شباهت بازارنفت بهتوطئهنفتی سال64
درحالی که قیمت نفت هر روز بازیای جدید را آغاز میکند، سیدغلامحسین حسنتاش کارشناس برجسته اقتصاد انرژی معتقد است «تزلزل بازار» در گذشته نیز از خود نشانههایی ارایه داده است.
او معتقد است وضع فعلی بازار شباهتهایی به بازیهای عربستان درسال1986 دارد این امکان را که وضع فعلی توطئه باشد را پیش میآورد. سال1986 مصادف با سال64شمسی است که ایران با عراق درگیر جنگ بود و توطئه مشترک امریکا و انگلیس و عربستان، باعث شد تا ظرف مدت هشت ماه، قیمت هر بشکه نفت از 27دلار درسال1364، به 9دلار درسال1365 کاهش یابد. بسیاری معتقد بودند این توطئه با هدف تحت فشار گذاشتن ایران ایجاد شده بود. اما سناریوی دیگری نیز از سمت حسنتاش مطرح میشود که بر مبنای تغییر سیاستهای امریکا در قبال امنیت انرژی استوار است. این کارشناس اقتصاد انرژی در تحلیل خود از وضع فعلی بازار که موسسه دین و اقتصاد آن را منتشر کرده است، مینویسد: «اگر بخواهیم دلایل سقوط قیمت نفت را خلاصه کنیم حداقل طی چهارسال گذشته مرتبا عرضه جهانی نفت یعنی ظرفیتهای تولید نفت از تقاضای جهانی سبقت داشته یعنی هر سال میزانی که به ظرفیت تولید اضافه شده از میزانی که به تقاضای جهانی اضافه شده، بیشتر بوده است. بنابراین قابل پیشبینی بوده که این روند نمایانگر تزلزل بازار نفت است و روند کاهشی است افزایش عرضه عمدتا مربوط به ایالات متحده امریکا بوده و از قبل پدیدهیی بهنام نفت وگاز شیلی یا لایههای سنگ شیلی نسبت به لایههای نفت مرسوم و قدیمی لایههای فشردهتری هستند و قبلا امکان استفاده و تولید اینها نبود اما با توسعه تکنولوژی، اقتصادی شدند. درسال2015 هم مشخصا این روند ادامه دارد به عبارتی درسال1394 هم پیشبینی میشود رشد تولید نفت امریکا ادامه پیدا میکند ولی در این قیمتها کمی کندتر میشود ولی اینطور نیست که تولید کاهش پیدا کند. عرضه هم باتوجه به وضعیت اقتصاد جهان و رکودی که حاکم است و اینکه کشورهای چین و هند و برزیل و اینها که رکود به آنها هم سرایت میکند و نرخهای رشدشان پایین میآید تقاضا قوی نیست و اکثر پیشبینیها هم این است که امسال رشد عرضه بیشتر از رشد تقاضای جهانی نفت خواهد بود. بنابراین بازار کماکان متزلزل هست. بحث بعدی این است که این قیمت نفت چه تاثیری خواهد داشت در اینجا باید کشورها را دستهبندی کرد البته حکم قطعی نمیتوان صادر کرد بر کشورهای تولیدکننده و صادرکننده نفت قطعا تاثیر منفی خواهد داشت. باتوجه به میزان تجارت این کشورها با کشورهای صنعتی و افت تقاضا از ناحیه این کشورها برای کالا و خدمات است که میتواند روی رشد کشورهای صنعتی تاثیر منفی بگذارد در کشورهای عمدتا واردکننده و مصرفکننده نفت مثل کشورهای اروپایی و چین تاثیر این تا حدودی مثبت خواهد بود. میدانید در اتحادیه اروپا به هیچوجه قیمتهای داخلی فرآوردههای نفتی از قیمتهای جهانی نفتخام تبعیت نمیکند. همین الان که قیمت نفتخام حدودا نصف شده فرآوردههای نفتی 5 تا 10درصد قیمتشان کاهش پیدا کرده یعنی درآمد مالیاتی دولتها از محل فروش فرآوردههای نفتی به مردم بهشدت بالا رفته و این افزایش درآمد دولتها کمک میکند به سیاستهایی که برای تحریک بازار و تقاضا داشتهاند که میتوانند به خروج از رکود کمک کنند. در مجموع میتوان