منظور از نظریه دستمزد چسبنده چیست؟
بر اساس این نظریه، زمانی که بیکاری افزایش می یابد دستمزد کارگرانی که شاغل باقی می مانند به جای کاهش همراه با کاهش تقاضا برای نیروی کار، ثابت باقی می ماند یا با سرعت کمتری رشد می کند.
به گزارش اقتصاد آنلاین، به بیان دقیقتر، اغلب گفته میشود که دستمزدها نسبت به نزول خاصیت چسبندگی دارند، به این معنی که دستمزدها ممکن است به راحتی بالا بروند، اما فقط به سختی پایین میآیند.
این نظریه به جان مینارد کینز اقتصاددان نسبت داده می شود که این پدیده را «صلبیت اسمی» دستمزدها نامید.
نکات کلیدی
در نظریه دستمزد چسبنده استدلال میشود که دستمزد کارکنان حتی در شرایط بد اقتصادی در برابر کاهش مقاوم است.
علت این پدیده این است که کارگران با کاهش دستمزد مبارزه خواهند کرد و بنابراین شرکتها در صورت کاهش سودآوری خود روشهای دیگری مانند تعدیل نیرو را برای کاهش هزینههای خود جستوجو خواهند کرد.
از آنجایی که دستمزدها معمولا «نسبت به نزول چسبنده» هستند، دستمزدهای واقعی در عوض از طریق اثرات تورم کاهش می یابند.
«چسبندگی» که یکی از بخشهای کلیدی نظریه اقتصادی کینزی است که در حوزههای دیگر مانند برخی قیمتها و سطوح مالیاتی نیز دیده شده است.
آشنایی با نظریه دستمزد چسبنده
چسبندگی یکی از شرایط نظری بازار است که در آن برخی از قیمت های اسمی در برابر تغییر مقاومت می کنند. در حالی که چسبندگی اغلب در مورد دستمزدها اعمال می شود، ممکن است در رابطه با قیمت های داخل بازار نیز استفاده شود که اغلب به آن چسبندگی قیمت نیز می گویند.
سطح کل قیمتها یا سطح متوسط قیمت ها در یک بازار ممکن است به دلیل عدم تقارن بین صلبیت و انعطاف پذیری قیمت گذاری، خاصیت چسبندگی پیدا کند. این عدم تقارن اغلب به این معنی است که قیمتها به عواملی که آنها را افزایش میدهند واکنش نشان میدهند، اما در مقابل نیروهایی که منجر به پایین رفتن آنها میشوند، مقاومت میکنند. این مسئله بدان معنی است که سطوح قیمتها به سرعت به تغییرات منفی بزرگ در اقتصاد پاسخ نمی دهند. اغلب گفته می شود که دستمزدها نیز به همین شکل عمل می کنند: افراد از افزایش حقوق خوشحال می شوند، اما با کاهش حقوق مبارزه می کنند.
چسبندگی دستمزد یکی از نظریههای محبوب است که بسیاری از اقتصاددانان آن را پذیرفتهاند، اگرچه برخی از اقتصاددانان نئوکلاسیک نابگرا نسبت به استواری آن تردید دارند. طرفداران این نظریه دلایل متعددی را در مورد چسبندگی دستمزدها ارائه کرده اند. از جمله این دلایل میتوان به این بینشها اشاره کرد که کارگران معمولا بسیار تمایل به افزایش حقوق خود دارند و حاضر به پذیرش کاهش حقوق خود نیستند، اینکه برخی از کارگران عضو اتحادیههای صنفی با قراردادهای بلندمدت یا قدرت چانه زنی جمعی هستند و اینکه ممکن است شرکتها نخواهند بازتاب بدی در مطبوعات پیدا کنند یا به دلیل کاهش دستمزدها جلوه منفی پیدا کنند.
چسبندگی یکی از مفاهیم مهم در اقتصاد کلان و به ویژه در اقتصاد کلان کینزی و اقتصاد کینزی جدید است. بدون خاصیت چسبندگی، دستمزدها همواره به طور تقریبا بیدرنگ با بازار تعدیل میشوند و تعادل اقتصادی نسبتاً ثابتی را ایجاد میکنند. در این حالت، با ایجاد اختلال در بازار دستمزدها بدون از دست رفتن تعداد زیادی مشاغل به طور متناسب کاهش مییابند. در عوض، به دلیل چسبندگی در صورت ایجاد اختلال در بازار، دستمزدها به احتمال زیاد در سطوح فعلی خود باقی میمانند و در عوض شرکتها احتمالا تعداد کارکنان خود را کاهش میدهند. این تمایل به چسبندگی ممکن است توضیحی را برای سرعت بسیار پایین برقراری مجدد حالت تعادل در بازارها (اگر هیچگاه بازارها به تعادل برسند) ارائه دهد.
