سیکل معیوب امضای تفاهم نامه ها در وزارت نفت تمام شدنی نیست/ ضدونقیض سخنان مدیران دولتی
تفاهمنامه ها و قراردادها، واژه ای است که مدیران نفتی دولت سیزدهم همواره با خود به یدک می کشند؛ از بحث درباره تفاهم نامه با کشورهای دیگر گرفته تا تفاهم نامه های داخلی اما مسأله مهم این است که چنین تفاهم نامه هایی تاکنون به کدامین قرارداد ختم شده اند که بتوانند گرهی از کلاف سردرگم صنعت نفت ایران بگشایند؟
به گزارش خبرنگار اقتصادآنلاین، زمان زیادی از سخنان سید احسان خاندوزی وزیر امور اقتصادی نمیگذرد که وضعیت تأمین مالی در اقتصاد بانکها را بغرنج خوانده و گفته بود: «شبکه بانکی کشور از یک ناترازی تاریخی رنج می برد و به لحاظ تنظیم گری نیز دچار ضعف است.» که روز گذشته مسعود میرکاظمی، رئیس سازمان برنامه و بودجه ایران، طی سخنانی که درست نقطهی مقابل سخنان خاندوزی بود بیان کرد: «کنسرسیومی از بانکها، شرکتهای سرمایهگذاری داخلی و سایر شرکتهای پیمانکاری تشکیل شده است که منجر به تفاهمنامه و قرارداد شده و قرار است 27 میلیارد دلار در پروژههای نفت و گاز سرمایهگذاری شود و این رقم باید تا 80 میلیارد دلار افزایش پیدا کند.»
به نظر میرسد مدیران و وزرای رییسی هماهنگیهای لازم برای سخن گفتن از یک موضوع واحد را ندارند!
ورود بانکها به مگاپروژهها، گره افکنی در کار است
این اولین بار نیست که شاهد چنین سخنان ضدونقیضی هستیم و به نظر نمیرسد که آخرینش هم باشد. طی یک سال گذشته، بیش از پنج تفاهمنامه و قرارداد در صنعت نفت با شرکتهای داخلی امضا شده که در رأس آن ها، بانکها به عنوان سرمایهگذار قرار دارند، اما با توجه به وضعیت بانکها و وضعیت بغرنج تأمین مالی آنها که وزیر اقتصاد اشاره کرده، آیا این تفاهمنامهها سرانجامی خواهند داشت؟
عبدالله باباخانی، کارشناس انرژی در پاسخ این سوال به اقتصادآنلاین اقتصادآنلاین گفت: امروز بانکهای ما نه تنها تراز مالی منفی شدیدی دارند بلکه اگر حمایتهای بانک مرکزی نباشد، بسیاری از آنها ورشکستهاند، ضمن اینکه مشکل ارتباط مالی با بانکهای دنیا را هم دارند.
او با اشاره به مشکل سوییفت در بانکها اضافه کرد: نمیتوان FATF را در بحث بانکها نادیده گرفت. 29مهر ماه کمیتهی FATFبه همهی کشورهای دنیا در مورد ارتباط بانکی با ایران، کره شمالی و میانمار هشدار داده است. در این شرایط چگونه میتوان پروژهای که خودش دارای مشکلات مختلفی مانند پیمانکار، تکنولوژی و تجهیزات را دارد، بانکها و مشکلات آنها را هم درگیر پروژه کنیم و باری بر دوش آن بیفزاییم؟
این کارشناس ادامه داد: واقعیت این است که اگر بدون تعارف صحبت کنیم، وارد کردن بانکها در مگاپروژهها به معنی این است که ما آگاهانه آنچنان گرهی به گرههای پروژه اضافه میکنیم که به سادگی قابل جبران نیست.
