دولت برای بنگاهها پدری کند نه رقابت
درحالیکه طی دو ماه و چند روز گذشته، ارایه گزارشهای رسمی مبنی بر بهبود وضعیت اقتصاد کلان کشور در سال جاری تداوم یافت، اما شاخص کل بازار سرمایه روند معکوسی در پیش گرفت و حدود 11هزار واحد افت را در این مدت تقریبا کوتاه تجربه کرد.
این مساله، بهانهیی شد تا با دکتر حجتالله صیدی، استاد دانشگاه و مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری خوارزمی درباره برخی مسایل اقتصاد کلان مرتبط با بازار سرمایه به گفتوگو بنشینیم. دکتر صیدی بر این باور است که «دولت باید در نقش یک پدر برای بنگاهها ظاهر شود نه در نقش یک رقیب.» به اعتقاد او، «این مساله مربوط به دولت ششم، هشتم و دهم نیست، متاسفانه نهاد دولت، در 20سال اخیر شرکتها را گاهی رقیب خود دیدهاند. وقتی وضع بنگاهها خوب بوده است، دولت دنبال این بوده سریع بند یا تبصرهیی را پیدا کند و مالیات یا عوارض بیشتر از بنگاهها مطالبه کند». چه آنکه وقتی بنگاههایی حالوروزشان خوب است، جامعه را توسعه میدهند و بههمین دلیل دولت نباید مانع از اثرگذاری مثبت آنها بر کل اقتصاد شود. مشروح این گفتوگو را پیش رو دارید.
از 3آذر سال جاری تاکنون- طی دو ماه و چند روز- خلاف انتشار اخبار مثبت اقتصادی از سوی نهادهای رسمی حکومتی مانند بانک مرکزی مبنیبر افزایش رشد اقتصاد و کاهش تورم، شاخص کل بازار سرمایه حدود 11هزار واحد افت کرده است. این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟ ببینید! در بازار سرمایه آیندهنگری بیشتر اثر میگذارد تا خبرهای گذشته. مثلا وقتی خبری منتشر میشود مبنیبر اینکه شرکتی سودش را پوشش داده یا قانون مالیاتها تصویبشده یا نشده، این خبرها بلافاصله پس از انتشار به رویدادهایی تاریخی تبدیل میشوند. بازار سرمایه اما به آینده نگاه میکند. برایناساس، رشد اقتصادی و کنترل تورم در ماههای گذشته و موارد مثل این را پیش از انتشار خبرهایشان، بازار آنها را پیشبینی کرده و خود را با این تحولات تعدیل(adjust) کرده است. اما از آذر به این طرف، وقوع چند رویداد، بازار را نسبت به آینده نگران کرد. یکی از این رویدادها به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهیی در 3آذر بود. تا پیش از موعد مقرر، کل کشور و ازجمله بازار سرمایه نسبت به حصول توافق در 3آذر انتظار بیش از حدی داشت و تصور میکرد پس از این توافق تمام مسایل حل میشود. هر چند، به نظرم اگر توافق هستهیی صورت میگرفت(وبگیرد) مسایل اقتصادی بهراحتی و فوری قابل حل نبود و نیست. اما بالاخره این مساله امیدی ایجاد کرد و این عاملی بود که وقتی تحقق نپذیرفت، بازار سرمایه عکسالعمل نشان داد. دوم اینکه این رویداد با کاهش قیمت نفت همزمان شد. از آنجا که اقتصاد کشور ما تا حد قابل ملاحظهیی وابسته به نفت است، مساله کاهش قیمت نفت میتوانست روی دو موضوع اثر بگذارد. یکی روی درآمدهای کلی کشور و دیگری هم روی صنایع که در مجموع تعادل اقتصاد را برهم میزد. در این میان، سومین عامل بروز یافت و آن فرارسیدن زمان تحویل لایحه بودجه توسط دولت به مجلس بود. لایحه بودجه سال94 انقباضی بود - نهتنها نقدی بر کلیت لایحه بودجه94 ندارم که آن