مهم
به طور کلی چنین تصور می شود که قیمت کالاها به اندازه دستمزدها چسبنده نیستند، زیرا قیمت کالاها اغلب به راحتی و در واکنش به تغییرات عرضه و تقاضا تغییر می کنند.
نظریه دستمزد چسبنده در قالب عوامل و شرایط مرتبط
بر اساس نظریه دستمزد چسبنده، هنگامی که خاصیت چسبندگی در بازار ایجاد میشود، تغییر قیمت در یک جهت بر تغییر قیمت در جهت دیگر ترجیح داده می شود. از آنجایی که تصور میشود دستمزدها نسبت به کاهش چسبندگی دارند، تغییرات دستمزدها بیشتر به جای جهت نزولی در جهت صعودی روی میدهند که این وضعیت روند صعودی متوسطی را در نرخ دستمزدها ایجاد میکند. این تمایل اغلب به عنوان «خزش» (خزش قیمتها در هنگام اشاره به قیمت ها) یا به عنوان اثر چرخدندهای نامیده می شود. برخی از اقتصاددانان همچنین این نظریه را مطرح کرده اند که چسبندگی در واقع ممکن است مسری باشد و از یک منطقه آسیب دیده بازار به مناطق آسیب دیده دیگر سرایت کند. با این حال، اقتصاددانان همچنین هشدار داده اند که اینگونه چسبندگی تنها یک توهم است، زیرا درآمد واقعی افراد از نظر قدرت خرید به دلیل افزایش تورم در طول زمان کاهش می یابد. این وضعیت به عنوان تورم ناشی از فشار دستمزدها شناخته می شود.
ورود چسبندگی دستمزدها به یک حوزه یا بخش صنعتی اغلب به دلیل رقابت افراد برای به دست آوردن مشاغل و تلاش شرکت ها برای رقابتی نگه داشتن دستمزدها، این چسبندگی را به سایر حوزهها نیز وارد میکند.
همچنین تصور می شود که چسبندگی اثرات نسبتاً گسترده دیگری بر اقتصاد جهانی داشته باشد. به عنوان مثال، در پدیده ای به نام فراجهش ممکن است نرخ مبادله ارز خارجی اغلب در تلاش برای جبران کردن ویژگی چسبندگی قیمت، واکنش بیشاز اندازهای از خود نشان دهد که ممکن است نوسانات قابل توجهی را در نرخ مبادله ارز در سراسر جهان ایجاد کند.
نظریه دستمزد چسبنده و استخدام
تصور میشود که نرخ اشتغال از اختلالات بازار کار ناشی از چسبندگی دستمزدها تاثیر بپذیرد. به عنوان مثال، در صورت وقوع کسادی مانند کسادی بزرگ سال 2008، دستمزدهای اسمی به دلیل چسبندگی دستمزدها کاهش پیدا نمیکند. در عوض، شرکت ها کارمندان خود را اخراج میکنند تا هزینه ها را بدون کاهش دستمزد پرداختی به کارکنان باقیمانده کاهش دهند. در مراحل بعدی که اقتصاد به تدریج از رکود خارج میشود، هم دستمزدها و هم اشتغال چسبنده باقی خواهند ماند.
از آنجایی که تعیین زمان پایان رکود واقعاً کار چالش برانگیزی است و علاوهبرآن استخدام کارکنان جدید نیز اغلب ممکن است هزینه کوتاه مدت بالاتری نسبت به افزایش جزئی دستمزدها به همراه داشته باشد، ممکن است شرکت ها در ابتدا نسبت به استخدام کارمندان جدید مردد باشند. از این نظر، در پی یک رکود ممکن است نرخ اشتغال نیز عملا «نسبت به صعود خاصیت چسبندگی» پیدا کند. از سوی دیگر، طبق این نظریه دستمزدها نیز اغلب نسبت به کاهش خاصیت چسبندگی دارند و کارمندانی که در طی رکود شاغل باقی میمانند ممکن است افزایش دستمزد را ببینند.