بهترین کار برای فعال کردن کودک درون و داشتن زندگی شاد
کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همهی آدمها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بودهاند.
کودک درون تان را فعال کنید + روش های بیدار کردن کودک درون
به گزارش اقتصاد آنلاین، اکثر این امیال و رویاها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب میشود. توقع انسانها از خودشان و از زندگیشان پایین میآید و اسیر دنیای روزمره میشوند. برقراری ارتباط دوباره و احیا کردن کودک درون همان چیزی است که شما را از این روزمرگیها و تنشهای روانی رها میکند. روانشناسان تلاش میکنند تا با تکیه بر این بخش وجودی، تغییرات شناختی و رفتاری زیادی را در افراد ایجاد کنند. همچنین شما میتوانید با روان درمانی به ابعاد ناشناخته وجود خود پی ببرید.
مفهوم کودک درون به چه معناست؟
مفهوم کودک درون مفهومی عمیق است که در همه افراد وجود دارد. این کودک درون، بر حال و امروز شما تاثیر میگذارد و حتی گذشته شما را نیز گاهی زنده میکند. کودک درون منبع خلاقیت و سر زندگی است. بسیاری از مشکلات عاطفی که ریشه در سرخوردگیها و حوادث کودکی دارند و بسیاری از افکار منفی که به سراغتان میآید، به وسیله ایجاد رابطه با کودک درون برطرف میشوند.
زندگی در دنیای بزرگسالی میتواند حرارت و تب و تاب کودک درون را خاموش کند، اما شما میتوانید با در آغوش گرفتن و ارتباط مجدد با منبع کودکی خود، با این فشارها مبارزه کنید.
شناخت بهتر کودک درون
رفتارهای مخربی که به شکلهای متنوعی مانند ناامیدی، پرخاشگری، خشونت و خودتخریبی در بزرگسالی بروز پیدا میکنند در واقع مظاهری از اوقات تلخیهای کودکانه هستند. عواقب این رفتارها شامل ترس از طرد شدن، درماندگی، نیازمندی، وابستگی و... میشود. گاه نیز در بسیاری از بزرگسالان رفتارهایی غیر مسئولانه مشاهده میکنیم. این حالات و رفتارها به نوعی سندروم پیتر پن نامیده میشود به این معنا که فرد بالغ تمایل ندارد از دنیای کودکانهی خود خارج شود و مسئولیتهای بزرگسالانهاش را بپذیرد. در این میان موضوع کودک درون یا بهتر بگوییم در بسیاری موارد کودک درون آزرده به میان میآید. شما هیچ وقت نمیتوانید کودک درون را به طور عینی مشاهده کنید چرا که مفهومی انتزاعی، استعاری و واقعیتی روانشناسانه است.
چرا باید کودک درون خود را پیدا کنیم؟
همانطور که گفته شد، بن بستهایی که در زندگی روزمره بزرگسالی به آن میرسیم، در دوران کودکی نداشتیم. افسردگی، اضطراب و مشکلات جسمانی ناشی از عدم تحرک، از جمله بلایای زندگی ماشینی است. بنابراین نجات کودک درون از اعماق ناخودآگاه و رها کردن او در زندگی، میتواند باعث زنده شدن آرزوهای مرده کودکی، کاهش فشارها و استرسها و همچنین بهتر شدن ارتباطات اجتماعی میشود.
چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم؟
ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، میتواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد. در ادامه راههای ارتباط با کودک درون و در آغوش گرفتن آن را مفصل توضیح میدهیم.
گام اول: با کودک درون خود ملاقات کنید
1. با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید
یک راه برقراری ارتباط با کودک درون این است که در زمان سفر کنید و به دوران کودکی باز گردید. با تهیه یک فهرست از چیزهایی که در دوران کودکی از آن لذت میبردید، میتوانید شاد شوید. جستجو در این خاطرات و لحظات دوست داشتنی و حتی خراب کاریها و کارهای عجیبتان، یک ایده خوب است. ورزشها، بازیها، وسایل و تفریحات دوران کودکی خود را مرور کنید.
2. کودک درون مخصوص خود را داشته باشید
هرچند که هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است، الگوهای عمومی زیادی برای بسیاری از مردم وجود دارد. اگر رابطه با کودک درونتان به مرور زمان کم شده است، آخرین مرحله کودکی که خود را در آن جا گذاشتهاید پیدا کنید و برای آوردن آن به زندگی نقشه بکشید و کودکی خاص خود را بیابید. سه نوع عمده کودکی وجود دارد؛
_کودک رها شده، کودکی که از طرف والدین رها شده و احساس تنهایی و ناامنی میکند.
