دلیل زودرنج بودن من چیست؟
زمانی که اطرافیانتان با شما رفتار بدی دارند و شما به خود میگیرید، احساس کسی را دارید که به او سیلی زدهاند و خیلی دلخور میشوید.
چرا حرف همه بهم برمیخوره و همه چیزو بخودم میگیرم؟
به گزارش اقتصاد آنلاین، شاید موردی که مینویسم تا به حال برایتان پیش نیامده باشد و شبیه فیلمهای هندی بهنظر برسد، ولی اگر شما هم خصوصیات افراد حساس را داشته باشید، خیلی از رفتارهای اطرافیان زود بهتان برمیخورد. اما در چنین مواقعی چه باید کرد؟ چطور میتوانیم حرف و رفتار دیگران را به خودمان نگیریم؟ همراه ما باشید، میخواهیم پاسخ این سؤالها را مو به مو برایتان بگوییم.
شاید شما مسائل اطرافتان را حتی اگر به شما ربطی نداشته باشند، با تمام وجود حس میکنید. اگر دیگران جلوی رو یا پشت سرتان از شما بدگویی یا انتقاد کنند، همین امر کافیست تا حس کنید برایتان ارزشی قائل نشدهاند. گاهی بقیه حتی صحبتی هم با شما نمیکنند، ولی ممکن است اشارهی صورتشان را منفی ببینید یا حرکات بدنشان را بد برداشت کنید. حتی شاید شروع به خیالبافی کنید و متصور شوید کوچکترین حرف یا رفتار شما آنها را ناراحت میکند. یکی از دوستان من هم رفتار دیگران را به خود میگرفت و به اصطلاح خودمانی خیلی حساس بود. این ویژگی او، بقیه و حتی خودش را بسیار آزار میداد و برای همهی اطرافیانش سوءتفاهمهای زیادی بهوجود میآورد.
میدانم که بقیه خیلی راحت میگویند به خود نگیرید، با شما نبودم. با اینکه در بیشتر مواقع حرفشان درست است، ولی اگر فرد ترشرویی را ببینید و این حرف را از دهن او بشنوید، باور کردنش چندان راحت نیست. بهنظرِ فرد حساس باید آدم آهنی باشی تا تحتتأثیر دیگران قرار نگیری. حالا که اینطور است، پس بیایید با این مشکل روبهرو شوید. واقعیت این است که احساسات ما، راه برقراری ارتباط ما آدمها با یکدیگر است. این ارتباط بهویژه خود را در روابط خانوادگی، فامیلی و دوستی نشان میدهد، پس نمیتوانید به احساساتتان بیتوجه بمانید.
برای کنترل حساسیتمان و به خود نگرفتن مسائل و رفتار اطرافیانمان، میتوانیم راههای مختلفی را بهکار ببریم. اگر این عادت مخرب را داشته باشیم، با پیش آمدن هر مسئلهای تا چند روز عذاب خواهیم کشید یا دربارهی خودمان نظر بدی پیدا میکنیم. برای ترک عادت حساسیت نسبت به رفتار و حرف دیگران بقیهی نکات زیر را رعایت کنید:
۱. ارزش خودتان را بشناسید
اگر خودتان را میشناسید و به ارزش وجودیتان واقف شوید، دیگر میتوانید زود قضاوت کردن در مورد دیگران را متوقف کنید. برای شناخت خودتان (خودشناسی) وقت بگذارید و با اهمیت ندادن به حرف مردم و بدون در نظرگرفتن اینکه دربارهتان چه میگویند و چه فکری میکنند به شناخت خود برسید. ۵ مورد از ویژگی های شخصیتی خود را که به داشتنش مفتخرید فهرست کنید و هر وقت نسبت به رفتار دیگران حساس میشوید، آنها را به خود یادآوری کنید.
۲. محرکهای احساسیتان را بشناسید
در گذشته برای همهی ما مواردی پیش آمده که اکنون احساساتمان را تحریک میکنند؛ مثلا دچار عصبانیت یا هیجان میشویم. برخی رفتارهای بهخصوص رفتارهایی که دیگران در گذشته و یا حال دارند، ما را بهگونهای برمیانگیزد که نسبت به مورد خاصی حساس میشویم. مثلا اگر پدرتان در گذشته خیلی سختگیر بوده، شما همیشه تلاش میکردید که بیعیب و نقص باشید تا او را راضی نگه دارید. به همین خاطر، بهمحض اینکه هر فردی کوچکترین ایرادی از شما بگیرد، باعث میشود نسبت به بقیه که در شرایط مشابه شما قرار دارند، واکنش بیشتری نشان دهید. اگر موقعیتی شما را ناراحت میکند، از خودتان بپرسید که آیا واقعا ناراحت شدم، یا این هم یکی از مواردی است که حساسیتم را تحریک کرده است؟
۳. سعی کنید خودتان باشید
سعی کنید فکر اینکه باید به فرد دیگری تبدیل شوید را از سرتان بیرون کنید و خود واقعیتان را در آغوش بگیرید. باید آنچه که الان هستید را از ته دل بپذیرید تا به خود واقعیتان برسید. برای اینکه بتوانید خودتان باشید، باید همواره کاری را انجام دهید که دوست دارید. در هرکاری اول به خودتان توجه کنید و واقعا بفهمید انجام چه کاری برایتان بهتر است.
