چرا انقدر زود عصبانی می شوم؟
قبلا نوشته بودم که ما در شرایط نسبتا قابل پیشبینی عصبانی میشویم. به خصوص، وقتی فکر میکنیم چیزی ناخوشایند، غیر منصفانه، قابل سرزنش و غیره است، عصبانی میشویم. البته این حرف سوالاتی به دنبال می آورد.
دلیل زود و زیاد عصبانی شدن + راه حل خانگی
به گزارش اقتصاد آنلاین، مثلا اینکه چرا برخی شدید تر یا بیشتر از دیگران عصبانی میشوند؟عصبانیت به خودی خود دردسر ساز نیست. مشکل اینجاست که چطور آن را کنترل میکنیم. ذات خشم و نحوه ی مدیریت آن و اینکه در مقابله با فردی که کنترل خود را از دست داده چه باید بکنیم را در نظر بگیرید.
چه چیزی باعث عصبانیت میشود؟
عوامل زیادی وجود دارد که باعث برانگیخته شدن خشم میشود. مثلا: از دست دادن صبر، این حس که تلاش و زحمات شما مورد قدردانی قرار نمیگیرد و بی عدالتی. خاطره ی یک رویداد آسیب زا یا خشم آور و نگرانی بابت مشکلات شخصی هم از باعث بروز خشم میشود.
به علاوه، براساس انتظاری که به ما یاد داده شده باید از خود، دیگران و دنیای اطراف داشته باشیم، محرک های بروز خشم در هر فرد خاص و منحصر به فرد است. سابقه ی شخصی هم در نحوه ی واکنش به خشم موثر است. مثلا، اگر به شما یاد داده نشده که چطور خشم خود را به درستی بروز دهید، احساس سرخوردگی در شما لبریز میشود و شما را درمانده میکند یا آنقدر در وجودتان میماند تا بالاخره جایی سر باز میکند.
رویکرد های انتسابی، شیمی مغز یا بیماری زمینه ای هم در سوق داده شدن به سمت فوران خشم سهیم است.
بهترین روش برای مدیریت خشم چیست؟
میتوانید با روش های زیر با عصبانیت خود کنار بیایید:
بروز به عمل انتقال خشم گفته میشود. بروز خشم میتواند معقول، گفتگوی منطقی و اقدام خشونت آمیز را در بربگیرد.
سرکوب به تلاش برای فرو نشاندن خشم و احتمالا تبدیل آن به رفتار موثر گفته میشود. البته سرکوب خشم می تواند منجر به خودخوری یا بروز خشم از طریق رفتار پرخاشگرانه ی منفعل شود.
آرام شدن زمانیکه با حفظ خونسردی رفتار بیرونی و واکنش درونی خود را کنترل میکنید و به احساسات اجازه میدهید فروکش کند.
روش مطلوب این است که بروز موثر خشم را انتخاب کنید. یعنی نیاز ها و نگرانی های خود را صریح و مستقیم، بدون جریحه دار کردن احساس طرف مقابل یا تلاش برای کنترل او، بیان کنید.
رویدادی که باعث برانگیخته شدن خشم میشود
ابتدا بیایید نگاهی به ساده ترین قسمت این فرمول بیندازیم: رویداد محرک. همیشه درست قبل از عصبانی شدن یک نفر رویدادی اتفاق میافتد که محرک برانگیخته شدن خشم میشود (مثلا گیر کردن در ترافیک، مورد توهین همکار واقع شدن). معمولا، افراد فکر میکنند که خشم آنها معلول این شرایط است و میگویند:« چون در ترافیک گیر کردم، عصبانی شدم» یا « فلانی خیلی عصبانیم کرد». نکته اینجاست که این موقعیت ها مستقیما باعث خشمشان شده و هیچ عامل دیگری درمیان نبوده. البته میدانیم که چنین چیزی صحت ندارد. اگر چنین بود، همه به این موقعیت ها یکسان واکنش نشان میدادیم. به عبارت دیگر، همه ی ما درصورت گیر کردن در ترافیک یا مورد توهین واقع شدن واکنش مشابه داشتیم.
