محمدرضا ۶ بار مرگ را به چشم دید!
اینجا ماجرای آزادی یک اعدامی را پس از ۱۸ سال روایت می شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند آنلاین، امسال برایش با تمام سالها متفاوت است. قرار است بعد از ۱۸ سال، در کنار خانوادهاش سال را تحویل کند؛ لحظهای که در این مدت برایش به یک رویا تبدیل شده بود. وقتی در آهنین روبهرویش باز میشود، تا چند دقیقه شوکه است. آن سوی در را خیلی وقت است که ندیده بود. ماهها و سالها را پشت آن در با کابوسهای مرگ سپری کرده بود. حالا در به رویش باز شده و او میرود تا زندگی جدیدش را آغاز کند. مادرش کنارش ایستاده؛ خواهرش دستش را میگیرد و برادرش او را در آغوش میکشد.
محمد رضا این لحظه را همیشه در رویاهایش میدید؛ رویایی که امکان واقعی شدنش خیلی کم بود. اما حالا دیگر از آن پسر ۱۵ سالهای که به عنوان قاتل وارد زندان شده بود، خبری نیست. او حالا پسر ۳۲ سالهای است که با این معجزه نجات، به خودش، خدا و خانوادهاش قول یک زندگی جدید و بدون خلاف را داده است. پسری که به اتهام قتل یک راننده پیکان به زندان رفت و ۶ بار هم طناب دار را دور گردنش حس کرد. دقایقی وحشتناک که ۶بار تجربه شد.
محمد رضا در همه این سالهایی که با کابوس اعدام و مرگ زندگی کرد، همیشه آرزو داشت که یکبار در کنار خانوادهاش سال جدید را آغاز کند. ۱۸ شب عید و لحظه تحویل سال را در سلولش گذراند و حالا به بزرگترین آرزوی زندگیاش رسیده است. میرود تا با خانوادهاش عید بزرگی داشته باشد.
گزارش ناپدید شدن
محمد رضا مرداد سال ۸۲ بود که زندگیاش از این رو به آن رو شد. همان روزی که با سه نفر از دوستانش سوار خودرو پیکان یک مسافرکش شدند؛ از کازرون به مقصد شیراز. اما آنها تصمیم شوم و ترسناکی گرفتند. در راه با ضربه به سر راننده قصد سرقت خودرواش را کردند. آنها راننده را کشتند و جسدش را هم به آتش کشیدند. خانواده این راننده ۷۰ ساله پس از بیخبری از او، گمشدنش را به پلیس اطلاع دادند. همزمان نیز عکس پدرشان را منتشر کردند. انتشار این عکس، به حل شدن معمای ناپدید شدن این مرد میانسال کمک بزرگی کرد.
دختر مقتول در اینباره میگوید: «وقتی عکس پدرم را منتشر کردیم، حدودا یک ماه بعد، فردی ناشناس با ما تماس گرفت. او گفت که چند نفر در یک میهمانی در یکی از روستاهای استان فارس، خبر از سرقت خودرو پیکان پیرمردی دادند. گویا قاتل و دوستانش در آن میهمانی ماجرای این سرقت مرگبار را روایت کرده بودند. آن فرد ناشناس هم بعد از دیدن عکس پدرم متوجه این موضوع شده و با ما تماس گرفت. ما نیز بلافاصله موضوع را به پلیس گفتیم و در نهایت قاتل پدرم دستگیر شد.»
قتل به قصد سرقت
محمد رضا و دوستانش پس از دستگیری به جرم خود اعتراف کردند. در این میان، محمد رضا یکبار قتل را به گردن گرفت. او گفت: «پس از اینکه با دوستانم سوار خودرو این مرد شدیم، تصمیم گرفتیم برای هیجان و سرگرمی دست به سرقت خودرو پیکان او بزنیم. در ابتدا با سنگ به سرش ضربه زدیم. بعد از آن وقتی بیهوش شد، او را داخل صندوق عقب قرار دادیم. وقتی راه افتادیم، راننده به هوش آمد و مرتب به صندوق ضربه میزد. ما هم بعد از رد کردن پاسگاه پلیس، گوشهای متوقف شدیم. او را بیرون آوردیم و من با تسمه او را خفه کردم. بعد هم برای اینکه اثر انگشتمان روی جسد نماند، جسد را به آتش کشیدیم. ولی خیلی ترسیده بودیم و قصدمان کشتن او نبود. فقط میخواستیم سرقت کنیم.»
