روایت تلخ بازیکن تیم ملی از زلزله ترکیه / نجات معجزه آسای دو ملی پوش ایرانی چطور اتفاق افتاد؟
ملیپوش بسکتبال با ویلچر ایران که از نزدیک شاهد وقوع زلزله در ترکیه بود و همه اتفاقات تلخ آن را به چشم خود دید، این حادثه طبیعی را وحشتناک توصیف کرد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تسنیم، نزدیک به یک هفته از زلزله مرگبار در ترکیه میگذرد؛ رویدادی که خسارتهای زیادی را بر جا گذاشت و تاکنون منجر به فوت بیش از ۲۲ هزار در این کشور و مجروحیت و بیخانمانشدن تعداد زیادی از مردم شده است.
در کشور ترکیه تعدادی از ورزشکاران ایرانی نیز به عنوان لژیونر حضور داشتند. در جریان وقوع این زلزله سه ملیپوش فوتبال قطع عضو جان خود را از دست دادند، اما سایر ورزشکاران کشورمان زنده ماندند.
یکی از این ورزشکاران، محسن طلوعی ملیپوشان تیم بسکتبال با ویلچر است؛ کسی که طی چند سال گذشته در تیم ملی حضور داشته و به افتخاراتی نیز دست یافته و هم اکنون به عنوان لژیونر در لیگ این رشته در ترکیه بازی میکند.
طلوعی در زمان وقوع زلزله در شهر اسکندرون حضور داشت. این شهر در جریان زلزله خسارتهای بسیار زیادی را متحمل شد و به نوعی میتوان گفت که نجات این ملیپوش به همراه محسن بیگدلی دیگر ورزشکار بسکتبال با ویلچر، بیشباهت به معجزه نبود.
طلوعی روایتی جدید از این اتفاق عجیب و ترسناک را عنوان کرد. وی اظهار داشت: در روزهای قبل از این اتفاق ترسناک، دو زلزله در مناطق دیگری از ترکیه آمده و هشدارهای لازم برای رعایت موارد ایمنی داده شده بود. من در شبهای منتهی به آن زلزله بزرگ با فکر همان دو زلزله میخوابیدم و آرام و قرار نداشتم. واقعاً ترسیده بودم و به دوستانم نیز میگفتم که نمیدانم چرا اینقدر از زلزله میترسم. این فضای ذهنی بهقدری زیاد بود که شب آن زلزله میخواستم تختخوابم را از کنار پنجره فاصله بدهم که البته منصرف شدم.
وی افزود: در زمان وقوع زلزله خواب بودم و محسن بیگدلی دیگر ملیپوش ایران که هماتاقیام است، بیدار بود. وقتی زلزله شد، بیگدلی فریاد زد تا مرا از خواب بیدار کند. فقط فرصت پیدا کردم که بلافاصله لحاف و موبایل را با خودم بردارم و حتی نتوانستم سوار ویلچر شوم. با همان لحافی که در دستم بود، خودم را به سمت چارچوب کشاندم و زمانی که خودم را به آن طرف میکشاندم؛ کمد در فاصله دو، سه سانتیمتریام افتاد و خیلی شانس آوردم که به من نخورد. من و محسن هول کرده بودیم و فقط به ذهنمان رسید که زیر لحاف بمانیم. زلزله طولانی بود، بیش از یک دقیقه طول کشید و تکانهای شدیدی هم وجود داشت که واقعاً تصور کردن آن وضعیت هم سخت است. شخصاً هرگز فکر نمیکردم چنین اتفاقی را تجربه کنم. از آنجایی ساختمان محل سکونتم توسط ژاپنیها ساخته شده بود، فرو نریخت؛ چون به صورت ریلی و مقاومت به زلزله بود. البته در همان که بودیم، صدای افتادن یکی از دیوارهای خالی را شنیدیم که کنارمان افتاد و به کسی آسیب نرسید.
