بحران موشکی کوبا تکرار خواهد شد؟
بحران موشکی کوبا یک تقابل ۱۳ روزه میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود که در پی استقرار موشکهای بالستیک میانبرد شوروی در خاک کوبا آغاز شد. از این بحران اغلب به عنوان واقعهای یاد میشود که به طور بالقوهای میتوانست جنگ سرد را به یک جنگ هستهای تمام عیار تبدیل کند، اما تعامل طرفین و کمی شانس جهان را از نابودی نجات داد. این روزها و با بالا گرفتن تنش لفظی بین آمریکا و روسیه در بحران اوکراین شاید بازبینی این واقعه خالی از لطف نباشد.
اقتصادآنلاین_ موسی حسنوند: ماه گذشته سرگئی ریابکوف معاون وزیر امور خارجه روسیه، تنشهای کنونی بر سر اوکراین را با بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا مقایسه کرد. ریابکوف ۲۴ دی امکان استقرار موشکهای روسی در ونزوئلا و کوبا را برای پاسخ به اقدامات برتری جویانه نظامی آمریکا بعید ندانست. وی گفت: «در این مورد نمیخواهم امکان صد در صدی استقرار موشکهای روسیه را تایید کنم و در همین حال چنین احتمالی را رد نمیکنم.» اظهاراتی که اشاره به بزرگترین بحران جنگ سرد داشت. بحران موشکی کوبا.
رسوایی خلیج خوکها و اقدام کاسترو
زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سابق موشکها را به کوبا منتقل کرد و آمریکا تحریم دریایی علیه این جزیره اعمال کرد. در دهه شصت و در اوج جنگ سرد، به دلیل نگرانی از گسترش کمونیسم به مرزهای جغرافیایی آمریکا و به تعبیری حیاطخلوت آمریکا، ایده سرنگونی دولت کاسترو توسط سازمان سیا در ۱۹۶۰ مطرح شد.
این سازمان موظف شد طرحی ارائه دهد که هدف آن "سرنگونی کاسترو و جایگزینی فردی نزدیک به آمریکا، بدون برجسته بودن نقش ایالات متحده" بود. اما به دلیل بیاحتیاطی نیروهای آمریکایی و البته شنود سرویس جاسوسی شوروی (KGB) عملیات در ۱۹۶۱ با شکست مواجه شد.
شکست در این عملیات موقعیت رهبری کاسترو را مستحکم و او را به شوروی نزدیک کرد. هرچند کاسترو هرگونه ارتباط انقلاب کوبا با نهضتهای کمونیستی را نفی میکرد، اما حاضر بود در قبال مبارزه با آمریکا با شوروی متحد شود. کاسترو پس از پیروزی با خوشحالی فراوان از رادیو اعلام کرد: «مهاجمان نابود شدند. انقلاب در کمتر از ۷۲ ساعت ارتشی را که حکومت امپریالیست ایالات متحده طی چندین ماه سازماندهی کرده بود، نابود کرد.»
چهگوارا هم چند ماه بعد از شکست آمریکاییها درنبرد خلیج خوکها در جریان کنفرانسی بینالمللی به فرستاده کندی گفته بود: «از شما متشکریم. ما به لطف شما موفق شدیم در یک مقطع زمانی بسیار دشوار، انقلاب مان را مستحکم کنیم.»
نزدیکی کوبا به شوروی و شروع بحران
دو سال بعد از این حادثه و با نزدیکی بیشتر کاسترو و خروشچف، اتحاد شوروی اقدام به ساخت سکوهای پرتاب موشکهای میانبرد در کوبا کرد. این اقدام برای استقرار موشکهای اتمی به بهانه حفاظت از کوبا در برابر حمله آمریکا صورت گرفت. شوروی این کار را در مقابل کلاهکهای هستهای توسط آمریکا در بریتانیا، ایتالیا، یونان و مهمتر از همه ترکیه انجام داد.
خروشچف قصد داشت با استقرار موشک در کوبا، زمین بازی در موازنه وحشت را همسطح کند. تا پیش از آن آمریکا دست بالا را داشت، چرا که موشکهایش در ترکیه بود و میتوانست اتحاد جماهیر شوروی را قبل از اینکه فرصتی برای واکنش داشته باشد، نابود کند. اما با این اقدام، شوروی توانسته بود، همان میزان خطر را برای آمریکا ایجاد کند.
آمریکا توسط هواپیماهای جاسوسی لاکهید یو-۲ از ساخت سکوهای پرتاب خبردار شد. سکوهایی که قادر به پرتاب کردن موشکهایی با برد ۱۶۰۰ کیلومتر بود. البته مردم کوبا به راحتی متوجه ورود و استقرار موشکها شده بودند و در طی چند روز صدها گزارش به میامی رسید.
