گزارشهولناک از مهاجرتغیرقانونیایرانیها
آمارهای پلیس اینترپل و سایر ارگانها و نهادهای بینالمللی نشان میدهد سالانه صدها هزار تن از سراسر دنیا به دلایل مختلفی همچون کار، زندگی بهتر، تحصیل، قاچاق مواد مخدر، تخلفات تحت پیگرد سیستم قضایی و... به مهاجرتهای غیرقانونی روی میآورند و در این میان بسیاری نیز اسیر دامهای سازمان یافته کلاهبرداران و قاچاقچیان انسان میشوند.
وضعیت برخی از متقاضیان اقامت در کشورهای دیگر چنان وخیم است که گاه رسانههای بزرگ جهان در گزارشهای ویژهای به این پدیده میپردازند و معمولاً آزار و اذیت زنان و کودکان بخش مهمی از این گزارشهاست. زندگی برباد رفته اصغر جوان 25 سالهای است که به امید کار و زندگی بهتر رخت سفر را بست و با سرمایه 30 میلیون تومانی و چند میلیون قرض و قوله از کشور خارج شد اما خیلی زود بازگشت. اصغر را روبهروی خط آهن تهران به اهواز در قهوهخانه کوچکی پیدا میکنم. روی نیمکت چوبی کهنهای نشسته و به دیوار تکیه زده و چشمانش خیره به ریل است. پکی به قلیانش میزند و سرش را در هالهای از دود تکان میدهد: «70میلیون پولم الکی الکی هدر شد، ای کاش با همین پول سرکاسبیام میایستادم و هوای ژاپن نمیکردم.» میگوید: «همین جا نشسته بودم که یکی از دوستانم گفت میخواهد برای کار به ژاپن برود، خیلی تعریف کرد که فلانی آنجا برای خودش پول پارو میکند. با پولهایی که فرستاده، خانوادهاش چهار تا ملک خریدهاند و آنقدر تعریف و تمجید کرد که حسودیام شد. دوستم میخواست برود، تصمیمش را گرفته بود و از من هم خواست همسفرش شوم. راستش دودل بودم. چند روزی فرصت خواستم. با چند نفر مشورت کردم، هر کسی چیزی میگفت، یکی میگفت برو چند سال کار کن و برگرد. یکی میگفت نرو اسیر میشوی. یکی میگفت برو بمان و دیگر برنگرد. راستش تصمیم گرفتن سخت بود اما بالاخره وسوسه شدم.» پکهای عمیقی به قلیان میزند تا خاموش نشود. حرفمان را صدای قطار قطع میکند. دود را فوت میکند سمت واگنها: «با دوستم پیش مسافرپران رفتیم که حرفهای امیدوار کنندهای زد و تصمیمم جدی جدی شد. برای هماهنگی نفری هزار دلار پول دادیم و بعد از دو هفته رفتیم تایلند و به شمارهای که داده بود زنگ زدیم. مردی به نام «ایرج» دنبالمان آمد و برایمان هتل گرفت و روز بعد دوباره آمد و از هر کدام 10هزار دلار برای گذرنامه و بلیت و سایر کارها گرفت. چند روز بعد ایرج گذر نامههای اسپانیایی برایمان آورد. ظاهراً اصل به نظر میرسید. بعد دستور داد که برای رسیدن به ژاپن باید اول از چند کشور جنوب شرقی آسیا بگذریم و چند روزی آنجاها بمانیم که مهر ورود و خروج آن کشورها روی پاسپورت جدید ثبت شود تا زمانی که به کشور مقصد رسیدیم مأموران بررسی کننده فکر کنند ما گردشگر هستیم. همه برنامه را مو به مو انجام دادیم. حتی موهایمان را رنگ کردیم تا قیافه مان شبیه اروپاییها شود. بعد وقت رفتن شد، پرواز کردیم به کشور لائوس. 