شاهد یک جنایت سکوت ٧ ساله اش را شکست
کابوس ها رهایش نمی کردند. روزها و ماه ها و حتی سال ها گذشت، ولی آخرین تصویر آن مرد، در حالی که دست و پازنان کمک می خواست، لحظه ای از مقابل چشمانش کنار نمی رفت. با خودش کلنجار می رفت، ولی فایده ای نداشت.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از شهروند، باید حرف میزد. باید راز یک جنایت هولناک را فاش میکرد. درنهایت بعد از ٧ سال، قفل سکوتش را شکست. تنها شاهد یک جنایت، تصمیم گرفت واقعیت را به پلیس بگوید. واقعیتی که به دستگیری دوباره متهم به قتل منجر شد. مجرمی که بعد از فرار از دزفول به تهران آمده و تشکیل یک زندگی جدید داده بود. تا اینکه پلیس پایتخت به دستور بازپرس دادسرای جنایی او را دستگیر کرد. او به خاطر یک اختلاف مردی از محله خود را کشته و درون کانال آب انداخته بود. با این حال، همچنان منکر این ماجراست.
ماجرا به بهمن سال ۹۳ برمیگردد. مردی ٢٩ ساله در جریان یک درگیری با دو نفر، جان خود را از دست داد. او در این درگیری به داخل کانال آبی در دزفول افتاده و جان باخته بود. هفت روز پیش از این ماجرا، خانواده این مرد جوان موضوع ناپدیدشدن او را به پلیس اطلاع داده بودند. در حالی که جستوجوها برای یافتن این مرد ادامه داشت، جسد او داخل کانال آب یافت شد. کارگران در حال کار حوالی کانال آب بودند که متوجه شدند جسد مردی از آب کانال بالا آمده است. کانال یکونیم متر عمق داشت. بلافاصله موضوع به پلیس اطلاع داده شد. جسد را از آب کانال بیرون آوردند و متوجه شدند که متعلق به همین مرد گمشده است.
شکایت از مظنون شماره یک
همان زمان مظنونان به قتل دستگیر شدند. پیش از آن برادر مقتول درباره اختلاف برادرش با مردی میانسال اطلاعاتی به پلیس داده بود.
او در اینباره گفت: «برادرم ازدواج کرده بود و یک فرزند دارد. او یک ماه قبل با مردی میانسال در خیابان درگیر شده و کتک خورده بود. دلیل دعوای آنها را نمیدانستم. برادرم قصد داشت از آن مرد شکایت کند، ولی فرصت پیدا نکرد. یک روز که برادرم میخواست به خانه پدرم برود، دیگر برنگشت. ما متوجه شدیم که آخرین بار برادرم با همان مرد میانسال و دو پسرعمویش دیده شده بود. برای همین احتمال میدهیم که آنها برادرم را کشته باشند.»
با اعلام این شکایت، موضوع در دستور کار قرار گرفت و تلاش برای دستگیری مظنونان آغاز شد. تا اینکه دو نفر از آنها دستگیر شدند. آن دو در تحقیقات به پلیس گفتند: «روز حادثه پسرعمویمان از ما خواست که همراهش برویم. ما مقتول را هنگام تردد در خیابان دیدیم. پسرعمویم سد راهش شد و او را کتک زد. ما هم او را همراهی کردیم. ناگهان پسرعمویمان قطعه سنگی به او زد. آن مرد زخمی شد. ما هم خیلی ترسیدیم و فرار کردیم. اما نمیدانستیم که او مرده است.»
پایان پرونده
با اعتراف این دو برادر بود که پسرعمویشان تحت تعقیب قرار گرفت. چند روز بعد او نیز بازداشت شد. با این حال، منکر جرم خود شد. این مرد مدعی شد که از چیزی خبر ندارد و اصلا با مقتول درگیری نداشته است.