در ادامه، همدستان مقتول نیز قتل را به گردن محمد رضا انداختند و او محاکمه شد. محمد رضا آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشت. وقتی محاکمه شد به قصاص محکوم شد و همدستانش نیز به زندان رفتند. اما در ادامه محمد رضا منکر این جنایت شد. او به پلیس گفت: «من مرتکب قتل نشدم. قتل را دوستانم انجام دادند، ولی چون من ۱۵ ساله بودم، آنها گفتند قتل را گردن بگیر. میگفتند چون زیر ۱۸ سال هستم، اعدام نمیشوم. آنها مبلغی پول را هم وعده دادند. گفتند در قبال این پول، اعتراف کن. قرار بود پول را به خانوادهام بدهند. من هم چون خانوادهام در شرایط مالی مناسبی نبودند و از آنجایی که تصور میکردم اعدام نمیشوم، به قتل اعتراف کردم.»
شکسته شدن حکم اعدام
با این حال، محمد رضا به قصاص محکوم شد و حکم اعدامش نیز به تایید هیات قضائی دیوان عالی کشور رسید. محمد رضا را پای چوبه دار بردند و در آنجا او توانست از خانواده مقتول مهلت بگیرد. اما این پایان ماجرا نبود. در این مدت این پسر ۶ بار پای چوبه دار رفت و هر بار مهلت گرفت. تا اینکه درخواست اعاده دادرسی میدهد و این درخواست نیز پذیرفته میشود. او دوباره محاکمه و اینبار مشمول ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی میشود. طبق این ماده، در جرائم موجب حد یا قصاص هر گاه افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال، ماهیت جرم انجام شده یا حرمت آن را درک نکنند یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، با توجه به سن آنها به مجازاتهای پیشبینیشده محکوم میشوند.
بنابراین حکم قصاص شکسته شد و متهم اینبار به پرداخت دیه محکوم شد. ولی خانوادهاش پولی برای پرداخت دیه نداشتند. محمد رضا سالها در زندان مانده و چندینبار چوبه دار را تجربه کرده بود. اما حالا با اینکه حکم اعدامش شکسته شده بود، باز هم باید در زندان میماند. تا اینکه خیرین دست به کار شدند و او را از این مهلکه نجات دادند. تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران و آذرخانم شهسواری، مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت زندانیان که در استان فارس فعال است، پول دیه را برای محمد رضا جور کردند.
عصر دیروز بود که محمدرضا در بهت و ناباوری وسایلش را جمع و برای همیشه زندگیاش را در زندان ترک کرد.
بهت و اشک در آن سوی میلهها
آذرخانم شهسواری که خودش پیگیر این پرونده و تا لحظه آزادی محمد رضا کنارش بود، در اینباره به «شهروند» میگوید: «وقتی محمد رضا از زندان بیرون آمد تا چند دقیقه اصلا حرف نمیزد. خانوادهاش برایش جشن گرفته بودند. خواهر، برادر و مادرش اشک میریختند. هیچکس باور نمیکرد که او بعد از این همه سال توانسته نجات پیدا کند. او بیرون آمد و به اطراف نگاه میکرد. تا اینکه بعد از نگاه به مادرش، به سمتش رفت. به پای او افتاد و اشک ریخت. پای مادرش را بوسید و خواهرش را در آغوش کشید. از خوشحالی اشک میریخت. اصلا فکرش را نمیکرد که بتواند نجات پیدا کند.»
محمد رضا نیز خودش در اینباره میگوید: «میخواهم زندگی جدیدی را شروع کنم. به خودم قول دادهام. ۱۸ سال خودش یک عمر است. من عمرم پشت میلههای زندان هدر رفت و تباه شد. میخواهم از این به بعد سالم زندگی کنم و باعث افتخار خانوادهام شوم. از خیرین تشکر میکنم. اگر آنها نبودند من حالا حالاها باید در زندان میماندم. هنوز هم باورم نمیشود که آزاد شدهام. درست است که حکم اعدام من بعد از سالها شکسته شد، ولی باز هم اگر خیرین نبودند، نمیتوانستم بیرون بیایم. خودم هم ناامید بودم. سالهای سال در زندان عید را گذراندم. حالا شب عید است و اینبار میتوانم در کنار خانوادهام باشم. نمیدانم از خوشحالی باید چه کار کنم. امیدوارم لایق این کمکها و بخششها باشم.»