جان اف کندی، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، به محض آگاهی از حضور موشکهای روسی، در پیام خود در شب ۲۲ اکتبر ۱۹۶۲ آمادهباش نیروهای آمریکایی را اعلام و حرکت کلیه کشتیهای شوروی به مقصد کوبا را ممنوع اعلام کرد. او همچنین خواستار این شد که شوروی موشکها را تحت نظارت سازمان ملل از کوبا خارج کند.
این اقدام مورد اعتراض شوروی قرار گرفت و اقدام ایالات متحده در محاصره دریایی کوبا را اقدامی جنگی خواند. خروشچف در نامهای تند به کندی نوشت: «نقض آزادی استفاده از آبها و آسمان بینالمللی اقدامی خصمانه است که بشریت را به سوی جنگ هستهای پیش میبرد.» با این نامه بحرانیترین شش روز در جنگ سرد رقم خورد.
شش روز دلهره آور و لبه تیز نابودی
آمریکا اعلام کرد به هیچ اقدامی، مگر حذف موشکها از کوبا رضایت نخواهد داد. در حالی که کوبا و شوروی معتقد بودند این موشکها صرفا کاربرد دفاعی دارند. با آماده شدن موشکها آمریکا خود را برای یک حمله اتمی آماده کرد، اما ژنرال کورتیس لیمی (فرمانده وقت نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا) از دستور رئیسجمهور مبنی بر تعلیق تمام پروازها بر فراز روسیه سر باز زد.
از سوی دیگر، کاسترو متقاعد شده بود که حمله به کوبا به زودی در راه است و در ۲۶ اکتبر تلگرافی برای خروشچف ارسال کرد که ظاهرا خواستار حمله هستهای پیشگیرانه به ایالات متحده بود. کاسترو همچنین به تمام سلاحهای ضدهوایی در کوبا دستور داد تا به هر هواپیمای آمریکایی شلیک کنند. او بعدها در مصاحبهای در سال ۲۰۱۰، از موضع خود ابراز پشیمانی کرد و گفت "اصلا ارزشش را نداشت."
در ۲۷ اکتبر بحران به اوج خود رسید. یک فروند هواپیمای یو-۲ بر فراز کوبا سرنگون و خلبانش کشته شد. در ۲۸ اکتبر ۱۹۶۲، خروشچف به پسرش سرگئی گفت که ساقط کردن هواپیما به دستور رائول کاسترو (برادر رهبر انقلاب کوبا) صورت گرفت. کندی پیش از آن ادعا کرده بود که در صورت چنین اتفاقی دستور حمله متقابل را خواهد داد، اما در نهایت تصمیم گرفت تا زمانی که حمله دیگری صورت نگیرد، اقدامی نکند.
سالها بعد، "رابرت مک نامارا" وزیر دفاع وقت آمریکا درباره این حادثه گفت: «مجبور شدیم یک یو-۲ را برای به دست آوردن اطلاعات در مورد عملیاتی شدن موشکهای شوروی بفرستیم. ما معتقد بودیم کوباییها توانایی سرنگونی آن را ندارند و اگر هدف قرار گرفت، پس توسط شوروی صورت گرفته است و این نشان دهنده تصمیم شوروی برای تشدید درگیری است. پس قبل از اینکه یو-۲ را بفرستیم، تصمیم گرفتیم که اگر توسط شوروی سرنگون شد، فقط حمله کنیم.
آن هواپیما ساقط شد، اما فکر کردیم ممکن است تصادف بوده باشد، پس نظرمان عوض شد و خوشبختانه حمله نکردیم.»
یک دستور شجاعانه و جلوگیری از نابودی حیات
در همان روز یک زیردریایی (B-۵۹) شوروی با هدف آمدن به سطح آبهای کمعمق، مورد حمله خفیف آمریکا قرار گرفت. این زیردریایی یکی از چهار زیردریایی مسلح به سلاح اتمی بود که به ماموریت مخفی در سواحل فلوریدا و کوبا اعزام شده و تیم فرماندهی آنها اجازه استفاده از سلاح هستهای را داشتند.
فرماندهان زیردریایی که به دلیل عمق زیاد نمیتوانستند با مسکو ارتباط بگیرند، با تصور آغاز جنگ، تصمیم به شلیک یک اژدر اتمی گرفتند. تصمیمی که طبق پروتکل معمولا باید به تایید دو فرمانده ارشد حاضر در زیردریایی (یعنی کاپیتان و افسر سیاسی) میرسید. اما به شکل اتفاقی "واسیلی آرخیپوف" فرمانده ناوگان هم در این زیردریایی حضور داشت و باید موافقت او نیز جلب میشد.
شکی نیست که اگر این اژدر شلیک میشد، آمریکا در پاسخ حملهای اتمی انجام میداد و با تداوم این حملات در سطح کره زمین و کشتار میلیونی انسانها، شاهد از بین رفتن حیات بودیم. اما آرخیپوف حاضر به تایید این فرمان نشد.