6 روز آنجا ماندیم. از آنجا به ویتنام و بعد به چین رفتیم و از آنجا هم به ژاپن. وقتی به فرودگاه ناریتا رسیدیم از هم جدا شدیم تا کسی به ما شک نکند. مأمورها اول به هیچ چیزی شک نکردند ولی بعد با استعلام شماره سریال گذرنامه اسپانیایی، معلوم شد پاسپورتم سرقتی است. بازداشت شدم و 3 ماه در زندان بودم. البته دوستم هم چند ساعت بعد بازداشت شد. شلنگ قلیان را روی میز میگذارد و صورتش را با دست میپوشاند و گریه میکند: «اشتباه کردم اشتباه. ای کاش با همان پول کاسبی میکردم و فریب کار و پول توی کشوری غریب را نمیخوردم. حالا نه پولی دارم نه شغل نه زندگی، همه را باختم رفت.» ملاقات با یک مسافرپران مسافرپرانها همه جا هستند فقط کافی است بگویید «میخواهم بروم» مثل برق سروکلهشان پیدا میشود یا اینکه دست کم کسانی هستند که شما را به آنان معرفی کنند. من هم قرار ملاقاتم را با یک مسافرپران حرفهای برای ساعت 10صبح در سفره خانهای در شهرک پردیس میگذارم. خودش را مهران معرفی میکند و البته میدانم که این نام مستعار اوست. مهران چنان نگاهم میکند که انگار رشته زندگیام در دست اوست. میپرسد هدفم از مهاجرت چیست و میخواهم به کدام کشور بروم؟ میگویم هدفم زندگی و اقامت در آلمان یا کانادا است. به کشور دیگری فکر نمیکنم: «اگر بخواهی آلمان بروی میتوانم برایت قانونی ویزا بگیرم که خرجش 50 میلیون است. سفارت آشنا دارم. هر سفارتی بخواهی سه سوته کارت راه میافتد! ژاپن و کانادا هم 60 میلیون ولی ویزایشان یک ماه بیشتر اعتبار ندارد و آنجا باید کسی را داشته باشی که پیشاش بمانی و پلیس دستگیرت نکند وگرنه باید غیرقانونی بروی که هزینه جدا دارد.» مسافرپران مدام تذکر میدهد که اگر به حرفهایش گوش کنم حتماً موفق میشوم و چندماه دیگر میتوانم زندگی جدیدی آغاز کنم و آنقدر تعریف و تمجید میکند و غرق رؤیا میشوم که یادم میرود برای تهیه گزارش آمدهام و قصد مهاجرت ندارم! میگوید: «وقتی با پاسپورت خودت به هر کشور بروی چون قانونی از کشورت خارج شدهای نمیتوانی درخواست تابعیت کنی. کسی که درخواست پناهندگی میکند باید ثابت کند که از کشورش فرار کرده. با گذرنامه خودت میروی ترکیه و در ترکیه همکارم میآید دنبالت و با هماهنگی با مسافرپرانهای آنجا از ترکیه با کشتی به یونان میروی و از آنجا هم خودت را میرسانی به اروپا و بعد هم دست خودت است که کدام کشور بروی، آلمان، انگلیس، سوئد، فرانسه...» از کیفیت سفر قاچاق و کار در کشورهای اروپایی میپرسم. با این بهانه که مثلاً ترسیدهام و میخواهم مطمئن شوم. مهران با چرب زبانی جوابهایی میدهد که مخ آدم سوت میکشد. خیلی راحت میشود فهمید که دارد دروغ میگوید ولی نمیدانم چرا خیلیها فریب اینطور آدمها را میخورند! میگوید برای استرالیا هم آشنا دارد و هزینهاش کمتر از اروپا است و میشود با 30میلیون رفت. ولی سفر اقیانوس با لنج کمی خطرناک است. «از اینجا میفرستمات اندونزی. آنجا رابط مان همراه با مترجم فارسی زبانش میآید و کارهای سفر به استرالیا را هماهنگ میکنند ولی باید 10 تا20 روزی بمانی تا وضعیت اقیانوس مساعد شود. چون یک