با توجه به انکار متهم، پسرعموهایش نیز به ضد و نقیضگویی پرداختند. آنها نیز منکر درگیری شدند و گفتند اصلا درگیری وجود نداشته است. اما شواهد نشان میداد که این سه نفر در ضرب و جرح مقتول نقش داشتهاند. با این حال، مشخص نبود چه کسی او را کشته است. هیچ مدرکی نیز وجود نداشت. متهمان نیز هرکدام جرم خود را انکار میکردند و هیچ سرنخی هم وجود نداشت. تا اینکه مشخص شد مقتول بر اثر ضرب و جرح تعادل خود را از دست داده و داخل کانال آب افتاده است. در کانال آب نیز جان خود را از دست داده. بنابراین متهمان این پرونده به اتهام ضرب و جرح مقتول مدتی در زندان بودند. درنهایت دادگاه دو برادر را به حبس و تبعید و پرداخت دیه بابت ضرب و جرح مقتول محکوم کرد. مظنون شماره یک این پرونده هم بعد از مدتی آزاد شد. دو متهم دیگر نیز بعد از پایان محکومیتشان آزاد شدند. پرونده این ماجرا همان زمان بسته شد.
شکستن قفل سکوت
هفت سال گذشت تا اینکه راز ماجرا با صحبتهای یک شاهد مخفی فاش شد. مردی ٢٧ ساله به پلیس آگاهی دزفول مراجعه کرد و راز جنایت را لو داد. او با سرنخهایی که به پلیس داد، مشخص کرد که قاتل همان مرد میانسال است که از زندان آزاد شد. او به پلیس گفت: «٧ سال پیش من شاهد یک جنایت بودم. یک روز که از خیابان رد میشدم، شاهد درگیری چند مرد بودم. سه نفر یک مرد را به شدت کتک میزدند. وقتی درگیری شدت گرفت، دو نفر از آنها فرار کردند. یک نفرشان باقی ماند. در حالی که بهشدت ترسیده بودم، دیدم که او، آن مرد را با زور به داخل کانال آب پرت کرد و متواری شد. آن مرد هم شنا بلد نبود. هیچوقت یادم نمیرود، دست و پا میزد و فریادزنان کمک میخواست. اما من نتوانستم کاری برای او انجام دهم. همه چیز در عرض چند ثانیه رخ داد. آب آن مرد را با خود برد.»
این مرد ادامه داد: «از آن شب به بعد حتی یک روز خوش هم نداشتم. مرتب کابوس میبینم. صحنه آخر از یادم نمیرود. آن مرد مرتب به خوابم میآید و از من کمک میخواهد. میخواستم موضوع را به پلیس بگویم، ولی ترسیدم. احساس میکردم قاتل بلایی سرم میآورد. با این حال، خودم هم نمیتوانستم آرام بگیرم. در این مدت ازدواج کردم و زندگی جدیدی تشکیل دادم، ولی صحنه مرگ آن مرد، لحظهای مرا رها نکرد. فهمیدم تا این موضوع را به پلیس نگویم، آرام نمیگیرم. برای همین تصمیم گرفتم راز این جنایت را فاش کنم.»
انکار بعد از ٧ سال
با گفته این مرد، تحقیقات در این پرونده از سر گرفته شد. مظنون اصلی بعد از آزادی از زندان، از آن محل رفته بود و کسی از او خبری نداشت. تا اینکه در تجسسهای پلیس مشخص شد که قاتل به تهران آمده و در شرق تهران زندگی میکند. بنابراین او بعد از ٧ سال در شرق تهران بازداشت شد. متهم برای ادامه تحقیقات به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد.
او در بازجوییها باز هم جرم خود را انکار کرد و گفت: «من قتلی مرتکب نشدم. نمیدانم چرا این مرد چنین ادعایی کرده است. همچنان میگویم که درگیری بین من و مقتول رخ نداد.»
با این اظهارات برای متهم قرار قانونی صادر شد. همچنین از آنجا که پرونده مربوط به دادسرای دزفول بود، متهم برای ادامه تحقیقات به دادسرای آنجا منتقل شد.