_کودک بازیگوش کودکی است که معمولا احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است تجربه نشده است.
_کودک وحشت زده نیز کودکی است که در کودکی مورد انتقادات زیادی واقع شده است و تایید کافی دریافت نکرده.
3. نامهای به کودک درون خود بنویسید
اگر احساس میکنید کودک درون خود را نادیده گرفتهاید، از او معذرت خواهی کنید و بگویید که میخواهید رابطه خود را با او ترمیم کنید. حتی یک نامه ساده درباره تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان باشد نیز کافی است. نوع و شکل کودک خود را بیابید. مثلا اگر از نوع کودک رها شده است، به او بگویید هر کاری که انجام دهد باز هم طرد نمیشود و لازم نیست نگران و مضطرب باشد. برای شناسایی آسیبهای وارده به کودک درون و درمان مشکلات و اختلالات روانی نشأت گرفته از دوران کودکی میتوانید از مشاوره روانشناس حضوری و یا مشاوره تلفنی فردی بهرهمند شوید.
4. رشد دادن یک فضای باز
کودک درون شما یک فرد آسیب پذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد کودک درون خود را پنهان میکنند، چون فکر میکنند آنها را ضعیف میکند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند. شاید احمقانه به نظر برسد اما دسترسی به بخش دیگری از ناخودآگاه، هدف شما از این کار خواهد بود.
5. به احساسات خود گوش دهید
یکی از راههای مهم در ارتباط با کودک درون، توجه دقیق به احساساتی است که در زندگی روزمره به وجود میآید. ترس و ناامنی، احساس شادی یا تعجب و هرچیز که در کودکی تجربه کردید میتواند در بزرگسالی شما تاثیر گذار باشد.
6. مراقب منتقد درونی خود باشید
یکی از بزرگترین موانع ارتباط با کودک درون، کسی است که درون شما مدام در حال انتقاد است. «شما پیر هستید، برای شما زشت است، شما انسان معروفی هستید». به او توجه نکنید و اجازه دهید کودک درون پذیرفته شود.
گام دوم: کودک درون خود را پرورش دهید
کودک درون را جدی بگیرید. ممکن است بخواهید او را پس بزنید، اما این درست نیست. عمیقترین احساسات شما به وسیله کودک درون ایجاد میشود. به او گوش دهید و از احساسات او دوری نکنید.
1. احساسات کودک درون را بپذیرید
اگر او خشمگین یا ناامید است، روی شما تأثیر منفی میگذارد. بدون ترس احساسات منفی او را بپذیرید و انرژی مقابله و برطرف کردن او را پیدا کنید. اجازه ندهید شما را ضعیف کند، با او صحبت کنید.
2. والدین او باشید
والدین بهتر از هر کس دیگری میداند فرزندش چه نیازهایی دارد. پدر و مادر کودک درون خود باشید. هر چیزی که در کودکی میخواستید و نداشتید، برای او فراهم کنید. در وهله اول این شما هستید که از این کارها نفع میبرید.
3. از کودک درونتان محافظت کنید
در دوران کودک ترسهای خاصی در وجود شما بوده است. ترس از ارتفاع، ترس از تاریکی و ... به ترسهای او احترام بگذارید و به او کمک کنید تا با ترسهایش کنار بیاید و آنها را درمان کند.
4. محل زندگی خود را تغییر دهید
خانه یا اتاق خود را به طوری که در کودکی میخواستید و نداشتید تغییر دهید. خلاقیت را به زندگی تزریق کنید و عکسهای قدیمی را در مقابل چشمتان قرار دهید.
گام سوم: احساس خوشی و شادی را گسترش دهید
1. قایم باشک بازی کنید
اگر کودکی نبود که با او بازی کنید، با دوستان بزرگسالتان میتوانید بازی کودکی مثل قایم باشک را انجام دهید. یک روانشناسی کامل پشت این ماجرا وجود دارد و باعث کشف و عشق و افزایش شور و هیجان میشود.