خصوصیات فردی
پس سایر عناصری که باعث عصبانیت ما میشود چیست؟ اول، خصوصیات فردی (در این مثال، هنگام گیر کردن در ترافیک یا مورد توهین واقع شدن) در واکنش خشمگین موثر است. اینجا دو مورد حائز اهمیت است: خصوصیات شخصی و وضعیت قبل از بروز خشم. میدانیم که برخی خصوصیات خاص (مانند خودشیفتگی، رقابت جویی، پایین بودن آستانه ی تحمل) باعث میشود افراد بیشتر عصبانی شوند. بحث درمورد این خصوصیات شخصیتی در این مقاله نمی گنجد اما به راحتی قابل درک است که فرد رقابت جو از گیر کردن در ترافیک عصبانی میشود چون رانندگی برای او به معنی رقابت با دیگران است. آدم خودشیفته هم خود را مهمترین فرد جاده میداند و و قتی کسی از او سبقت بگیرد، عصبانی میشود.
موضوع مهم دوم (وضعیت قبل از بروز خشم) شامل احساس روانی و فیزیکی فرد قبل از بروز موقعیت خشم آور است. زمانیکه فرد از قبل خسته، مضطرب یا عصبانی باشد، احتمال اینکه واکنش خشونت آمیز از خود نشان دهد بیشتر است. در برخی موارد برانگیختگی ساده ی فیزیکی کافی است. ضربان قلب فرد عصبی از قبل بالاست بنابراین برای عصبانی شدن نیاز به تغییر زیاد ندارد.
ارزیابی موقعیت
درنهایت، عصبانی شدن یا نشدن ما در واکنش به یک موقعیت خاص به این بستگی دارد که چه برآوردی از شرایط داریم. برای روشن شدن موضوع مثال می آورم. حدودا ده سال پیش با دوستانم به سینما رفته بودیم. اگرچه دوستم بالای ۱۷ سال داشت، از او کارت شناسایی خواسته شد. مکالمه اینطور پیش رفت.
دوستم درحالیکه کارت شناسایی را تحویل میداد گفت:«شوخیت گرفته؟»
مرد پشت گیشه همینطور که به کارت شناسایی نگاه میکرد، بلیط را به دوستم داد و گفت:« ببخشید اما موظفیم هروقت شک کردیم کارت شناسایی بخوایم.»
همین. به نظر من خیلی واضح بود و با اینکه به نظرم درخواست کارت شناسایی کاملا غیرضروری بود، آنقدر هم باعث ناراحتی و عذاب نشد و خیلی ساده رفع شد. فکر میکردم ماجرا حل و فصل شده تا اینکه وارد سینما شدیم و دوستم گفت:« باورم نمیشه! تو باورت میشه یارو فکر کرد من زیر ۱۷ سالمه!؟»
ماجرا به همین جا هم ختم نشد. دوستم تا پایان شب مدام از این حرف میزد که مرد پشت پیشخوان باعث شد آبرویش برود و باید اخراج شود و غیره. وقتی گفتم به نظر اشتباه کرده بود، دوستم از من عصبانی شد و گفت:« هیچکس نباید چنین اشتباهی بکند!»
نمیدانم چرا دوستم انقدر از این بابت عصبانی شد. شاید اینکه کسی فکر کند سن کمی دارد به دلایلی برایش شخصی بود. شاید نحوه ی درخواست کارت شناسایی توسط آن فرد برایش گستاخانه به نظر رسید. اما میتوانم به شما بگویم که برداشت ما از شرایط کاملا متفاوت بود و برآورد او باعث شد عصبانی شود.
روانشناسان و روانپزشکان به این وضعیت برآورد شناختی میگویند که اساس مدل خشم دکتر دفنبچر بر پایه ی همین اصل استوار است. به نظر او وقتی یک موقعیت برای ما قابل سرزنش، غیر منصفانه، قابل تنبیه و غیره است، عصبانی میشویم. در مثال بالا، دوستم اینطور تصمیم گرفت که درخواست کارت شناسایی غیر منصفانه («هیچکس نباید چنین اشتباهی بکند») و قابل تنبیه («باید اخراج بشه») بود. اگر برداشت او از شرایط کمی فرق داشت (مثلا میگفت:«درخواستت احمقانه است ولی چیز مهمی نیست»)، انقدر عصبانی نمیشد.
نکته ی مهم درمورد برآورد شناختی این است که تفسیر یا برداشت فرد از موقعیت که باعث برانگیخته شدن خشم میشود لزوما نادرست نیست. در این مثال برداشت من و دوستم از یک موقعیت کاملا متفاوت بود ولی من هرگز نمیگویم که برداشت او غلط و تعبیر من درست بود. درواقع، همانطور که در پست های قبلی اشاره کردم، گاهی برداشت افراد از اینکه رفتار دیگران با آنها غیر منصفانه بوده کاملا درست است و در این حالت کاملا منطقی است که عصبانی شوند.