هفتهای روی آب هستید. وقتی پیاده شدی چندماهی توی کمپ میمانی و بعد نفس راحتی میکشی.» مهران وعده و وعیدهای زیادی میدهد و میخواهد هر طور شده اعتماد مرا به خودش جلب کند. میداند اگر موفق شود چند هزار دلاری گیرش میآید. لنجهایی غرق میشوند یکی از جاماندگان سفر دریایی اندونزی به استرالیا که به قول خودش روزی هزاربار شکر میکند که از کشتی جا ماند، میگوید: «2سال پیش همراه همسر و فرزندم و چند نفر از دوستانم قرار شد به استرالیا برویم. البته من تمایل آنچنانی برای رفتن نداشتم. اینجا مغازه داشتم و وضعیت مالیام بد نبود ولی با اصرار همسرم هر چیزی که داشتیم فروختیم و به وسیله یک مسافرپران بهاندونزی رفتیم. آنجا یک ایرانی با یک مرد اندونزیایی آمدند و از هرکداممان پنج هزار دلار گرفتند و ما را در یک مسافرخانه جا دادند و هشدار دادند که زیاد بیرون نرویم تا پلیس به ما شک نکند.» با او از طریق همان دوستی که به مسافرپران معرفی شدهام آشنا میشوم و البته با مهربانی برای گفتوگو استقبال میکند. البته به شرط آنکه نامی از وی یا خانوادهاش برده نشود. میگوید دلش میخواهد تجربه تلخش را در اختیار خوانندگان روزنامه بگذارد: «دو هفته تمام آن وضعیت بغرنج را به امید رسیدن به استرالیا تحمل کردیم تا اینکه به ما گفتند فردا ساعت سه نیمه شب باید حرکت کنیم. با یک ماشین باری به اسکله رفتیم. حدود 200 نفری سوار یک لنج کوچک شده بودند و از شانس ما جا برای من و خانواده نبود و قرار شد آنهایی که جاماندهاند چند شب بعد اعزام شوند. دو روز بعد که همچنان منتظر بودیم متوجه شدیم لنج به خاطر طوفان و مسافر بیش از حد ظرفیت غرق شده. ایرانیهای زیادی هم مسافرش بودند. این خبر آنقدر تکاندهنده بود که چند روز توی شوک بودیم و کارمان شده بود گریه. خیلی از دوستان و آشنایانمان را از دست داده بودیم و نمیدانستیم چطور به خانوادههایشان در تهران اطلاع بدهیم. من و خانوادهام بدون اینکه پولمان را بگیریم برگشتیم و روز از نو و روزی از نو!» میگوید: «مسافرپرانها برایشان مهم نیست که مسافران به سلامت به مقصد میرسند یا نه. عدهای از آنها هم شیادند یعنی پول را میگیرند و ناگهان وسط بیابانی جایی غیبشان میزند و مسافر را به خاک سیاه مینشانند.» تخلف پس از خروج از کشور سرهنگ ابراهیم رضایی نژاد، رئیس پلیس اداره مهاجرت و گذرنامه کشور میگوید: «بیشتر کسانی که به صورت غیرمجاز از کشورخارج میشوند شاید به هر علتی با مشکلاتی روبهرو هستند یا جرایمی دارند که نمیتوانند به شکلی قانونی خارج شوند که البته درصدشان کم است. برخی از افراد هم با گذرنامه رسمی خارج میشوند و بعد زمینه را برای ماندن فراهم میکنند که درصدشان زیاد است. عدهای هم در کشورهای گوناگون دستگیر یا زندانی و برخی برگردانده میشوند و البته مشکلاتی برای خود و خانواده و حتی کشورمان ایجاد میکنند.» برخی از کسانی که به هر علتی مهاجرت میکنند دست به تخلفاتی میزنند که منجر به دستگیری آنها میشود و با احکام قضایی آن کشور محاکمه