طلوعی ادامه داد: پس از پایان زلزله، با همان لحافی که در دستمان بود، به نوبت بیرون رفتیم. موقع بیرون آمدن از واحد خودمان، یکی از همسایهها را دیدیم که خیلی ترسیده بودو پس از دلداری دادن به او، قرار گذاشتیم به نوبت پایین برویم. بر همین اساس من ۱۴ طبقه را لیز خوردم و در کمترین زمان ممکن به پایین رسیدم. وقتی از ساختمان بیرون رفتیم، دیدیم که غوغایی به پا شده است. خانههای بسیار زیادی ویران شده و باران نیز در حال باریدن بود. واقعاً وحشتناک بود.
وی عنوان کرد: در آن وضعیت یکی از دوستان نزدیکم تماس گرفتم و از ما خواست تا به سرِ خیابان برویم و ما را به جای امنی ببرد. واقعاً خدا من و محسن را دوست داشت که این رفیقم را برایمان فرستاد تا از آنجا کمی فاصله بگیریم. ما در حالی دور میشدیم که مشاهده می کردیم شهر بهم ریخته و تقریباً همه چیز ویران شده است. نکته دیگر اینکه حتی در آن شرایط با مدیر باشگاه تماس گرفتیم و درخواست ماشین کردیم، اما رئیس و معاون خودشان درگیر بودند. رئیس باشگاه تعداد زیادی از اقوامش را از دست داده و خانه معاون باشگاه نیز تخریب شده بود. به همین دلیل از دوستم خواهش کردیم که ما را با خودش ببرد. البته باید اشاره کنم که رئیس باشگاه چندین بار تماس گرفت و جویای شرایطم شد، آن هم در شرایطی که خودش عزادار و درگیر این مصیبت بزرگ بود.
ملیپوش بسکتبال با ویلچر با اشاره به تماس با سرکنسول ایران در ارزروم گفت: آقای ابراهیمی صبح زود و چند ساعت پس از تماس به دنبال ما آمد. ما شرایطمان را برایش شرح دادیم و خواستیم برای برداشتن مدارک به محل ساختمان محل زندگیمان برگردیم و همین اتفاق نیز رخ داد. اکثر نقاط شهر و نزدیک به ۷۰ درصد آن آسیب دیده بود، قسمتی را آب گرفته بود. جنازهها روی زمین بودند و افراد زیادی بدون سرپناه به دنبال مکانی میگشتند. همین چیز مثل فیلمها شده بود و باور نمیکردیم در حال تجربه کردن این لحظات سخت هستیم.
طلوعی تصریح کرد: به هر شکلی که بود، مجوز رفتن به ساختمان را گرفتیم، مدارک را برداشتیم و خودمان را به فرودگاه آدانا رساندیم که خیلی خیلی شلوغ بود. مسئولان فرودگان با وجود این شلوغی، رفتار بسیار خوبی با مسافران داشتند. آنها برای ما دو بلیت اضطراری گرفتند و خودمان را به استانبول رساندیم.
وی در ادامه این مصاحبه گفت: من از گذشته فوبیای زلزله داشتم. چند سال قبل یک زلزله در پارس آباد مغان رخ داد و من از آن زمان تیک عصبی پیدا کرده بودم و دو سال طول کشید تا از بین برود. همیشه سعی میکردم در خانهای ساکن شوم که مستحکم و ایمن باشد، حتی در روزهای نخست حضورم در ترکیه بر سر این مسئله مشکل خوردم که البته باشگاهم در این باره همکاری کرد و گفت که مستحکمترین خانه شهر را برایم گرفته است که واقعا هم اینگونه بود.
این ورزشکار رشته بسکتبال با ویلچر اظهار داشت: بعد از زلزله اخیر در شهرستان خوی، ذهنم خیلی درگیر آنجا بود. به لحاظ فیزیکی که نمیتوانستم کاری کنم، ولی واقعاً به فکر مردم آنجا بودم و به کمک برخی از دوستان سعی کردیم کمکهایی نیز انجام بدهیم. بعد از زلزله ترکیه، این مسئله در ذهنم بود که انگار خداوند بزرگ در آن لحظات سخت به فکر من بوده و به نوعی جواب آن کار قبلیام را داده است.