بانکها درگیر مشکلات عدیدهی خود هستند
در ادامهی سخنان ضدونقیض مدیران، خجستهمهر، مدیرعامل شرکت ملی نفت نیز از قافله عقب نمانده و بیان کرده: «برای تکمیل طرحهای فعلی و طرح فشارافزایی نیاز به ۲۷ میلیارد دلار سرمایهگذاری در پارس جنوبی داریم.» این سخنان در حالی بیان شده که مشخص نیست این منابع قرار است از کجا تأمین شود؛ این سوالی است که هیچ کدام از مدیران نفتی، پاسخ روشنی به آن نمیدهند.
در حال حاضر چطور میتوان انتظار داشت، بانکهایی که خود درگیر مشکلات عدیدهای هستند، وارد سرمایهگذاریهای نفتی شوند؟
باباخانی در این خصوص بیان کرد: آنچه امروز دارد اتفاق میافتد، عقبماندگی پروژههاست چرا که در ابتدا باید توان مالی بانکها که یک هزینهی دهها میلیارد دلاری است باید جبران شود که بیشتر به یک آرزو شباهت دارد تا واقعیت.
او ادامه داد: مهمترین عامل در موفقیت یک پروژه، توان مالی کارفرماست؛ چنانچه به هر دلیلی، برنامه زمانبندی پروژه با برنامهی تأمین مالی هماهنگ نباشد، پروژه، پیمانکار و نهایتاً مردم هستند که متضرر میشوند.
امضای تفاهمنامه، توان مدیران را نشان نمیدهد
سیکل معیوب امضای تفاهمنامهها و رها شدن آنها به حال خود، سیکل معیوبی است که مدیران نفتی برای گریز از پاسخگویی و همچنین نشان داد توان مدیریتی خود به کار گرفتهاند. آنها در بزنگاههای خاص، از تفاهمنامهها و یا حتی عقد قراردادهایی واهی سخن میگویند تا تلاش بی وقفهی خود را نشان دهند و همچنین مدتی موضوع مورد بحث را به تعویق بیندازند اما این پروسه تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟
باباخانی معتقد است: تلاش برای امضا تفاهمنامه و حتی قرارداد، به تنهایی توان مدیران را نشان نمیدهد.
او با اشاره به پروژهی بیدبلند افزود: این پروژه را بانکهای ایران، در شرایطی که وضعیت بهتری داشتند، بر عهده گرفتند اما باید به سراغ مجریان این طرح رفت و دید که آنها در این پروژه چه کشیدند.
این کارشناس انرژی ادامه داد: اینکه بعد از امضای تفاهمنامه، پاسخگوی مشکل مالی پروژه نباشیم، به یک رسم غلط تبدیل شده و در این میان هم کاری از بانکها ساخته نیست. آنچه اتفاق میافتد این است که به جای تأمین مالی پروژهها، هامشنویسی میکنیم و در نهایت هم بانک تهدید به جریمه میشود.
نیازمند عزم جدی برای بهبود روابط دیپلماتیک هستیم
تلاش بر جذب سرمایه در جهت توسعهی صنعت نفت، موضوع تازهای نیست اما صحبت از ورود بانکها، آن هم در وانفسای اقتصادیای که بانکها درگیر آن هستند، به نوعی شانه خالی کردن مسئولان از وظایف خویش که همانا جذب سرمایه-داخلی و خارجی- است همانطور که باباخانی معتقد است: وارد کردن بانکها در وضعیت فعلی به پروژهها کاملاً اشتباه است و بیشترین ضرر نیز، شامل حال مردم میشود.
به نظر میرسد بهتر است مدیران و وزرا، به جای سخنان ضدونقیض در پی اصلاح روابط دیپلماتیک خود با سایر کشورها باشند تا هم بانکها بتوانند از وضعت بغرنجی که دچارش هستند خلاصی یابند و هم جذب سرمایههای داخلی و خارجی امکانپذیر باشد و در این میان نه تنها مدیران نفتی که نیاز به عزمی جدی در کل بدنهی دولت است که در رأس آن وزارت امور خارجه، صنعت نفت و سپس مجلس شورای اسلامی قرار دارند که سهم هرکدام کمتر از دیگری نیست.