گفت برای آنها قدری مثبت است البته میزان تقاضایی که از ناحیه کشورهای اوپک و بازارهای نفتی کم میشود هم باید توجه شود منتها بهنظر میرسد در این چند سال گذشته که قیمت نفت خیلی بالا بوده اغلب این اقتصادها آنقدر اشباع شدهاند که این مساله تاثیر بالایی ندارد. در کشورهای مثل امریکا که اقتصادشان قوی و متنوع است ارزیابی این تاثیر خیلی مشکل است. برای اینکه از یک طرف امریکا تولیدکننده بزرگ نفتی است در بحث گاز حتی به این سمت میرود که صادرکننده گاز شود در بحث نفت امریکا 12تا 13میلیون بشکه تولید نفت دارد، خود بخش نفت در این چند سالی که بخشهای دیگر دچار رکود بوده کمک زیادی کرده به اقتصاد امریکا، یعنی هم سرمایهگذاری در نفت و گاز نامتعارف هم ترلیونها دلار سرمایهگذاری ایجاد کرد و هم میلیونها شغل جدید در امریکا ایجاد کرده ولی برای اینکه اغراق نکرده باشیم در این زمینه میگویم اصولا سهم نفت در کل اقتصاد امریکا خیلی بالا نیست. بخش نفت در اقتصاد قدری افت خواهد کرد. برعکس بخشهای دیگر هزینه تولیدکننده بابت سوختی که پرداخت میکند مقداری پایین میآید. بنابراین قیمت تمام شده تولیدکنندهها کاهش پیدا میکند. همین الان در امریکا قیمت بنزین کمتر از نصف شده برای شهروند امریکایی. طبیعتا این کاهش هزینه بنزین قدرت خرید مردم را برای سایر کالاها و خدمات بالا میبرد و تحریک تقاضا ایجاد میکند که به تولیدکننده کمک میکند. ولی باز برای اینکه اغراق نکنیم خاطرتان هست برآوردها نشان میدهد هزینه بنزین در هزینه خانوار امریکایی حدود 4درصد است. بهطور خالص افتی که در بخش نفت ایجاد میشود در برابر رونقی که در بخشهای دیگر ایجاد میشود چقدر است، بعضی برآوردها میگوید: هر 10درصد کاهش در قیمت نفتخام میتواند 25درصد در نرخ رشد امریکا تاثیر مثبت داشته باشد اخیرا بانک جهانی هم گزارش تهیه کرده که برآورد میکند. اگر همین روند قیمتها در سال2015 ادامه پیدا کند به کل نرخ رشد اقتصاد جهانی حدود 3درصد کمک میشود برای اینکه یک جاهایی کشورهای تولیدکننده افت میکنند مثلا الان روسیه دچار افت شدید شده جاهایی هم کمک میشود به آنها. خالص آنها رشد قابل توجهی نیست. بخش سوم عرایض اینکه قیمت در آینده چطور حرکت خواهد کرد و چرا عربستان سعودی در اوپک حاضر نشد به کاهش تولید کمک کند که قیمتها بهتر شود؟ این مساله بسیار با مسایل سیاسی ارتباط پیدا میکند برای اینکه این بخش را کمی باز کنم باید به صراحت روی این نکته تاکید کنم که خصوصا بعد از دهه70 و بعد از وقوع شوک اول نفتی کشورهای صنعتی و خصوصا ایالات متحده به هیچوجه نفت را به سازوکار بازار رها نکردند. این مساله بسیار کلیدی است. به وضعیت امریکا در اقتصاد جهانی باید کمی دقت کرد. در مورد کالای استراتژیک یکی از دعواهای دیرین ژاپنیها در سازمان تجارت جهانی با امریکا در مقاطعی بر سر حمایتهای دولت ژاپن از کشت برنج در ژاپن بوده است. یارانههایی که به کشاورز پرداخت میکنند، در شرایط عادی ممکن است تولید یک کیلو برنج از زمین اصلا اقتصادی نباشد ولی ژاپن میگوید این کالا برای من اقتصادی نیست بلکه استراتژیک است من حداقلی از این کالا را باید تولید کنم. این کالا وقتی استراتژیک میشود یعنی به سازوکار بازار رها نمیشود اگر به سازوکار بازار رها شود ممکن است کشت آن در یکدهه کلا متوقف شود. ژاپن از آن حمایت میکند یا تعرفه میگذارد بر کالای رقیب وارداتی یا از تولیدکننده داخلی انواع حمایت اعم از خرید تضمینی، دادن یارانه به کود و سم. فرض کنید ژاپن قدرت مسلم اقتصادی در دنیا بود آیا لزوما برای دفاع از کشت استراتژیک مجبود بود از همین راهکارهای متداول استفاده کند؟ یا میگفت من گندمزارهای امریکا را آتش میزنم که تولیدش اینقدر بالا نباشد تا صادرکننده گندم باشد؟ بنابراین ریشه این بحث به دهه70 برمیگردد یعنی قبل از شوک اول نفتی یکی از مسایلی که مطرح بود تحلیل من این است که امریکاییها طالب افزایش قیمتهای نفت بودند از سال70 به بعد و اگر تحریمی اتفاق افتاد که باعث افزایش قیمت نفت شد چراغسبز امریکاییها روی آن بود. برای اینکه باتوجه به ابعاد تسلط امریکا روی اقتصاد دنیا همان موقع به این نتیجه رسیدند که تمام مسایل را از طریق افزایش قیمت جهانی نفت میتوانند حل کنند از این مساله نتیجه میگیریم که در بلندمدت قیمتهای پایین نفت استراتژیهای امنیت ملی و امنیت انرژی امریکا را حمایت نمیکند یعنی استراتژیهای امنیت انرژی امریکا که استراتژیهای روشنی هم هست با قیمتهای پایین نفت پیش نمیرود. یک استراتژی امنیت انرژی امریکا این است که شاخص شدت انرژی دایما کاهش پیدا کند یعنی سهم انرژی کلا در اقتصاد کم شود یعنی بهرهوری انرژی دایما افزایش پیدا کند که این مستلزم بالابودن قیمت انرژی است. یک استراتژی این است که سبد انرژی متنوع شود یعنی سایر منابع انرژی هم تولید شوند و وابستگی به نفت و گاز بیش از حد نباشد که اینهم مستلزم بالا بودن قیمت نفت است. چون قیمت خام شاخص سرمایهگذاری در تمام انرژیهای دیگر هم هست. بنابراین این سیاست هم اگر بخواهد جلو برود مستلزم بالابودن قیمت جهانی نفت است. در خود نفت، سیاست این است که وابستگی به بیرون کاهش پیدا کند و از منابع خودشان تولید کنند. منابع هم گرانقیمت و پرهزینهتر از منابعی است که در منطقه خیلجفارس و جاهای دیگر است و اینهم مستلزم آن است که قیمتهای جهانی نفت بالا باشد. شما در هر متنی که بحث استراتژیک میکند امریکا را پیدا میکنید و میبینید که فرض این است قیمتهای نفت از یک حدی نباید پایینتر باشد. حتی لابهلای سطور میگویند عرضه از تقاضا بیشتر است قیمتها پایین میافتد، واقعه ژئوپلیتیکی اتفاق میافتد و مساله را حل میکند. اخیرا گزارشی توسط موسسه آتلانتیک تهیه شده برای کنگره امریکا که همین را میگوید که چهار سناریو بررسی میکند و آنچه برای رفرنس انتخاب میکند سناریویی هست که قیمتهای نفت بین 100 تا 110دلار (البته در افق25) باشد. اگر این را قیاس کنیم با سقوط قیمت نفت در 1986 که خیلی از دوستان به خاطر دارند، عربستان سعودی حدود 4ـ3میلیون بشکه مازاد ظرفیت داشت. تقاضا برای نفت اوپک دایما کم شده بود و اوپک دایما کاهش تولید داده بود که قیمت سقوط نکند در 86 عربستان سعودی تقریبا ناگهانی گفت ما تا حالا اشتباه کردیم تولید را پایین آوردیم و از قیمت دفاع کردیم باید سراغ حفظ سهم بازار برویم و قیمت را رها کنیم. در اوپک جنجال شد و یکی از توفانیترین روزهای اوپک شکل گرفت. با وجود اینکه اوپک هرگز به این توافق نرسید که از ایده عربستان پیروی کند ولی چون عربستان 4 تا 5هزار بشکه مازاد ظرفیت داشت یکتنه