عجیب ترین نکاتی که درباره «شرک» نمی دانستید!
ماجرای «شرک» و جنگیدن او برای فیونا قطعا یکی از زیباترین انیمیشنهای تاریخ سینماست.
به گزارش اقتصاد آنلاین؛ فیلم شرک با یک اقتباس جالب از افسانه های شاه پریان به یکی از سورپرایزهای بزرگ سال ۲۰۰۱ تبدیل شد. اگر شما در آن زمان یک بچه بودید قطعاً مجذوب ماجراهای یک دیو و یک الاغ برای آزاد کردن یک پرنسس برای لُرد فارکواد میشدید. همچنین اگر شما یک فرد بالغ بودید، قطعاً از داستان جالب و جوک های بامزه ی این فیلم لذت می بردید.
داستان این فیلم به طرز ویژه ای از یک کتاب مصّور کودکان با نام شرک برگرفته شده است. این کتاب توسط ویلیام استیگ نوشته شده است اما نویسندگان فیلم یک سری تغییرات را در آن اعمال کردند.
در ادامه به چهارتا از جالبترین نکات این فیلم اشاره میکنیم.
کانسپت اورجینال شرک
در طی ساخت یک فیلم انیمیشنی، زمان زیادی طول میکشد تا یک یا چند آرتیست بتوانند طرح های مفهومی خود از کاراکترهای فیلم را بسازند. معمولاً هر آرتیست کانسپت خودش را به تیم ارائه میکند و در نهایت طرحی که نزدیکی بیشتری با کاراکتر داشته باشد برای فیلم انتخاب میشود. همین اتفاق برای فیلم شرک نیز رخ داد.
در واقع چهار آرتیست برای طراحی کاراکترهای این فیلم حضور داشتند و هر کدام از آنها یک طرح مفهومی از شرک را ارائه داد. یکی از این آرتیست ها بَری ای جکسون نام داشت و طرح مفهومی او با شرکی که ما اکنون میشناسیم تفاوت بسیار زیادی داشت.
کانسپت او به مراتب ترسناک تر و چندش آور تر از چیزی بود که در کتاب اورجینال وجود داشت، ورژن شرک در فیلم ها که دیگر جای خود را دارند.
درست است که شرک در فیلم ها هم ترسناک بود و شبیه انسان ها نبود، اما حداقل کمی بامزه بود و کودکان میتوانستند با این موجود ارتباط برقرار کنند. از طرفی شرک یک سری اخلاق های انسانی هم داشت.
در نهایت تیم طراحی سراغ یک طرح مفهومی دیگر رفتند، اما کانسپت جکسون در نوع خود به واقع شگفت انگیز بود.
تلاش تحسینبرانگیز سازندگان فیلم
بااینکه مجموعه فیلمهای شرک در قالب انیمیشن ساخته شدهاند ولی بااینحال اصلا و ابدا نمیتوان باوردپذیر بودن برخی از المانهای محیطی و فیزیکی آن را نادیده گرفت؛ موضوعی که نتیجه تلاش تحسینبرانگیز سازندگان آن بهشمار میرود. همانطور که میدانید گِل و لای نقش پررنگی در زندگی شرک دارد و نزدیک محل زندگی او پرشده از گلِ و لای و موادی غلیظ شبیه به آنها. حالا این مواد چرا مهم هستند؟ طبیعی بودن این موادِ شبیهبه گِل و لای باعث میشود تا بیننده بتواند ارتباط بهتری با این انیمیشن برقرار کند و این موضوع برمیگردد به همان تلاش سازندگان فیلم شرک.
برخی از اعضای تیم سازنده فیلم و طراحان گرافیکی آن برای پیدا کردن درک بهتری از حرکت گل و لای روی بدن یک انسان تصمیم گرفتند به یک حمام گِل بروند و با گِل و لای دوش بگیرند تا بهتر متوجه شوند زمانیکه شخصیت شرک این کار را انجام میدهد، این مواد روی بدن او چگونه جابهجا میشوند. داگلاس راجرز، کارگردان هنری فیلم شرک پا را یک قدم فراتر گذشت و با رفتن به نزدیکی یک تالاب سعی داشت تا متوجه شود حرکت کردن درون گل و لای چگونه است. در زمان کسب این اطلاعات او متوجه شد که یک تمساح درحال تعقیب کردن او است و بههمیندلیل خیلی سریع آن محل را ترک کرد. تلاش سازندگان فیلم شرک برای هرچه طبیعیتر بودن المانهای محیطی این فیلم واقعا تحسینبرانگیز تلقی میشود و حتی جان یکی از آنها برای این کار در معرض خطر قرار گرفته بود.
خوش آمدید به دولاک شهرِ ما!
در دیزنی لند یک محله ی کوچک وجود دارد که شعر مخصوص به خود را دارد و بچه ها آن را پشت سر هم میخوانند. مفهوم این شعر این است که ما در دنیای کوچکی زندگی میکنیم و فقط در بخش های متفاوتی هستیم.
حال این شعر در یکی از صحنه های فراموش نشدنی فیلم شرک نیز لحاظ شده است.
وقتی که شرک و خرِ وارد شهر دولاک میشوند، با یک سری عروسک مواجه میشوند که در حال شعرخوانی هستند و از شهرشان میگویند. این شعر با رقص رباتیک و یک ملودیِ آشنا همراه شده است. همه چیزِ شعر آنها با شعر کلاسیک دیزنی شباهت دارد و کاملاً مشخص است که این یک رفرنس به آن آهنگ بوده است.
این یکی از خنده دار ترین صحنه های فیلم بود. در این صحنه میبینیم که شرک و خرِ با تعجب به یکدیگر نگاه میکنند و متوجه نیستند که وارد چه ماجرایی شده اند. البته این تنها رفرنس فیلم به دیزنی نیست، اما بی شک خنده دار ترین آن است.
پیدا کردن لوکیشن
در هر فیلمی لازم است که یک یا چند لوکیشن شناسایی شود. این کار بسیار مهم است چرا که باید فضای آن محیط در فیلم به بهترین شکل ممکن شبیه سازی شود.
در فیلم شرک، کارگردان مسئول پیدا کردن یک لوکیشن مناسب برای شبیه سازی مرداب شرک بود.
او بهترین لوکیشن ممکن را در کالیفرنیای جنوبی پیدا کرد. داگلاس راجرز بهترین نقطه برای شبیه سازی مرداب شرک را در منطقه ای در کالیفرنیای جنوبی پیدا کرد.
حال نکته ی جالب این است که آقای راجرز در آنجا با یک تمساح مواجه شد که حتی مجبور شد از دستش فرار کند. مطمئن هستم آقای راجرز به هیچ وجه انتظار نداشت که توسط. یک تمساح مورد حمله قرار بگیرد.