شده و به زندان میافتند. دراین رابطه هر کدام از مسئولان کشورمان که برای بازدید از وضعیت هموطنانمان به زندانهای کشورهای دیگر سر زدهاند، زندانیان درخواست میکنند به کشور بازگردانده شوند و در کشور خودشان به پروندههای اتهامی آنها رسیدگی شود.» سرهنگ رضایینژاد میگوید در سالهای گذشته امکان آن وجود داشت که بتوان گذرنامه ایرانی را جعل کرد اما در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد: «در حال حاضر گذرنامههایمان از نظر امنیتی امکان جعل شدن ندارند مگر اینکه گذرنامه در خارج یا داخل کشور گم شده باشد یا کسی با مدارک جعلی گذرنامه گرفته باشد. کسانی که گذرنامهشان را گم میکنند باید برای پیشگیری از هرگونه سوءاستفادهای موضوع را به پلیس گذرنامه گزارش کنند، چراکه شماره گذرنامه مفقودی از طریق پلیس اینترپل کشور به پلیس اینترپل دنیا اعلام میشود تا در صورت استفاده غیرمجاز به آن رسیدگی شود. همچنین اگر کسی اعلام کند که گذرنامهاش گم شده و بعد به طور اتفاقی خودش آن را پیدا کند و پلیس را در جریان نگذارد احتمال دارد توسط پلیس گذرنامه یا اینترپل کشوری که به آن سفر میکند دستگیر شود.» رئیس پلیس اداره مهاجرت و گذرنامه توصیههایی هم در این زمینه دارد: «کسانی هستند که ممکن است با خواهش و تمنا از مسافر بخواهند بسته یا چمدانی را همراهشان به کشور مقصد ببرند که باید به طور جدی از پذیرش آن خودداری کرد، چراکه در بسیاری از موارد دردسرهای بزرگی به وجود میآید. ممکن است داخل بسته یا چمدان مواد مخدر باشد و کسی که آن را به همراه دارد مقصرشناخته شود. مثل برخی از هموطنان بیگناهمان که در زندانهای جنوب شرق آسیا گرفتار شدهاند.» پیگیری پلیس اینترپل خروج غیرقانونی بویژه در صورتی که فرد تحت تعقیب باشد، در آن سوی مرزهای یک کشور با پلیس اینترپل ارتباط پیدا میکند. در این زمینه سردار مسعود رضوانی، رئیس پلیس اینترپل ایران در گفتوگو با میگوید: «یکی از وظایف سازمان پلیس بینالملل مبارزه با قاچاق انسان است و 190 کشور عضو، به معنای واقعی به تبادل اطلاعات، پیگیری جرایم و تحت تعقیب قرار دادن تبهکاران میپردازند و در فضایی به نام سیستم امن ارتباطی 24 ساعته به طور آنلاین و به چهار زبان انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی و عربی فعالیت میکنند. از سالها پیش یکی از موضوعاتی که سازمان، آن را هدف قرار داده قاچاق انسان، بویژه قاچاق زنان و کودکان است. شبکههای قاچاق انسان در مناطق جنوب شرق آسیا،امریکای جنوبی، آفریقا و چند کشور مثل ترکیه و یونان فعال هستند و در کشور ما هم این شبکهها به افراد دسترسی دارند و از طریق رابطهای خود کسانی را که میخواهند تحت هرعنوان به کشور دیگری مهاجرت کنند شناسایی و آنها را با مدارک هویت اصلی خارج کرده و در گام بعدی از مسیرهای قاچاق و خطرناک به کشور مقصد منتقل میکنند. در حال حاضر کشور استرالیا، امریکای شمالی و اروپا مقصد مهاجران هستند و قاچاقچیان انسان نیز از هر شیوهای برای به