این کار را کرد یعنی با ریختن نفت در بازار باعث سقوط قیمتها شد. چند ماهی این قضیه طول کشید عربستان آقای یمانی را برکنار کرد و گفت این سیاست رسمی دولت عربستان نبوده و این سیاست آقای یمانی بوده، وزیر جدید همکاری کرد در برگرداندن بازار. بعدها اسنادی منتشر شد و مقامات وقت امریکا اعتراف کردند که این یک توطئه موقتی بود برای تحقق اهدافی معین. یعنی نشان میدهد در بلندمدت امریکاییها موافق نیستند که قیمت نفت سقوط کند. گفتند هدف ما این بود که اولا ایران را وادار به پذیرش قطعنامه و صلح کنیم، دیگر اینکه فرآیند فروپاشی شوروی را تسهیل کنیم و اینکه به لیبی فشار بیاوریم که قذافی پولهای نفت را صرف تروریسم بینالمللی میکند. بنابراین میتوان فهمید که سقوط قیمت نفت توطئهیی کوتاهمدت برای رسیدن به اهداف مشخصی بوده ولی در درازمدت نمیتوان ادامه داد چرا که با سیاستهای امریکا مغایرت دارد. بههرحال تا حدود زیادی هم موفق بودند. این نکته هم جالب است که در چند ماه اخیر با سقوط قیمتی که اتفاق افتاده و قیاسی که با سال1986 صورت میگیرد مستندات بیشتری ارایه میشود که آن داستان توطئه بوده و اینهم میتواند شبیه آن باشد. بنابراین دو نگاه میتوان داشت: 1-این استراتژیها برای امریکاییها کماکان وجود دارد و این قیمتهای پایین نفت استراتژی امنیت انرژی را برای آنها بههم خواهد ریخت پس بنابراین نمیتواند تداوم پیدا کند. و احتمالا پدیدهیی موقتی است. 2-امریکاییها از استراتژیهای بلندمدت انرژی دست برداشتند و نفت را به سازوکار بازار رها کردند. در هر کدام باید دید نفت به چه صورت خواهد شد. اگر حالت دوم باشد یعنی نفت به سازوکار بازار رها شده باشد قطعا تا اواسط2016 وضعیت بازار همین خواهد بود از اواسط2016 بهتدریج این روند باعث خواهد شد عرضه افت کند و سرمایهگذاری نفتی کاهش پیدا کند که این روند باعث میشود بعد از مدتی تقاضا تقویت شود و طبعا تغییرات جهشی نخواهد بود. اما من فکر میکنم این طور نباشد و امریکاییها حاضر نیستند دست از برنامههایشان بردارند و من فکر میکنم پدیدهیی موقت است و عمدتا هدف، شکستن شاخ روسهاست. برای ما شاید اثراتش آنقدر شدید نباشد چرا که ما بیشتر درگیر تحریم بودهایم این تا بازار نفت یعنی درواقع بهخاطر مساله تحریمها دسترسی کافی و کامل به درآمد همان میزان نفتی که میفروشیم هم پیدا نمیکنیم. بنابراین آنچنان اثر خود را نشان نمیدهد و فشار وارد نمیکند. من فکر میکنم هدف بیشتر فشار آوردن روی روسهاست. در این صورت تا دورهیی این جریان ادامه پیدا خواهد کرد. اینکه چه اهدافی دارند و چه خواستهیی از روسها دارند و تا کجا خواستار عقبنشینی روسها هستند، اینها در مدت جریان داشتن این پدیده اثرگذار هستند. شاید جمعبندی که میتوان کرد این است که هرکدام از این دو سناریو را که در نظر بگیریم قطعا سال2015 میلادی یا سال1394 سال قیمتهای پایین نفتخام خواهد بود. مثلا در سناریو دوم که مساله را استراتژیک نگاه کنیم زودتر روند قیمتها برگردد، برای برگشت قیمتها هم یا باید عربستان سعودی در اجلاسهای بعدی اوپک کوتاه بیاید یا اینکه بحران ژئوپلیتیکی باید اتفاق بیفتد که البته نمیتوان پیشبینی کرد.» پانوشت: این مقاله بخشهای دیگری نیز دارد که ما بهدلیل کمبود فضا قادر به انتشار آن نشدیم.