بعد از چند سالی که بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران حداقل به صورت آشکار واز طریق اعلام رسانه ای در بازار ارز و طلا مداخله نمی کرد به تدریج در طول دو سال گذشته نشانه هایی از این مداخله آشکار و همراه با پوشش رسانه ای پدیدار شده و شدت گرفته است.آنچه در ظاهر به نظر می رسد آن است که بانک مرکزی قصد دارد مانع از افزایش قیمت طلا ونرخ ارز شودو این دو نرخ را به حد مورد نظر خود برگرداند. از جمله اقدامات بانک مرکزی در این راستا عرضه طلا و ارز به قیمتی پایین تر از قیمت بازار آزاد همراه با اعمال محدودیتهایی است.
در مورد ارز و سیاستهای ارزی و نوع نظام ارزی یک کشور و چگونگی دخالت بانک مرکزی در بازارارز برای دستیابی به اهدافی از قبیل رشد اقتصادی،افزایش صادرات،تعدیل تراز پرداختها و امثالهم نیاز به تحلیل گسترده ای وجود دارد که هدف نوشتار حاضر نیست.حتی اگر در مورد نحوه دخالت بانک مرکزی در بازار ارز انتقادی وجود داشته باشد در مورد کلیت مداخله بانک مرکزی در بازار ارز جای بحث نیست چرا که اقتصادهای موفقی مانند چین نیز در بازار ارز مداخله دارند.در ضمن با توجه به نقش کلیدی بخش دولتی و شبه دولتی در عرضه و تقاضای ارزدر ایران کنترل نرخ ارز برای بانک مرکزی و به شکل کلی تر برای دولت امری غیرممکن نیست.
لذا اینکه آیا بانک مرکزی باید در بازار ارز مداخله نماید یا خیر وچگونه باید مداخله نماید موضوع بحث ما نیست .آنچه در این نوشتار به طور مختصر بررسی می شود تحلیلی از توجیه ناپذیر بودن مداخله بانک مرکزی در بازار طلا وسکه است.اینکه بانک مرکزی قصد دارد با مداخله در بازار طلا به شکل عرضه طلا به قیمتی پایین تر از قیمت بازار مانع افزایش قیمت آن شود وآن را به حد مورد نظر خود کاهش دهد فاقد توجیه اقتصادی است.برای روشن شدن این موضوع باید نکات زیر را برشمرد:
1-طلا یک دارایی است که دارای بازار جهانی به هم پیوسته و رقابتی بوده و قیمت آن در بازار جهانی تعیین می شود.در سه سال اخیر به دلیل کاهش بازدهی (با لحاظ ریسک) سرمایه گذاری در دارایی هایی از قبیل سهام،اوراق قرضه،مسکن وامثالهم در سطح جهانی تقاضا برای فلز زرد به عنوان یک شق سرمایه گذاری به شدت افزایش یافته است و انتظارات تورمی ناشی از سیاستهای پولی به شدت انبساطی که برای مقابله با رکود در سطح جهانی در پیش گرفته شده است به افزایش تقاضای طلا شدت داده است. آشکار است در شرایط عرضه نه چندان با کشش طلا در سطح جهانی و افزایش شدید تقاضای آن ،افزایش قیمت طلا پدیده ای کاملا طبیعی است.افزایش قیمت طلا در ایران نیز دارای همبستگی بالایی با افزایش قیمت طلا در سطح جهانی است.در آن صورت بانک مرکزی ایران تقصیری در افزایش قیمت طلا نداشته است تا بابت آن نکوهش شود و ناچار به اقداماتی برای مقابله با افزایش قیمت آن شود.این خود بانک مرکزی است که با دخالت در بازار طلا سبب شده است عامه تصور کنند کوتاهی از بانک مرکزی است.باید توجه داشت که اگر قیمت جهانی طلا روند صعودی خود را حفظ کند بانک مرکزی تحت هیچ شرایطی قادر به جلوگیری از این افزایش قیمت نیست.
