دلیلی که نمیدانید و شما را بی انگیزه کرده
رای خیلی از ما پیش آمده که خواستیم کاری را انجام دهیم، اما سرانجام دست از پیگیری آن کشیدهایم؛ چون انگیزهی کافی نداشتهایم!
دلایل متفاوت نداشتن انگیزه کافی در کار و زندگی
به گزارش اقتصاد آنلاین، ورزشکردن، تماس با دوستتان، مطالعهی گروهی یا سفر آخر هفته، فرقی نمیکند؛ کارهای مختلف وارد فهرست انجامدادنیهایتان میشوند و بدون اینکه به انجام برسند، از فهرست خط میخورند. خوب است بدانید بی انگیزه بودن تنها مشکل شما نیست. در این مقاله چطور شما را با دلایل بی انگیزه بودن و راهکارهای مقابله با آن آشنا خواهیم کرد.
۱. فرد تنها جنبهی منفی رخدادها را میبیند
افراد بی انگیزه معمولا بهشدت منفیباف هستند و احتمال ناچیزی برای موفقیت در نظر میگیرند. به باور روانپزشکان، این افراد معتقدند اثربخشی کمی دارند و نمیتوانند اثر چندانی بر خروجی پروژهها یا اقدامها بهجا بگذارند. باورهای عامیانهی بسیاری دربارهی راههای رفع این مشکل وجود دارد؛ ازجمله نوشتن اهداف و تصورکردن موفقیت. در مورد دومی چندان مطمئن نباشید چون نتیجهای بیشتر از لذت رؤیابافی بهدنبال ندارد!
چه باید کرد؟
راز حفظ انگیزه این است که مهارتها و چالشهای پیش رویتان را صادقانه شناسایی کنید. گاهی هدفی دشوار مایهی تحریک فرد برای تلاش بیشتر است. فرد تلاش میکند، زیرا دستوپنجه نرم کردن با چالش پیشِ رو، برایش حکم پاداش را دارد.
۲. فرد مزیتها و پاداشها را فراموش میکند
چالشهای سخت و دلهرهآور معمولا افراد بیانگیزه را دچار حواسپرتی میکند. آنها مدام به سختیها و دشواریهای مسیر دستیابی به هدف یا انجام کار فکر میکنند. این افراد پاداش و مزیتهای درازمدت را فراموش میکنند؛ چیزی که از پایههای اساسی کسب انگیزه است.
چه باید کرد؟
هروقت احساس بی انگیزه بودن کردید، به پاداشی که انتظارتان را میکشد فکر کنید. موفقیتهای کوچک را ارج بنهید تا یادتان بماند که پاداش چندان دور از دسترس نیست.
۳. فرد برای خودش هدفهای غیرمنطقی تعیین میکند
در دنیای کسبوکار این باور وجود دارد که تعیین اهداف خیلی بزرگ و درازمدت، باعث افزایش انگیزه و درنتیجه احتمال موفقیت میشود. بهتازگی پژوهشگران و روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که چنین باوری نادرست است. این هدفگذاری ممکن است باعث بی انگیزگی شود، زیرا چالشها و مشکلات پیشِ رو بسیار پیچیده و تنشزا هستند.
چه باید کرد؟
بهتر است که وظایف و پروژهها را به اهداف و چالشهای کوچکتر تقسیم کنید؛ اهدافی که بتوان در زمان کوتاهتری به آنها دست یافت. جداسازی، انگیزهی بیشتری به فرد میدهد، زیرا او را تشویق میکند تا پیشرفت گامبهگام را بهسوی هدف نهایی درک کند.
۴. فرد از تأثیر خردهعادتها آگاه نیست
وقتی افراد بیانگیزه به خواستهشان فکر میکنند، معمولا میخواهند کاری بزرگ و فراموشنشدنی را، یکباره و برای همیشه انجام دهند. بنابراین وقتی موفق نمیشوند، احساس سرخوردگی میکنند و بیانگیزه میشوند. آنها نمیدانند که رسیدن به موفقیت های بزرگ با انجام کارهای جزئی روزمره ممکن میشود.
چه باید کرد؟
کتاب «خردهعادتها: عادتهای کوچکتر، نتایج بزرگتر» نوشته «استفن گیز» (Stephen Guise)، راهنمای خوبی برای رفع بی انگیزگی است. کتاب میگوید با یک خردهعادت شروع کنید و بهتدریج آن را توسعه دهید. برای مثال، روزی یک قاشق کمتر غذا بخورید، روزی یک پاراگراف بنویسید، روزی یک شرکت را تحلیل کنید و… . هدف، بهرهگیری از قدرت و تأثیر عادتهای شخصی در تغییر سبک زندگی و دستیابی به اهداف است.
۵. فرد از فرصتها استفاده نمیکند
شاید متوجه شده باشید که افراد بیانگیزه اغلب از اینکه شانس به آنها رو نمیکند، مینالند. اما واقعیت این است که آنها بهدنبال فرصتهایی نیستند که امکان کسب موفقیت، ثروت و خوشبختی را فراهم میکند. فرصتها همین دور و بر هستند، فقط باید پیدایشان کنید و از آنها بهره ببرید. کسی موقعیتهای خوب را در سینی نقرهای به شما پیشکش نمیکند!
چه باید کرد؟
خطر کنید و از فرصتها استفاده کنید. یاد بگیرید از ناحیهی امنتان خارج شوید. این را بدانید که آدم هیچوقت آنقدر که دلش میخواهد، آماده نخواهد بود، پس نترسید و اقدام کنید.
سخن آخر
دلیل بی انگیزه بودن خودتان را پیدا و آن را بهشکل ریشهای رفع کنید. کارها را بهتأخیر نیندازید، نخستین گام را برای ایجاد تغییری کوچک بردارید. این تغییر کوچک را به عادت تبدیل کنید تا همیشه باانگیزه بمانید.