را تایید میکنم و درست میدانم- این لایحه در کنار کاهش قیمت نفت و عدمدستیابی به توافق هستهیی در 3آذر باعث شد بازار سرمایه نسبت به آینده نگرانتر شود. در این میان، برخی شرکتها هم سودهای پیشبینی شده خود را تعدیل منفی دادند و اعلام کردند که بخشی از این سودها را نمیتوانند پوشش دهند. بنابراین، به نظرم تناقض در این جا است که اتفاقاتی مانند افزایش رشد و کاهش تورم مربوط به گذشته است و این رویدادها با آیندهنگری بازار سرمایه در تناقض است. آیا رشد اقتصادی 4.6درصدی بهار و 3.7درصدی تابستان پایدار خواهد بود؟ پیشبینی جنابعالی از رشد اقتصاد ایران در فصلهای آتی چه رقمی است؟ من تردید دارم که میزان رشد اقتصادی در ماهها و فصلهای آینده -در سهماهه اول و دوم سال94- عدد بالایی باشد. پیشبینی من از میزان رشد اقتصاد، عددی بین یک تا 2درصد است. یکی از دلایل این پیشبینی این است که هنوز اقتصاد ایران از رکود خارج نشده است. وقتی اقتصاد در رکود باشد، آثارش روی سودآوری و وضعیت شرکتها مشاهده میشود. رکود قاعدتا باعث کاهش تولید، تحقق نیافتن درآمدهای مالیاتی پیشبینی شده در قانون بودجه و در پی آن کاهش سرمایهگذاری در کشور میشود. از سوی دیگر، کاهش قیمت نفت نیز اثر منفی بر سرمایهگذاری در پروژههای برنامهریزی شده در کشور میگذارد. از این رو، اگر مذاکرات هستهیی ایران و 1+5 تا تیر سال آینده به نتیجه نرسد و گشایشی در عملیات انتقال پول و ارز صورت نگیرد، بعید است که رشدی بیش از 1.5 یا 2درصد داشته باشیم. جنابعالی به مساله وابستگی بودجه کشور به نفت اشاره کردید. برای کاهش این وابستگی چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟ خوشبختانه حرکتهای اقتصادی دولت در جهت کاهش وابستگی به نفت بوده است و تا حدودی هم موفق شده است. دولت در یک سال و چند ماه گذشته تمام تلاش خود را برای کاهش این وابستگی انجام داده و اتفاقا لایحه بودجه94 هم از این منظر، بودجه مناسبی است و دولت اتکای به درآمدهای نفتی را در آن کاهش داده است. با وجود این، هنوز نفت در بودجه و اقتصاد، نقش مهمی را بازی میکند. از این رو، در پاسخ به سوال شما باید گفت اگر اقتصاد کارآمد و اقتصاد مبتنیبر تولید و صادرات را تقویت کنیم، میتوانیم از وابستگی به نفت رهایی یابیم. رمز این کار نیز در افزایش بهرهوری بنگاههاست. راهکار افزایش بهرهوری بنگاه نیز در مرحله اول، اصلاح ساختار مالکیتی بنگاههاست. یعنی هر چه قدر بنگاه به بخش خصوصی و عمومی غیردولتی مثل شرکتهای سرمایهگذاری، هلدینگها و صندوقهای بازنشستگی -که پشتوانه سهامداران حقیقی بالایی را دارند- واگذار شود، خصوصیسازی واقعی بنگاهها بیشتر تحقق پیدا میکند. بهرهوری بالا میرود، صادرات افزایش مییابد، رونق اقتصادی در کشور تحقق مییابد و درنهایت به نقطهیی از کاهش وابستگی به نفت میرسیم که میتوانیم درآمدهای نفتی را مانند کشور نروژ در صندوق توسعه ملی بگذاریم. اتفاقا یکی از سوالهای من هم مربوط به همین نکته است. با مرور تاریخ معاصر اقتصاد ایران به این نتیجه میرسیم که هرگاه قیمت نفت بالا رفته و دولتها به درآمدهای نفتی بالا دسته یافتهاند، بیشتر وسوسه شدهاند تا هزینههای خود را افزایش دهند و درنتیجه آن نه تنها وضعیت اقتصاد کشور بهتر نشده بلکه بر مشکلات آن افزوده شده است، باتوجه به تجربه نروژ، راهکار غلبه بر این مساله چیست؟ بله، راهکار همین ایجاد صندوق توسعه ملی است. اگر بشود با تدبیر اتکای دولت به نفت را کاهش داد و طی یک زمان مشخص و مناسبی آن را به صفر رساند، به قول شما دیگر با افزایش درآمدهای نفتی دولت وسوسه نمیشود تا کارهایی کند که اتفاقا ضدتوسعه است. در روزهای پیش از سوم آذر سال جاری، وقتی که امیدها به توافق هستهیی ایران و 1+5 بهشدت افزایش یافته بود، برخی کارشناسان دنبال پاسخ به این سوال بودند که اگر توافق صورت گرفت و درنتیجه آن دوباره درآمدهای نفتی افزایش یافت، چه کار باید بکنیم تا گرفتار قیمتهای نفتی نشویم. پاسخ همان مدل نروژ است. این مدل در دنیا نمونه خوبی است. ذرهیی از درآمد نفتی خود را وارد بودجه جاری کشور نمیکنند. تمام این درآمدها را صرف توسعه کشور میکنند. سرمایهگذاری خارجی انجام میدهند که درنهایت عوایدش به داخل کشور نروژ برمیگردد. به نظر جنابعالی در کل ریسکهای سیستماتیک بازار را چگونه و از طریق چه راهکاری میتوان کاهش داد؟ بخش عمده ریسک سیستماتیک را میتوان از طریق ایجاد و ارتقای شفافیت در فضای سرمایهگذاری کاهش داد. اگر فضای سرمایهگذاری ما شفافتر شود، یعنی قوانین قطعی، باثبات و کارآمد داشته باشیم، بعضی از مسایل مثل نرخگذاریها روی مواد اولیه و محصولات نهایی مانند نرخگذاری روی گاز خوراک پتروشیمیها و قیمتگذاری روی خودرو، و مواردی مثل بهره مالکانه، مالیاتها، عوارض و قوانینی از این دست، هر چه شفافتر و باثباتتر شوند ریسک سیستماتیک کمتر میشود. نرخ سود بانکی نیز یکی از اثرگذارترین عوامل حاکم بر فضای سرمایهگذاری است. اما در مورد نرخ سپرده بانکی هنوز در ابهام هستیم. هنوز معلوم نیست که نرخ بازده بدون ریسک یا نرخ سپرده بانکی در واقعیت اقتصاد چقدر است؟ بخشنامه میگوید 22درصد، اما در برخی بانکها 28درصد است حتی نرخ بهره بینبانکی 30درصد است. وقتی در یک اقتصاد نرخ بازده بدون ریسک(نرخ اوراق قرضه دولتی) یا سپرده بانکی مشخص نباشد، به معنی این است که فضای سرمایهگذاری دچار ابهام جدی است. تا چنین مواردی وجود دارند، ریسکهای سیستماتیک هم در بازار هست. البته بخشی از ریسکهای سیستماتیک هم مربوط به فضای سیاسی است. اگر در مذاکرات هستهیی به افق روشنی دست یابیم -چه توافق چه عدمتوافق- و از ابهام خارج شویم، ریسکهای سیستمی کاهش مییابند. در صحبتهایتان به بحث نرخگذاری روی خوراک پتروشیمیها اشاره کردید. در این مورد دو سناریو متصور است. سناریو اول این است که با کاهش قیمت نفتی که رخ داده، نرخ خوراک هم کاهش خواهد یافت. در سناریو دوم فرض بر این است که کاهش قیمت نفت منجر به کاهش درآمدهای نفتی دولت شده و درنتیجه در خوشبینانهترین حالت نرخ خوراک پتروشیمیها بدون تغییر نسبت به گذشته در رقم فعلی تثبیت خواهد شد، و اگر چنین نشود قطعا افزایش مییابد. اثر هریک از این سناریوها را روی بازار سرمایه چگونه ارزیابی میکنید؟ نرخ خوراک گاز پتروشیمیها باید نرخ مناسبی باشد بهگونهیی که هم به بودجه دولت فشار وارد نکند و هم به تولیدکنندگان پتروشیمی فشار نیاید. این یک اصل است. از اینرو، نمیتوان از اینکه گاز را به نرخهای بینالمللی به پتروشیمی میدهیم، دفاع کرد. اگر این طور باشد، مفهوم مزیت رقابتی اساسا از بین میرود. اگر در ایران، پتروشیمیها ایجاد و تقویت شدهاند بهخاطر و با اتکا به استفاده ارزانقیمت از گاز و فعالکردن مزیت نسبی ایران در گاز بوده است. والا چرا در آلمان یا فرانسه شرکتهای پتروشیمی توسعه پیدا نمیکنند؟ بهدلیل اینکه این کشورها گاز ندارند. اگر بنا باشد، نرخ گاز که در ایران تحویل پتروشیمیها میشود، با نرخ گازی که در ترکیه تحویل پتروشیمیها میشود، برابر باشد؛ مزیت نسبی دیگر وجود ندارد. پس این نرخ، باید نرخ معقولی باشد که به شرکتها فشار وارد نشود. از آن طرف هم بهگونهیی نباشد که نرخ خوراک مفت باشد و شرکت به بهرهوری خود بیتوجه باشند. در عینحال، بهنظر من مهمترین نکتهیی که بازار باید به آن توجه کند، فاصله نرخ گاز پتروشیمی با نرخ فروش محصولات بازار است. متاسفانه بازار برخی اوقات واکنش بیش از اندازه به مساله نرخ خوراک نشان میدهد. چون برخلاف افزایش قیمت نرخ خوراک، سودآوری شرکتهای پتروشیمی به میزانی که بازار واکنش نشان میدهد، تحت تاثیر قرار نمیگیرد. بلکه بیشتر بیثباتی و شایعات روی مساله اثرگذار هستند. تا چه حد دخالتهای سازمان بورس و حمایتهای دستوری آن از نمادهای شاخصساز را باعث بیاعتمادشدن سهامداران به بازار سرمایه میدانید؟ آیا این روند باعث کند و فرسایشیشدن تخلیه حباب ایجادشده در سال92 نشده است؟ آیا اساسا به حبابیبودن بازار سهام در نیمهدوم سال92 اعتقاد دارید؟ بهنظر من حبابی نبود و افزایش شاخص کل در زمان مورد اشاره واکنش طبیعی بازار بود. بهدلیل اینکه نرخ دلار طی سالهای 91 و 92 تا سهبرابر افزایش یافته بود و در پی آن سهام شرکتها هم متاثر از نرخ دلار افزایش یافت. در مورد دخالتهای سازمان بورس از طریق تشویق به انجام معاملههای بلوکی برای تقویت شاخص کل چه نظری دارید؟ هرگونه دخالت توسط نهاد ناظر -البته شواهدی ندارم که دخالت میکنند یا نه؟- اگر صورت گیرد، کار درستی نیست، چراکه درواقع سیر طبیعی بازار را بههم میزنند. در عینحال کسی بر اینکه شرکتها معاملات بلوکی انجام میدهند، انتقادی ندارد، معامله بلوکی در طبیعت و ذات بازار نهفته است. اما اگر شرکتی تحت فشار نهاد ناظر بازار معامله بلوکی میکند تا شاخص بورس بالا برود، این مورد بهمعنی دستکاری میزانالحراره بازار است و کار درستی نیست و نتایج ناگواری هم دارد. اما اینکه آیا سازمان بورس باید شرکتهای اثرگذار بر شاخص کل را تشویق کنند تا معامله سهام خود را روانتر کرده و افزایش دهند یا نه؟ باید گفت در غیبت رکن مهمی از بازار بهنام بازارگردانها، شاید سازمان بورس هم چارهیی جز این کار نداشته باشد. ما نهاد یا رکنی بهنام بازارگردان را نداریم. از اینرو، سازمان بورس ممکن است تشویق کند که سرمایهگذاری خوارزمی یا غدیر بیاید این سهم خودش را حمایت کند. در این حد به نظرم چارهیی نیست، اما اگر باعث شود که معاملاتی صرفا برای بالابردن شاخص -نه معامله طبیعی خریدوفروش- رخ دهد، درست نیست و من هم تایید نمیکنم. چرا که بهمعنی بههمزدن طبیعت بازار است. و بهنظر شما این مساله چقدر روی بیاعتمادی سهامداران بهویژه سهامداران حقیقی بهویژه در یکساله گذشته اثر گذاشته است؟ به نظر من خیلی نه میتواند اعتماد سهامداران را بالا ببرد و نه میتواند بیاعتماد کند. اگر سهامداران حقیقی با آگاهی به سهام نگاه کرده و آن را بررسی کنند، نباید خیلی تاثیر بگذارد. البته حُسنی که دارد این است که چون سهامداران حقیقی مقداری هیجانی عمل میکنند، این مساله شدت آن هیجان را کاهش میدهد و بنابراین، باعث میشود که این دسته از سهامداران منطقیتر تصمیم بگیرند. تعارف که نداریم، همه سهامداران حقوقی در بازار، سهامداران عاقل و صاحب تحلیل هستند. مثلا در شرکت ما، اگر ببینیم سهمی ارزش ندارد، فرض کنید 250تومان نمیارزد، هیچوقت حاضر نیستیم آن سهم را بخریم. اما اگر در اثر تشویق بورس حاضر میشویم آن سهم را 250 تومان بخریم، یعنی اینکه از نظر ما هم آن سهم ارزنده است و بازدهی دارد و خرید آن توجیه دارد. سهامداران حقیقی هم با خود میگویند وقتی خوارزمی از این سهم 10میلیون سهم خریده است، یا 10سهامدار حقوقی از این سهم خریدهاند، اعتمادشان بیشتر میشود، نه اینکه بیاعتماد شوند. دخالتها یا تشویقیها و توصیههایی که بعضا من دیدهام از مقامات بورس برای حمایت از بازار از این نوع بوده و شرکتها نیز با آگاهی به این میدان آمدهاند. اتفاقا باید این مساله، یک مقداری اعتماد را افزایش دهد و فکر نمیکنم موجب بیاعتمادی شود. یکی از سیاستهای اعلامی دولت یازدهم تقویت بازار سرمایه است، به نظر شما رشد و تقویت این بازار نیازمند استفاده از چه ابزارهایی است؟ بسیار سوال خوبی است. کارهای خیلی سختی باید دولت بکند برای حمایت از بازار سرمایه. حمایت از بازار سرمایه، همان ایجاد و ارتقای فضای سرمایهگذاری است. شفافکردن فضای سرمایهگذاری است. دولت باید خصوصیسازی را تسریع ببخشد. یعنی تا خصوصیسازی درست انجام نشود و بازار بزرگتر نشود، بازار سرمایه هم تقویت نمیشود. دولت این طوری میتواند از بازار حمایت کند. از اینرو، در قدم اول، خصوصیسازی باید شتاب بگیرد و خصوصیسازی واقعی انجام بگیرد. دوم، دولت باید تکلیف سهام عدالت را روشن کند. این حمایت بزرگی از بازار سرمایه است. مواردی را که ذکر میکنم نسبت به هم دارای اولویت نیستند. فقط با این ترتیب به ذهنم میآیند. سوم تکلیف یکسری مقررات، قوانین، بخشنامهها و عوامل تاثیرگذار را مشخص کند. نرخ سود سپرده، بهره مالکانه، نرخ خوراک، عوارض گمرکی، قوانین صادرات و واردات و... این موارد باید کارآمد باشند و در طولانیمدت ثابت باشند. چهارم، وضعیت نقدینگی باید سروسامان پیدا کنند. ما بیش از 650هزارمیلیارد تومان نقدینگی داریم اما خوب تخصیص پیدا نکرده است. این نقدینگی اگر سروسامان داده شود و بعد صرف امور تولید و توسعه شود و رونق ایجاد شود، بهترین حمایت از بازار سرمایه صورت گرفته است. اما این 650هزارمیلیارد تومان با تخصیص نامناسبی در گردش است. بعضی اوقات فقط در میان بانکها میچرخد. دولت باید خیلی جدی در این زمینه کار کند. یک مقدار هم، اگر بخواهم تعبیر راحتتری را بهکار ببرم. دولت باید در نقش یک پدر برای بنگاهها ظاهر شود نه در نقش یک رقیب. این مساله البته