منظور از دولت رفاهی یا دولت رفاه چیست؟

دولت رفاهی روشی از حکومت است که در آن دولتها یا گروهی تثبیت شده از نهادهای اجتماعی امنیت اقتصادی پایه را برای شهروندان خود فراهم می کنند.
دولت رفاهی بر اصول برابری فرصت ها، توزیع عادلانه ثروت و مسئولیت عمومی برای حمایت از افرادی که قادر به استفاده از حداقل امکانات برای برخورداری از زندگی مناسب نیستند، مبتنی است. تامین اجتماعی، برنامه های بیمه بیکاری که دولت فدرال اجباری کرده است و پرداخت های رفاهی به افرادی که قادر به کار نیستند، همگی نمونه هایی از دولت رفاهی هستند.
اکثر کشورهای مدرن برخی از عناصر آنچه را که دولت رفاه در نظر گرفته می شود اجرا می کنند. با این حال، این واژه اغلب در معنای تحقیرآمیز و برای توصیف وضعیتی استفاده میشود که در آن دولت مورد بحث انگیزههایی غیرمعقولی را ایجاد میکند به طوری که افراد بیکار بیشتر از کارگرانی که برای امرار معاش خود با مشکل روبهرو هستند، حقوق دریافت میکنند. گاهی اوقات، منتقدان دولت رفاهی را «دولت پرستار بچه» مینامند که در آن بزرگسالان نوازش میشوند و مانند کودکان با آنها رفتار میشود.
نکات کلیدی
طبق تعریف در یک دولت رفاهی دولت مسئول تامین رفاه فردی و اجتماعی شهروندان است.
اکثر کشورهای مدرن برنامه هایی مانند بیمه بیکاری و پرداخت های رفاهی دارند که منعکس کننده عناصری از دولت رفاهی هستند،.
با این حال، اصطلاح «دولت رفاهی» اصطلاح پرتنشی است، زیرا منتقدان چنین نظامی اعتقاد دارند که به دخالت بیش از اندازه دولت در زندگی و رفاه شهروندان منجر میشود.
آشنایی با دولت رفاهی
دولت رفاهی هدف تمسخر قرار گرفته است. در این نظام، رفاه شهروندان بر عهده دولت است. برخی کشورها این اصطلاح را به معنای ارائه مزایای بیکاری و پرداخت های رفاهی در سطح پایه به شهروندان تعبیر میکنند، در حالی که برخی دیگر با ارائه مراقبت های بهداشتی همگانی، تحصیلات دانشگاهی رایگان و غیره معنای آن را بسیار فراتر از این می برند. علیرغم اینکه اکثر کشورها در مکانی مابین طیف فعالیت های دولت رفاهی قرار می گیرند و تنها تعداد اندکی از کشورهای توسعه یافته در برابر این ایده مقاومت میکنند، در هنگام مطرح شدن این اصطلاح در گفتگوهای روزانه لفاظی های پرتنش زیادی در مورد آن روی میدهد. بسیاری از این برخوردها مرهون تاریخچه دولت رفاهی است.
تاریخچه دولت رفاهی
اگرچه برخورد منصفانه با شهروندان و حفظ استاندارد زندگی فقرا از سوی دولت به دوره امپراتوری روم بازمیگردد، بریتانیا و ایالات متحده بهترین نمونههای ظهور و سقوط تاریخی این مفهوم در میان دولتهای رفاهی مدرن را تشکیل میدهند. دولت رفاهی در بریتانیا – بر اساس گزارش Beveridge – از دهه 1940 تا 1970 بر اقتصاد این کشور مسلط بود و منجر به رشد دولت تا جایگزین خدماتی شد که زمانی توسط موسسات خیریه، اتحادیههای کارگری و کلیسا ارائه میشدند. در ایالات متحده نیز، زمینه تشکیل دولت رفاهی در طی دوره رکود بزرگ و بهای هنگفتی که فقرا و کارگران فقیر در این دوره پرداخت کردند، فراهم شد.
نظام رفاهی بریتانیا علیرغم برخی مخالفتهای شدید مارگارت تاچر در دهه 1980 رشد کرد و امروز نیز ادامه دارد، اگرچه اغلب برای اینکه بیش از اندازه دستوپا گیر نشود به بازسازی و تعدیلهایی نیاز دارد. نظام رفاهی ایالات متحده هرگز به وسعت انگلستان نرسید، چه رسد به اینکه با نظام رفاهی آلمان یا دانمارک قابل مقایسه باشد و رونالد ریگان در کاهش اندازه دولت بسیار موفقتر از تاچر عمل کرد. بسیاری از افراد برای تصمیمگیری در مورد خوب یا بد بودن دولت رفاهی برای کل یک ملت به نرخهای رشد اقتصادی متفاوت ایالات متحده و بریتانیا در طول دورههایی که دولت رفاهی در این کشورها شکوفا و سپس دچار مشکل شد، نگاه میکنند.
ملاحظات ویژه
اگرچه درست است که دولت تقریبا هیچگاه مقرون به صرفه ترین عامل برای ارائه این نوع برنامهها نیست، این گفته نیز درست است که دولت تنها سازمانی است که می تواند به طور بالقوه از همه شهروندان خود مراقبت کند بدون اینکه مجبور شود این کار را به عنوان بخشی از دستورکار دیگری انجام دهد. اداره یک دولت رفاهی مملو از مشکلات است، اما اداره کشوری که بخش بزرگی از جمعیت آن برای به دست آوردن غذا، تحصیل و برخورداری از مراقبت های لازم برای بهبود وضعیت شخصی خود در تقلا هستند نیز دشوار است.