2-در دهه های اخیر هدف اصلی بانک های مرکزی کنترل تورم ودر مرحله بعد حفظ ثبات و رشد اقتصادی بوده است.اگر بانک مرکزی ایران به این دلیل در بازار طلا مداخله می نمایدکه نگران اثر افزایش قیمت طلا بر روی سطح عمومی قیمتها و سطح فعالیتهای حقیقی اقتصادی است،در تحلیل های کنونی اقتصاد کلان هیچ مبنای نظری وتجربی برای آن وجود ندارد.در واقع می توان گفت مداخله بانک مرکزی سبب حساسیت عاملان اقتصادی شده و ممکن است ناتوانی در کنترل قیمت طلا به عنوان ناتوانی در کنترل تورم تلقی شود و انتظارات تورمی را تشدید نماید که خود پیامد های زیانباری دارد.
3-اگر بانک مرکزی با این تصور که افزایش قیمت طلا وسکه ناشی از شکل گیری حباب است(که البته چنین نیست) اقدام به مداخله می نماید،با توجه به اینکه هر حبابی نهایتا می ترکد(همانطور که حباب مسکن در سالهای گذشته ترکید) حباب قیمت طلا نیز خواهد ترکید.گرچه ترکیدن حباب در مورد دارایی هایی مانند مسکن و سهام می تواند پیامد های حقیقی منفی در اقتصاد داشته باشد اما به نظر نمی رسد که ترکیدن حباب در بازار طلا(اگر اصولا حباب تلقی شود)پیامد حقیقی اقتصادی منفی داشته باشد که بانک مرکزی را ناچار به مداخله نماید.اگر افزایش قیمت طلا مبنای حقیقی دارد که در آن صورت معقول است متقاضیان آن بابت آن قیمت بالاتر بپردازندو ضرورتی نداردکه بانک مرکزی اصرار نماید با قیمت پایین تر این دارایی را به دست اشخاص برساند . واضح است که طلا یک کاالای ضروری نیست که برای رفاه حال اقشار کم درآمد کنترل قیمت آن ضرورت داشته باشد.
4-طلایی که بانک مرکزی می فروشد به معنی فروش یکی از دارایی هایی است که ارزش آن در حال افزایش است. در سالهای گذشته بانک مرکزی اعلام کرده بود که بخشی از دارایی های ارزی خود را به طلا تبدیل نموده است که اقدامی بسیار ارزشمند و مثبت بوده است چرا که ارزش موجودی کل دارایی های خارجی بانک مرکزی را صرفا بااین تبدیل به طور چشمگیری افزایش داده است.اگر قیمت جهانی طلا رو به افزایش است بدان معنی است که ارزش دارایی های خارجی بانک مرکزی همچنان رو به افزایش است.حال فروش طلا توسط بانک مرکزی به معنی از دست دادن یک دارایی است که ارزش آن در حال افزایش است و این افزایش ارزش به طور قطع عاید اقشار کم درآمد وفقیر نمی شود بلکه عاید واسطه ها و دلالان بازار طلا وسکه می شود.
تنها توجیهاتی که می تواند فروش طلا توسط بانک مرکزی داشته باشد آن است که بانک مرکزی پیش بینی کاهش شدید قیمت طلا در آینده را داشته باشد که بسیار بسیار دور از ذهن است و همچنین بانک مرکزی از این روش به عنوان نوعی سیاست پولی انقباضی برای کاهش نقدینگی استفاده نماید که آن نیز روشی بسیار غیر متعارف است و زمان بسیار نامناسبی برای آن انتخاب شده است.
بنابراین،یک اقتصاد خوانده متعهد و نگران اوضاع اقتصادی کشور و حتی وضعیت خود بانک مرکزی باید این توصیه ساده را به بانک مرکزی داشته باشد که مداخله در بازار طلا نه ضرورت دارد و نه سودمند است. مناسب است که این مداخله متوقف شود و بازار طلا به حال خود رها شود.