کنون افراد دیگری دریافتهاند که مبانی بازار، نتایج سرمایهگذاری را بسیار بهتر از نسبت Q پیشبینی میکنند، از جمله نرخ سود - چه برای یک شرکت یا میانگین نرخ سود برای اقتصاد یک کشور.
دیگرانی مانند داگ هنوود در کتاب خود با عنوان وال استریت: چگونه و برای چه کسی کار میکند، متوجه شدند که نسبت Q نمیتواند نتایج سرمایهگذاری را در یک دورهی زمانی مهم پیشبینی کند. دادههای مقالهی اصلی توبین (۱۹۷۷) سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴ را پوشش میداد، دورهای که به نظر میرسید نسبت Q میتواند سرمایهگذاری را بهخوبی توضیح دهد. اما با نگاهی به دورههای زمانی دیگر، میبینیم که نسبت Q قادر به پیشبینی ارزش بیشازحد یا کمتر از حد بنگاهها نبوده است. اگرچه به نظر میرسید که در نیمهی اول از دههی ۱۹۷۰، نسبت Q و سرمایهگذاری باهم حرکت میکنند، اما نسبت Q در طی روند نزولی بازارهای سهام در اواخر دههی ۱۹۷۰، حتی با افزایش سرمایهگذاری در داراییها، با فروشکست روبرو شد.