2. فعالیت بدنی داشته باشید
بازیهایی که به پرش، دویدن و تحرک نیاز دارد را انجام دهید. این کار، استرس شما را از بین میبرد و به شما یادآوری میکند که در کودکی چقدر تندرست و شاداب بودید. علاوه بر این بهتر است روزانه ورزش منظم مانند پیاده روی داشتهباشید.
3. چیزی خلق کنید
با مداد رنگی، با انگشتان و با هر چیزی نقاشی کنید. خلاقیت دوران کودکی شما را زنده میکند و احساسات شما را تقویت خواهد کرد. اثر رنگها نیز در زندگی شما مشهود خواهد بود.
1. تو بسیار دوست داشتنی هستی
معمولا همهی افراد در دوران کودکی تلاش کردهاند کارهای خوبی انجام دهند تا دوستداشتنی به نظر بیایند. اما کسی به آنها نگفته که فارغ از هر کاری که میکنید میتوانید دوست داشتنی باشید و وجودتان منحصرا باارزش است نه به خاطر کارهای خوبی که میکنید. حال وقت آن است که به خود اهمیت دهید و به کودک درونتان بگویید که دوستش دارید. همواره به خود یادآوری کنید که عزیز و دوست داشتنی هستید. این جمله را میتوانید جلوی آینه با خود تکرار کنید.
2. تو گناهی نداری
ممکن است در کودکی بارها سرخورده و درمانده شده باشید و احساس کنید بچه بدی هستید و لایق طرد شدنید. اما واقعیت این است که کتکهایی که در بچگی خوردهاید و جملات تحقیر آمیزی که شنیدهاید به این خاطر نبودهاند که شما آدم بدی بودهاید و مستحق طرد شدنید. تمام آنها به این خاطر بودهاند که افراد به دلایل گوناگونی بلد نبودهاند به شیوهای مناسبتر با یک کودک برخورد کنند. همهی کودکان بیگناه هستند و هیچ کدام مستحق تنبیه و تحقیر نیستند. بنابراین از سرزنش کردن خود سر هر مسئله کوچکی دست بردارید و با خود مهربان باشید.
3. به خاطر فشار زیادی که بهت وارد کردم معذرت میخواهم
اگر کمی منصفانه فکر کنید متوجه میشوید که یک معذرت خواهی به کودک درون خود بدهکارید. باورها و ارزشهایی که از دوران کودکی به افراد القا میشود آنها را وادار میسازد تا مدام خود را در کار و فعالیت و بهترین بودن غرق کنند و از کودک درون فاصله بگیرند. باورها و ارزشهایی که به شما گفتهاند همیشه باید بهترین باشی، رقابت کنی و مدام در تلاش باشی. به این ترتیب لذت زندگی کردن را نیز از دست دادهاید و تنها بر کودک درون فشار وارد کردهاید.
4. از تو ممنونم
لازم است از کودک درون خود به خاطر همراهی و پشتیبانیاش تشکر کنید. به خاطر تمام لحظاتی که در زندگی تسلیم نشده و شجاعت به خرج داده از او ممنون باشید و به او محبت کنید. حتی اگر لحظات دردناکی را پشت سر گذاشتهاید نباید او را سرزنش و قضاوت کنید. یادتان باشد که کودک درون شما خود شما است، پس قدردان تمام تلاشهای خوبتان باشید و اشتباهات گذشته را فراموش کنید.
5. تو بهترینت را انجام دادهای
همهی آدمها گاه خود را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش و ملامت میکنند و مورد بازخواست قرار میدهند. این رفتارها کودک درون را به شدت میآزارد و او را برای ابتلا به انواع اختلالات روانی آماده میسازد. بپذیرید که شما بر حسب شرایط، افکار و عوامل مختلف درونی و بیرونی تصمیماتی گرفتهاید و آن زمان گمان میکردید بهترین کار همین است. پس حسرت خوردن را کنار بگذارید و به کودک درونتان بگویید که بهترینش را انجام دادهاست.
سخن آخر
برای مقابله با بسیاری از اختلالات خلقی زنده کردن کودک درون راهی مؤثر با هدف درمان به نظر میآید. شما میتوانید با استفاده از راههای ارائه شده، آن را فعال کنید. همچنین میتوانید با دوستان و آشنایانی در ارتباط باشید که به زنده نگه داشتن کودک درونتان کمک کنند. اما نمیتوانید با این کارها کودک درون خود را بشناسید، بنابراین در زمان مواجهه با مسائل زندگی کودک درونتان کاملا خاموش میشود.