مربوط به دولت ششم، هشتم و دهم نیست، متاسفانه نهاد دولت، در 20سال اخیر کموبیش همین مشکل را داشته است، شخص خاصی هم مدنظرم نیست، بلکه مجموعه دولتها در 20سال اخیر -البته شدت و ضعف داشته و همشان مثل هم نبودهاند- شرکتها را گاهی رقیب خود دیدهاند. وقتی وضع بنگاهها خوب بوده است، دولت دنبال این بوده سریع بند یا تبصرهیی را پیدا کند و مالیات یا عوارض بیشتر ببندد. درصورتیکه بنگاههایی که حالشان خوب میشود، جامعه را توسعه میدهند. سودآوری پتروشیمیها طی دو سهسال گذشته، دولت را به این صرافت انداخت که پتروشیمیها اولا صادرات غیرنفتی محسوب نمیشوند، پس باید مالیات بدهند. دوم باید نرخ گازشان را گران کنیم. این درحالی است که وقتی سود پتروشیمیها بالا میرفت، آنها سود را صرف توسعه میکردند، ویلا که نمیخریدند. یک شرکت بزرگ با 500میلیارد تومان سود که چنین کاری نمیکند. آنها سودهای خود را صرف توسعه میکنند. دولت با مشاهده این شرایط، از خود سوال میکند که چرا او سود ببرد و من نبرم؟ پس بقیه سهامی که باید در یک شرکت واگذار میکرد را دیگر واگذار نمیکند. با خود میگوید، این شرکت سود زیادی دارد، چرا واگذارش کنم، آن را حفظ میکنم. این موارد موجب شده که بازار سرمایه ما دچار مشکلات جدی باشد، اگر دولت بخواهد از بازار سرمایه حمایت کند، باید این کارهای زیربنایی و اساسی را انجام دهد. همانطور اطلاع دارید بهدلیل ریزش شدید شاخص کل بازار سرمایه در سال جاری، امسال منفیترین سال بازار شناخته شده است به نظر جنابعالی چه درسهایی میشود از شرایط خاص بازار سرمایه در سال جاری گرفت؟ این طبیعت بازار است. تا بوده، همین بوده که بازار افت و خیز داشته است. اتفاقا علت اینکه بازار سرمایه جذاب است و زمینه خوبی برای سرمایهگذاری در سراسر دنیاست، همین نوسانات است. در عین حال درسهای زیادی میتوان از نوسانات بازار سرمایه در سال جاری گرفت. نخستین درس این است که بفهمیم طبیعت بازار این است. گاهی در دوران رونق، فراموش میکنیم که بازار ممکن است تنزل هم داشته باشد. این یکی از موارد مهم است. هیچوقت یادم نمیرود که برخی چه در سال 91 و چه 5 تا 10 سال قبل از آن فکر میکردند خرید سهام مترادف با افزایش ثروت است. مثلا کسانی که بعضا استاد دانشگاه، مهندس یا پزشک بودند، سوال میکردند که اگر 500 میلیون تومان در بورس سرمایهگذاری کنیم، چه وقت یک میلیارد تومان میشود. یعنی اصلا فکر نمیکردند که این مبلغ ممکن است کاهش یابد. از این رو یکی از درسهایی که میتوان گرفت این است که در هر شرایطی بازار افت و خیز دارد و این قانون بازار است. دوم اینکه باید به تحلیلهای بنیادی درخصوص شرکتها برگردیم و بررسی کنیم که شرکتها چقدر در کارشان موفق هستند و چقدر سودآوری خواهند داشت و این سودآوری چه مدت دوام خواهد داشت؟ نه هیجان و شایعه و... سوم جداکردن اخبار مرتبط از اخبار غیرمرتبط است. ما اخبار صحیح و نا صحیح داریم. یک خبری ممکن است دروغ باشد که کاری به آن نداریم و کاملا آن را کنار میگذاریم. یک خبری صحیح است اما ربطی به تصمیمگیری شما ندارد. وقتی ما اینها را تفکیک نمیکنیم- فرض کنید در این روزها میگویند پادشاه عربستان درگذشت یا نتیجه انتخابات یونان چنین شد- دچار خطا میشویم. از این رو یکی از مهمترین درسها این است که تحلیلگری را تقویت کنیم. یک تحلیلگر باید بگوید که فوت پادشاه عربستان چه تاثیری بر اقتصاد دنیا و کشور و بعد بر سرمایههای داخل بورس و در نهایت روی شرکتهای بورسی دارد؟ بعضی وقتها دنبال اینها نیستیم. دنبال این هستیم که پادشاه عربستان زنده میماند یا فوت میکند؟ همین مساله مذاکرات هستهیی را در نظر بگیرید. من از منظر کارشناس بازار سرمایه صحبت میکنم. بحث سیاسی نمیکنم. باید بهعنوان تحلیلگر بازار بگویم مذاکرات مرتبط با انرژی هستهیی سه حالت خواهد داشت: ا- ایران و 1+5 به توافق میرسند. 2- وضعیت کنونی ادامه مییابد. 3- مذاکرات هستهیی شکست میخورد. سناریوی شماره یک که خوشبینانهترین حالت هست به چه معنی است؟ چند نفر در بازار این کار را انجام دادند. اصلا اگر توافق شد، چه اتفاقی در بازار رخ میدهد، آیا بنگاهی که تولید غیراقتصادی انجام میدهد و محصولش مزیت نسبی ندارد، این بنگاه هم وضعش خوب میشود؟ آیا اگر توافق شد، بلافاصله همه بنگاهها میتوانند فاینانس خارجی جذب کنند یا نه؟ این خودش یک پروسه 6 ماهه یا یکساله است. اصلا اگر توافق شد، تحریمها روز بعدش برداشته میشود یا ظرف مثلا سه چهار سال برداشته میشود. میدانید که الان بین عدد دو رقمی (بیش از 10سال) و عدد 4یا 5 سال چانهزنی صورت میگیرد. وقتی چنین سوالاتی طرح و پاسخ داده نمیشود، ما با ضعف تحلیلگری مواجه هستیم. از این شرایط میتوان درس گرفت که نیازمند به تقویت تحلیلگری هستیم. درسهای بسیار زیادی میتوان گرفت اما درحال حاضر من فقط همین چند مورد را در ذهن دارم و سوال شما، سوال بسیار خوبی است. و کلام آخر؟ من معتقدم هنوز بازار سرمایه ما نسبت به تولید ناخالص داخلی کشور درصد خیلی کمی دارد. این باید افزایش یابد. در کشورهای توسعهیافته و پیشرفته نسبت بازار سرمایه به تولید ناخالص داخلیشان عددی بالای 35، 40 و حتی در برخی کشورها 50 تا 60 درصد اقتصادشان است. این نسبت در کشور ما در نهایت به 20درصد میرسد. از این رو بازار سرمایه جای رشد دارد. دوم مناسبترین زمینه سرمایهگذاری است. برای اینکه دقیقا موجب توسعه کشور میشود. سودی که از بازار سرمایه بهدست میآید عادلانه است. ثروت با عدالت بیشتری توزیع میشود. نکته دیگر اینکه در وضعیت فعلی و درحال حاضر زمان خرید سهام است و اصلا زمان فروش نیست. ما نباید تاریخ را فراموش کنیم. از سال 59 تا 67 جنگ خیلی سختی را داشتیم و شرایط اقتصاد کشور هم بسیار سخت بود و برهمین اساس نقل و انتقال پول و کالا هم بسیار سخت بود اما کارخانههایمان کار میکردند و کشاورزی ما در آن سالها انجام میشد، ما در آن سالها خودرو تولید کردیم. سیمان تولید کردیم. ساختمان ساختیم. مواد غذایی تولید و حتی صادر کردیم. بنابراین باید بدانیم که بنیانهای شرکتهایی بورسی، بنیانهای محکمی هستند. از این رو نباید با نوسانات بازار سهام مایوس شویم و از بازار بیرون بیاییم البته میتوانیم در شرایطی با احتیاط و در شرایط دیگر متهورانه عمل کنیم. بنابراین به کسانی که بهصورت هیجانی سهام خود را میفروشند یا مایوس شدهاند، توصیه میکنم یک مقدار صبر پیشه کنند.