عیدی کارگران تعیین و بعد اعلام شد فکر من اینک اسیر کل آن ارقام شد چون زیاد است مبلغاش، از کلهام دود آمده جیب من اینک رقیبِ «بابک» و «شهرام» شد خب از این پس نیستم در حسرتِ پولِ پدر دست من کوتاه ز جیبِ طفلکِ بابام شد! همسرم عیدی رو دید و شاد شد، جیغی کشید او پس از آن بی خیالِ قسط و قرض و وام شد میروم بازار تا جارو کنم هر آن چه هست تا ببینم روح سرگردان من آرام شد بنده هرچیزی رو دیدم، میزنم روی هوا تخت و میز و صندلی، از این به بعد الزام شد پردههای منزلام، میآید از اسپانیا رنگ آن با نور خورشید و افق ادغام شد نقرهی تزئینی و الماس و دیبا میخرم چیدمان خانهام، اینک به من الهام شد بنده میپوشم از این پس، دائماً پوشاکِ شیک تیپ من هم شهرهی دنیا و خاص و عام شد یک برند و مارک مطرح میخرم با افتخار تا بگویند دیگران، «کورش» چه خوشاندام شد پورشهام را من سفارش میدهم، کی میرسد؟ چون که آن مالِ من است، خب در جهان خوشنام شد می روم ازمیر و بودروم، یا که تایلند، یا که رم چون سفر لازم شود، وقتاش همین هنگام شد جوجه و کوبیده و برگ و فسنجان و پنیر ! باشد اینک در «منو» ، پس این ناهار و شام شد نیستم در حسرت شیرینی و آجیل عید بخشی از پولم که صرف پسته و بادام شد میوههای ناب و اعلا میخرم، خوب و درشت هر که خورد از میوههایم، شاد و شیرینکام شد میخرم ویلا و خانه، میخرم یک باغِ شیک چونکه آن جولانگه خوبِ جری و تام شد! چند نفر راننده و پادو ، و نوکر لازم است میرود بالا کلاسم، سقف آن بر بام شد زخم من خوب گشته چون پولی گذاشتم روی آن! باعثِ ترمیمِ زخمِ رویِ شست پام شد! میخرم، هی میخرم، هی میخرم، هی میخرم «بچهپولدار» ! هستم و بر گوشیام پیغام شد در نهایت عیدی ما، کافی و اندازه است