تعطیلی اقتصاد کشور به بهانه مذاکرات
مدرس اقتصاد دانشگاه یو.سی. دیویس آمریکا با اشاره به این که اقتصاد مقاومتی در ایران در حد حرف باقی مانده است گفت: مذاکرات هسته ای مهم است اما این بهانه بلاتکلیفی و بی برنامگی و تعطیل اقتصاد کشور نمیشود.
فرشید مجاور حسینی که یکی از اساتید اقتصاد بین الملل دانشگاه یو.سی. دیویس آمریکا است و دکترای اقتصاد خود را از همین دانشگاه اخذ کرده و سالها در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و مؤسسه عالی پژوهش و برنامه ریزی نیاوران عضو هیئت علمی بوده است وابستگی به نفت را به مثابه یک اعتیاد می داند. این مدرس دانشگاه معتقد است که درآمدهای نفتی دقیقا مثل افیون عمل میکند یعنی از مصرف آن لذت می بریم ولی این عقل ما را در طول زمان زائل میکند به طوری که دیگر منافع بلند مدت خود را تشخیص نمی دهیم، و اگر هم تشخیص دهیم به دلیل اعتیاد همت تغییر آنرا نداریم. وی بر این باور است که تحریمها یک فرصت مناسب برای به خود آمدن ایران است. با کاهش قیمت جهانی نفت که این بار کوتاه مدت هم نیست فرصتی دیگر حتی در صورت بر داشته شدن تحریمها پیش روی ایران قرار گرفته است. مجاور حسینی با بررسی اقتصاد نفتی و دولتی ایران راهکارهایی را پیش روی دولت روحانی در حوزه کسب درآمد از طریق اوراق مشارکت ونظام مالیاتی، چگونگی خروج از اقتصاد نفتی و دولتی و... قرار داده است. مشروح این گفتوگو را در ادامه می خوانید:
اینکه دولت در بودجه سال 94 خود علی رغم اینکه اوراق مشارکت آن در سال 93 هنوز فروش نرفته، بخشی از درآمد خود را بر اوراق مشارکت متکی کرده و از سویی با وجود مالیات گریزی و نیز بحران رکود حاکم بر اقتصاد آن، بخشی از درآمدش را بر افزایش مالیات متکی کرده، نظر شما در این خصوص چیست؟ دولت می تواند با افزایش سود اوراق مشارکت آنها را به فروش رساند، البته افزایش نرخ بهره تبعات خاص خود را دارد، از جمله اینکه منابع را از بخش خصوصی به سمت بخش دولتی سوق میدهد و از میزان سرمایه گذاری بخش خصوصی میکاهد. در مورد اخذ مالیات نیز بسته به نوع و میزان آن می تواند سیاست معقولی باشد یا نباشد این بحث مفصلی است. تبعات مالیات بر درامد ، کالا و دارایی مثل مستغلات بسیار متفاوت از دیگری است. در عالم نظر شاید مالیات بر درآمد از همه بهتر باشد ولی اجرایی کردن آن در ایران تا کنون ممکن نبوده و این سیاست عملا به مالیات بر حقوق بگیران محدود مانده است . به نظر من در شرایط حاضر مالیات بر مستغلات از همه مناسب تر است که تبیین آن نیاز به بحثی جداگانه دارد. یکی از اهداف مالیات تامین هزینههای دولت است اما کمک به برقراری عدالت اجتماعی نیز هدفی بسیار مهم است، این هدفی است که سالها از آن غفلت شده در حقیقت هنوز شروع هم نشده است. مالیات برای تعدیل اختلاف طبقاتی، کمک به اقشار آسیب پذیر و مناطق محروم نه فقط برای تامین عدالت اجتماعی بلکه برای تامین هارمونی، همدلی و همبستگی ملی لازم است و باید مدّ نظر هر دولتی باشد. اما تا آنجا که به اهداف دیگر دولت مربوط می شود همواره این سوال مطرح است که در هزینه کردن پول چه کسی صلاحیت بیشتری دارد؛ دولت یا بخش خصوصی؟ اگر کارایی دولت در ارائه خدمات و در اموری که بخش خصوصی هم از عهد انجام آن بر میآید پایین باشد دو اتفاق پیش می آید اول آنکه مردم آن را ناعادلانه و اتلاف پولشان تلقی می کنند و در پرداخت مالیات مقاومت کرده از پرداخت آن تا آنجا که بتوانند سر باز می زنند و مقاومت می کنند. دیگر اینکه به تناسب هر مبلغی که از بخش خصوصی به دولت منتقل می شود توانایی اقتصاد و رفاه عمومی واقعا کاهش می یابد. به عبارت دیگر در صورت پایین بودن کارایی دولت مردم دلیل و یا بهانه خوبی هم برای فرار از مالیات دارند چون واقعا مالیات بیشتر اقتصاد را ضعیف تر میکند، بحثی که در صورت وجود درامدهای نفتی هنگفت حتی موضوعیت نمییابد. * نمی توانیم درآمدهای نفتی را درست مدیریت کنیم برای بهبود وضعیت اقتصادی که هم نفتی است و هم دولتی چه باید کرد؟ من حداقل 20 سال است که به این باور رسیدهام که درآمدهای بالای نفتی برای کشور ما مضر است. درآمدهای نفتی برای ما دقیقاً مانند افیونی است که از مصرف آن لذت میبریم ولی این عقل اقتصادی ما را در طول زمان زائل میکند. به طوری که دیگر منافع بلند مدت خود را درست تشخیص نمی دهیم، حتی اگر هم زبانی قبول داشته باشیم که این راه و روش آخر و عاقبت درستی ندارد همت تغییر آن را به دلیل اعتیاد نداریم. درآمدهای نفتی درست عین تریاک اگر درست مصرف شود نه تنها مضر نیست بلکه بسیار هم مفید است ولی تجربه کشور ما و کشورهای مشابه ما مکرر اندر مکرر نشان داده است که به دلیل ضعف برخی نهادها نمی توانیم درآمدها را درست مدیریت کنیم. این را خود نیز میدانیم ولی به دلیل اعتیاد تنها به وقت کاهش شدید درآمدها متوجه ضرر آن میشویم، هر بار که درآمد نفتی مان کم می شود توبه میکنیم و سوگند میخوریم و قول می دهیم که دیگر به آن وابسته نباشیم ولی دوباره به محض بالارفتن در آمد وسوسه می شویم و همه آن قول و قرارها را زیر پا میگذاریم. به این دلایل من همواره تحریمها را یک فرصت برای به خود آمدن ایران میدانستم. باز به همین دلایل کاهش قیمت جهانی نفت را که این بار کوتاه مدت هم نیست فرصتی دیگر حتی در صورت بر داشته شدن تحریمها ارزیابی میکنم. اظهارات جدید رهبری در مورد لزوم توجه به اقتصاد بدون نفت دلگرم کننده است. ایشان اظهار داشتند که اقتصاد کشور از دو اشکال بزرگ «نفتی بودن» و «دولتی بودن» بهشدت رنج میبرد. که یکی از لوازم اصلی و مهم خروج از اقتصاد نفتی قطع وابستگی بودجه کشور به درآمد نفت است . که برخی سرمایه داران کلانی که از دادن مالیات خودداری و فرار می کنند مرتکب جرم می شوند؛ زیرا کشور را به پول نفت بیش از پیش وابسته می کنند و زمینه ساز بروز مشکلات بیشتر می شوند.... که یکی دیگر از نکات اساسی برای حل مشکلات اقتصادی، ارتقاء بهره وری است. اینها مطلب بسیار مهمی هستند که من نیز با همه آنها موافقم. چه مذاکرات هستهای به نتیجه برسد و چه نرسد اینکارها باید انجام شود. باید اقتصاد ایران و بودجه دولت از یوغ وابستگی به نفت رها شود. باید اقتصاد غیر دولتی شود. باید بودجه دولت صرفاً به درآمدهای مالیاتی متکی شود. باید بهرهوری افزایش یابد. اما چگونه؟ چگونه میتوان اقتصادی را که در رکودی سنگین به سر می برد بطوری که حجم آن لااقل 20 درصد تقلیل یافته با مالیاتی که بخواهد جای درآمد نفتی را بگیرد به راه انداخت؟ چگونه میتوان جانشینی برای درآمدهای ارزی پیدا کرد در حالی که تحریم هستیم و پیدا کردن بازار برای کالاهای ما بسیار دشوار است؟ چگونه میتوان بدون ورود مواد و ماشین آلات مورد نیاز کارخانهها را فعال نگاه داشت چه رسد به افزایش بهرهوری؟! اکنون بیش از دو سوم مواد غذایی مورد نیاز ایران از خارج وارد می شود با این خشکسالی لااقل 30 سالهای که در پیش است و اضمحلال آبهای زیر زمینی و مرگ 300 تا از 500 دشت ایران؛ چگونه میتوان نیاز غذایی کشور را در حالی که امکانات تولید داخلی رو به کاهش است بدون واردات تامین کرد؟ چطور میتوان از حمایت مردم برای انجام اینها و تحمل سختیهای آن برخوردار بود؟ دستیابی به این اهداف بسیار دشوار است. اما شدنی است. شرایط ما از آلمان و یا ژاپن بعد از جنگ که با میلیونها کشته و شهرهای سوخته و صنایع نبود شده تحت اشغال کشور خارجی که بدتر نیست. آنها توانستند با فکر و کار و ریاضت آقای جهان شوند ما هم می توانیم. رسیدن به این اهداف به اتحاد، بردباری و فداکاری ملی و هم فکری، تدبیر و خلاقیت و مهمتر از همه به دیدی روشن از آینده اقتصادی کشور نیاز دارد. در کوتاه مدت پر کردن جای درآمدهای نفتی با درآمدهای مالیاتی ممکن نیست. نه توان اجرایی آن وجود دارد و نه به صلاح است. این کار میتواند اقتصاد بیمار ایران را نابود میکند. به جایی تلاش برای پر کردن درآمدهای نفتی با درآمد مالیاتی باید هزینههای دولت کاهش یابد. این یعنی قطع یا کاهش بسیار جدی بودجه بسیاری از فعالیتها ، باید در بسیاری از سیاستها ناسازگار با اقتصاد مقاومتی مثل افزایش جمعیت و غیرو تجدید نظر شود . برای افزایش بهرهوری باید جلوی رانتهای گوناگون و امتیازات ویژه گرفته شود و کار مردم به خود مردم سپرده شود. باید شایسته سالاری حاکم شود. و انجام هیچیک از اینها بدون میدان دادن و اعتماد کردن به مردم ممکن نیست. باید جراید بتوانند هر جا که فسادی میبینند آن را گزارش کنند. اگر اینها انجام شد تحریمها و کاهش درآمد نفتی به فرصتی استثنایی برای اعتلای ایران تبدیل می شود و اگر نشود رفع تحریمها و پیشبرد موفق پروژه هستهای هم گرهی از کار ملت ما نمیگشاید. باید به مردم امید داد. از مردم افسرده، نامید و دلشکسته نمیتوان انتظار کار پر شور و صبر و مقاومت در مقابل سختیها داشت. دولت باید به سرعت کوچک شود دولتی که با مشکلاتی همچون رکود و تورم روبرو است، اقتصادش نفتی و دولتی است و قیمت نفت به شدت کاهش یافته، برای جلوگیری از کسری بودجه چه باید بکند؟ اگر هدف نهایی استقلال بودجه از درآمدهای نفتی و تکیه بر مالیات باشد مقدمات آنرا باید از امروز شروع کرد ولی به طور همزمان لازم است دولت هزینههای خود را به طور جدی کاهش دهد. دولت باید به سرعت کوچک شود. هر چه انجام این مهم به تاخیر افتاد هزینه آن بیشتر است. • اولویت در کمک به مناطق بلا زده است در خصوص پرداخت یارانه نقدی به نظر دولتی که در چنین شرایطی است چه باید بکند و چگونه دهکها را تعیین کند؟ آیا معیار گذاشتن برخورداری از خانه بالای 100 با حداقل یک اتومبیل ، معیار خوبی برای عدم برخورداری از یارانه است . آنهم در حالی که 63 درصد مردم ایران در خانههای زیر 100 متر زندگی می کنند؟ تفاوتهای بین سبک زندگی در تهران و شهرستان را چگونه در این سنجش می توان ملحوظ داشت؟ در شرایط فعلی دولت باید پرداخت نقدی را از روستاییان مناطق محروم و بلا زده مثل سیستان و بلوچستان و خوزستان شروع کند و با کشاورزان بلا زده که با خشکسالی مواجه شدهاند ادامه دهد تا به فقیرترین اقشار شهری برسد. و اگر پولی باقی ماند به اقشار کمتر فقیر تعلق گیرد. این معیار حتی از آنچه در سوال شماست، سخت گیرانه تر است. این سیاست به غیر از منصفانه و انسانی و ملی بودن ویژگی دیگری نیز دارد. لازم است از مهاجرت هر چه بیشتر روستائیان به شهرها با بهبود شرایط زندگی در آنجا ممانعت کرد. اگر روستایان مناطق بلا زده روانه شهرهای بزرگ شوند هم مشکل دولت در این شهرها دو چندان میشود و هم کشاورزی در آن مناطق برای همیشه به فراموشی سپرده میشود. • تجملات هیچ تناسبی با اقتصاد مقاومتی ندارد توصیه کلی شما در شرایط اقتصادی فعلی به دولت چیست؟ اقتصاد مقاومتی در حد حرف و شعار باقی مانده است. گویا دولت هیچ برنامه و یا امیدی برای نجات اقتصاد ایران جز تکیه بر موفقیت مذاکرات هستهای ندارد. این مذاکرات البته بسیار مهم است و من نیز صمیمانه آرزوی توفیق آنرا دارم. ولی این بهانه بلاتکلیفی و بی برنامگی و تعطیل اقتصاد کشور نمیشود. کارهای زیادی هست که نتیجه مذاکرات هر چه باشد میتوان با بسیج منابع داخلی انجام داد و تاخیر در انجام آنها پذیرفته نیست. به لحاظ کاربرد منطق اقتصادی البته هیچ مقایسهای بین این دولت و دولت قبلی وجود ندارد. یکی از مزایای این دولت خویشتنداری در اعلان و اجرای سیاستهای بی مطالعه است. لذا باید به آن برای ارتکاب اشتباه سیاستی کمتر امتیاز داد. ولی شرایط امروز کشور ما عادی نیست. امروزه کشور ما با فجایع زیست محیطی بسیار جدی و خطرناکی مواجه است که اگر با تمام قوا و امکانات برای حل آن اقدام نشود تداوم هستی ایرانی که میشناسیم زیر سوال می رود. یکی از بزرگترین اشتباهات ممکن غفلت از پرداختن به این چالشها و بیعملی است. به نظر من ، دولت باید ابتدا افق دید خود از آینده اقتصادی کشور یا جایی که میخواهد به آن برسد را تعیین و ترسیم کند و سپس ابزار رسیدن به آن را ارائه کند. مثلا اگر هدف اقتصاد مقاومتی است دولت باید معنی و ملزومات آنرا به طور شفاف برای مردم توضیح داد. توضیح دهد اقتصاد مقاومتی مثل کدام کشور در کدام زمان، برای چه مدت با کدام ابزار. دولت باید توضیح دهد که اولویتهای آن در چنین اقتصادی چیست و چرا و چگونه قرار است آنها را تامین کند. افق دید درست داشتن از همه چیز مهم تر است. وقتی آدم می داند کجا میخواهد برود ابزار آنرا هم پیدا میکند. به نظر من مهمترین مشکل در میان تصمیم سازان کشور ما این است که هنوز نمیدانند کشور را به کدام سمت میخواهند ببرند. وقتی سمت و سو مشخص شد میتوان ابزار مناسب آنرا هم پیدا کرد. منظور من از افق دید صرف آن نیست که به برنامهای تهیه کنیم و بگوییم که مثلا تا سال 1400 میخواهیم فلان تعداد شغل را ایجاد کنیم و فلان رشد اقتصادی را داشته باشیم و یا فلان پروژهها را تکمیل کنیم. از این برنامهها زیاد نوشته و عملی نشده و سیاستهای ضدّ و نقیض زیادی دنبال شده است. افق داشتن یعنی اینکه ما میخواهیم کشورمان به لحاظ اقتصادی مثل کدام کشور شود چیزی مثل کره شمالی یا کره جنوبی. این دو کشور را مثل زدم برای اینکه ملزومات ایندو کاملا با یکدیگر بسیار متفاوت است. نمیتوان یک روز مثل کره شمالی بود و روز دیگر مثل کره جنوبی. نمیتوان با ابزار کره شمالی به کره جنوبی رسید و یا بر عکس. اینکه بگوییم ایران مثل هیچ کشوری نیست، ایران تاریخ و فرهنگ خاص خود را دارد، یا ما می خواهیم قلههای عزت و شرافت را فتح کنیم و... جواب نمیشود. افق روشن و شفاف داشتن مهم است حتی اگر بلند پروازانه باشد. چون بعد میتوان در مورد عملی بودن و ابزار ممکن رسیدن به آن بحث کرد. * وضعیت بلاتکلیف، مبهم و متناقض فعلی هیچ تناسبی با اقتصاد مقاومتی ندارد وضعیت بلاتکلیف، مبهم و متناقض فعلی هیچ تناسبی با اقتصاد مقاومتی ندارد. نمیتوان از مردم خواست که در مقابل سختیهای حاصل از تحریم و کاهش درآمدهای نفتی و سیاستهای ریاضتی دولت (افزایش مالیات، کاهش خدمات دولتی، افزایش هزینه زندگی و...) از خود شکیبایی به خرج دهند در حالیکه میبینند در همین زمان اتومبیلهای میلیاردی وارد کشور میشود و ساخت قصرهای فوق لوکس با استخرهای مجلل داخل سالن همچنان با شدت ادامه دارد. حل چالشهایی که اقتصاد، منابع و محیط زیست ایران با آن مواجه است به سالها تلاش و عزمی ملی نیاز دارد. مردمی که به آینده خود امیدوار هستند و در ساخت آن خود را سهیم و شریک میدانند هر سختی را برای آینده خود، فرزندان و کشورشان تحمل می کنند حتی اگر اینکار سالها به طول انجامد. اما بدون ترسیم افقی روشن از آینده کشور، ارائه راهی عملی برای رسیدن به آن و تضمین زندگی معقول در صورت کار صادقانه و پیشرفت از نردبان اجتماعی عملی نیست.