دام انداختن طعمههای خود استفاده میکنند. به طور مثال مسافران اروپا از ترکیه و یونان ترانزیت میشوند.» سردار رضوانی یادآور میشود برخی از شبکههای قاچاق انسان هم با استفاده از گذرنامههای سرقتی که آمار آن حدود 40 میلیون جلد است یا گذرنامههای جعلی، مسافران خود را فریب میدهند: «مأموران پلیس مستقر در فرودگاههای جهان اطلاعات همه گذرنامهها را دارند و در صورت بررسی گذرنامههای جعلی یا سرقتی فرد متخلف را دستگیر میکنند. شبکههای قاچاق بسیار حرفهای عمل میکنند و گذرنامههای جعلی و سرقتی بسیاری در اختیار دارند و برای فریب پلیس، گذرنامههایی را انتخاب میکنند که صاحب اصلی آن بیشترین شباهت را به طعمه آنها دارد.» رئیس پلیس اینترپل کشورمان میافزاید: «برخی از اعضای شبکههای قاچاق انسان با استفاده از مسیرهای غیرقانونی و از طریق قایق و لنجهای ناایمن مسافران ناآگاه را در آستانه مرگ قرار میدهند. افراد سودجو برای اینکه پول بیشتری کسب کنند و افراد بیشتری را انتقال دهند چند برابر ظرفیت مسافر سوار میکنند و به داخل اقیانوس میفرستند و گذشته از مدت زمان زیادی که تا مقصد باید طی شود، اگر مهاجران به خاطر گرسنگی و تشنگی یا حتی بیماری از بین نروند طوفان و حوادث دریایی شانس آنها را برای رسیدن به خشکی بسیار پایین میآورد.» وی به نکات جالبی اشاره میکند: «به تازگی کشور استرالیا مهاجران را دیگر به کمپهای خود راه نمیدهد، بلکه آنها را به جزیره گینه پاپوآ که هیچ ارتباطی هم به این کشور ندارد میفرستد، جزیرهای بدون امکانات که نه کاری در آن هست و نه نشانی از زندگی. بررسیهای ما نشان میدهد بیشتر کسانی که خواستهاند غیرقانونی به کشور دیگری مهاجرت کنند یا گرفتار باندهای جعل و کلاهبرداری شدهاند و همه داراییشان را از دست دادهاند یا در صورت موفقیت درکمپهایی به سر میبرند که در آنها به دلیل تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی دچار سرخوردگی شدهاند. گاهی نیز مجبور به بردگی با کمترین دستمزد هستند.» وی درباره شمار ایرانیانی که در کشورهای خارجی به زندان رفتهاند نیز میگوید: «آماری که اعلام میکنم براساس اعلام وزارت امور خارجه است. بر اساس این آمار، 3 هزار و 135 ایرانی در کشورهای خارجی بازداشت شدهاند که از این میان 2 هزار و 648 نفر آنها در کشورهای آسیایی و مابقی در دیگر کشورهای جهان هستند. 552 نفر در کشورهای امریکایی و اروپایی، 450 نفر در امارات و 229 نفر هم در مالزی زندانی هستند که عمده جرم این افراد نیز در کشورهای آسیایی مربوط به جرایم مواد مخدر است، اما در کشورهای اروپایی نوع آن فرق دارد.» اصغر هنوز با کابوس روزهای زندان دست به گریبان است و هنوز لحظه لحظه آوارگی از این کشور به آن کشور را خواب میبیند. خیالی شیرین که بزودی دود شد و به هوا رفت. حالا قطار زبان بستهای را هم که از مقابل قهوهخانه میگذرد، با نفرت تماشا میکند و ناله آهن روی ریل او را به یاد فرودگاه ناریتا و زندان توکیو و زندانبان ژاپنیاش میاندازد.