توقف "ساعت روز قیامت" و اهمیت دیپلماسی
اما بحران همچنان ادامه داشت. برای نخستین بار در طول تاریخ، ارتش ایالات متحده خود را برای سطحی از آمادگی دفاعی آماده کرد که صرفا یک مرتبه پایینتر از جنگ اتمی بود. اما در نهایت رابرت کندی (دادستان ایالات متحده) و سفیر شوروی در یک مذاکره فشرده به توافق رسیدند و ساعت جنگ متوقف شد. در این مذاکرات شوروی تعهد داد که موشکهایش را تحت نظارت سازمان ملل از کوبا خارج کرده و آمریکا هم در مقابل متعهد شد موشکهای اتمی را از ایتالیا و ترکیه جمعآوری کرده و دیگر به کوبا حمله نکند.
در ساعت ۹ صبح روز بعد خروشچف اعلام کرد که موشکهای شوروی از کوبا برچیده خواهد شد. هر چند در زمانی که دولت کندی فکر میکرد که بحران موشکی کوبا حل شده، بخشی از موشکهای هستهای در کوبا باقی ماند، چرا که پیش از این بحران به کوبا فرستاده شده بود و آمریکاییها از آنها اطلاعی نداشتند. البته بعدا شوروی نظر خود را تغییر داد و معاون نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی به کاسترو گفت همه موشکهای دارای کلاهک هستهای نیز در حال حذف شدن هستند. اقدامی که از ترس رفتارهای ماجراجویانه کوبا در آینده صورت گرفت.
نتایج بحران موشکی کوبا و تلفن قرمز
پس از پایان بحران، خروشچف در نامهای به جان اف کندی، در تاریخ ۳۰ اکتبر ۱۹۶۲، مجموعه ای از ابتکارات خلاقانه از جمله پیشنهاد یک پیمان عدم تجاوز بین ناتو و پیمان ورشو را برای جلوگیری از احتمال وقوع یک بحران هستهای ارائه کرد. انحلال بلوکهای نظامی، توقف آزمایشهای تسلیحات هستهای و در مرحله بعدی حذف سلاحهای هستهای، از پیشنهادهای خروشچف بود. رهبر شوروی از "نورمن کازینز"، روزنامهنگار آمریکایی و یک فعال ضد سلاح هستهای دعوت کرد تا به عنوان رابط با کندی فعالیت کند.
کازنز در دسامبر ۱۹۶۲ به مدت چهار ساعت با خروشچف ملاقات کرد. پاسخ کندی اما به پیشنهادات خروشچف دلگرم کننده نبود. او به کازنز ابراز داشت که به دلیل فشار تندروها در دستگاه امنیت ملی ایالات متحده، در بررسی این موضوعات احساس محدودیت میکند. اما یک سال پس از بحران کوبا، شوروی و آمریکا به توافق "پیمان منع آزمایش هستهای در جو زمین، فضای بیرونی و زیر آب(پیمان منع جزئی آزمایش هستهای)" دست یافتند.
همچنین در طول بحران، ایالات متحده نزدیک به دوازده ساعت طول کشید تا پیام ۳۰۰۰ کلمه ای خروشچف را دریافت و رمزگشایی کند. زمانی که در چنین بحرانی بیش از اندازه طولانی بود. تازه زمانی که واشنگتن پیش نویس پاسخ را تهیه کرد، پیام بعدی از مسکو دریافت شده بود که عملا آن پیشنویس را بی اثر میکرد.
پس از پایان بحران مشاوران کاخ سفید فکر کردند که ارتباطات سریعتر میتواند حل بحران را تسریع ببخشد. برای همین دو کشور در ژوئن ۱۹۶۳ توافق نامهای موسوم به تلفن قرمز امضا کردند. هدف این بود که راهی وجود داشته باشد که رهبران دو کشور بتوانند مستقیما برای حل چنین بحرانی با هم ارتباط برقرار کنند.
آخرین نتیجه بحران موشکی، سرزنش رهبران دو کشور به دلیل مذاکره با دشمن بود. هر چند این سازش توانست جهان را از یک انقراض بزرگ نجات دهد، اما تندروها در دو کشور این مساله را نپذیرفتند دو سال بعد از بحران هیچکدام از دو رهبر بر سر کار نبودند.
کندی در یک ترور مشکوک (که تا امروز ابعاد آن روشن نشده) جان خود را از دست داد. خروشچف هم به دلیل اقداماتی که نیروهای سیاسی تندرو شوروی آن را زیادی اصلاحطلبانه میدانستند، طی یک کودتا از قدرت برکنار و محصور شد. به گفته دوبرینین، سفیر شوروی در آمریکا بحران کوبا را "ضربه ای به اعتبار شوروی در مرز تحقیر" تلقی کرد. سرنوشتی که اگرچه تلخ بود، اما عقلانیت دو رهبر و تصمیمگیری درست باعث شد جهان از یک نابودی محتوم نجات یابد. عقلانیتی که امروز هم جهان به شدت به آن نیازمند است.