۴. از اشتباه کردن نترسید
همانطور که سقراط میگوید «سعادتمند کسی است که از هر اشتباه و خطایی که از او سر میزند، تجربهای جدید بهدست آورد»، به خود اجازهی اشتباه کردن بدهید و بدانید که اشتباهات تنها بخشی از روندی هستند که در راه تغییر شخصیت و رسیدن به شخصیت ایدهآلتان باید طی کنید. زمانی که قدم اشتباهی برمیدارید، خود را ببخشید. خیلی خوب است که در قبال کارهایتان مسئولیت پذیری داشته باشید، ولی اگر کسی با شما مخالف کرد، خودتان را بیشازحد مجازات نکنید. قبول کنید که بیعیب و نقص نیستید و بهیاد داشته باشید، اگر از اشتباهاتتان درس بگیرید دیگر مثل قبل بزرگ جلوه نمیکنند.
۵. برای روابط مرز تعیین کنید
تعیین مرز و خط قرمزی مناسب در رابطههایتان کمک میکند تا کمتر رفتار دیگران را به خود بگیرید. این خط قرمزها با “نه گفتن” به همکار و شریک زندگی شکل میگیرد و یا با “نه گفتن” به فعالیتهایی که علاقهای به آنها ندارید یا از نظر احساسی به شما لطمه میزنند. وقتی تمام کارهایتان را به نیت راضی کردن دیگران انجام میدهید، اگر آنها کاری انجام دهند که ناراحتتان کند، واکنش غیرعادیای نشان میدهید.
۶. فراموش کنید
از تجربهی دردناکی که در گذشته پشت سر گذاشتهاید استفاده کنید و شخصیت کنونیتان را شکل دهید. همهی ما در گذشته مسئلهی آزاردهندهای را پشت سر گذاشتهایم. آن را برای قدرتگرفتن و دوباره بلند شدن، زنده کردن حس همدردی و شکل دادن به شخصیتتان بهکار بگیرید. نگذارید این تجربه خودِ کنونیتان را بسازد. در مقابل از آن برای تقویت و افتخار کردن به خودتان استفاده کنید.
۷. بدانید که مهربان بودن مجوز پذیرش از جانب دیگران نیست
بعضی وقتها فکر میکنیم اگر با همه مهربان باشیم و حسابی برایشان مایه بگذاریم، آنها هم موظفاند همانگونه با ما رفتار کنند. واقعیت این است که مهربان بودن باعث محبوبیت نزد دیگران نمیشود و موجب نمیشود پذیرش دیگران را بخریم. بهتر است اگر کاری برای خود و دیگران میکنیم به این خاطر باشد که خودمان اینگونه میخواهیم؛ نه بهخاطر توقعی که برای جبران و رفتار متقابل از آنها داریم.
۸. منطقی باشید
وقتی موضوعی شما را ناراحت میکند یا باعث میشود احساس خوبی نداشته باشید، اگر با طرز فکر منطقی به آن بنگرید، به درک بهتری از آن میرسید. ببینید آیا واکنشی که نشان دادهاید، مناسب بوده یا اینکه اقدام نابهجایی انجام دادهاید؟ آیا واقعا اشتباهی از دیگران سرزده است یا شما خیلی قضیه را بزرگ کرده و به خود گرفتهاید؟ اگر شخصی حقیقتا به شما زیان زده است میتوانید ناراحتیتان را با او در میان بگذارید یا اصلا کل قضیه را فراموش کنید؟
اگر کاملا خودخواسته از اعتراف به این قضیه طفره میروید که نیازهای برآوردهنشدهتان عامل بروز واکنش عاطفی بد هستند، پس حس میکنید احساساتتان شما را حبس کردهاند و توانایی درست نفس کشیدن را ندارید. از طرف دیگر با خود روراست باشید، نگاهی به خودتان بیندازید و ببینید که به چه توقعهای نابهجایی چسبیدهاید. با اینکار به آنچه در اطرافتان میگذرد، دید واقعبینانهتری پیدا میکنید. با رعایت نکات بالا به قدری خودتان را از بند فکروخیال آزاد میکنید که در آینده، واکنشی را که به افراد نشان میدهید خودتان انتخاب میکنید، در قبال رفتارتان مسئولانهتر عمل میکنید و احساساتتان بیطرفانهتر میشوند.
گاهیاوقات شرایط اینگونه ایجاب میکند که به احساساتمان کمی چاشنی منطق بدهیم. این امر اهمیت بهسزایی دارد. ما باید درک کنیم احساسات درونیمان از کجا سرچشمه گرفتهاند، چگونه به آنها واکنش نشان دهیم و چگونه با موقعیتی که در آن قرار گرفتهایم، روبهرو شویم و حتی از آن درس بگیریم. وقتی به خودمان یاد میدهیم که در هر شرایطی چه واکنشی نشان بدهیم، در آینده میتوانیم واکنش را به پاسخی معقول تبدیل کنیم.