مهرداد صدیقیان؛ عمرت رفت پسر، تکانی بخور
این مطلب درباره آن دسته از بازیگران سینمای ایران است که همیشه «بد» هستند و، اما همیشه هم هستند و نقش میگیرند، به نوعی آنها سوتفاهمهای بازیگری هستند، معمولا هم در قالبی فرو میروند که انگار دنیای بازیگری با آنها شروع شده و ژستهای مکش مرگ ما هم که طبق طبق، مطلب این بار به مهرداد صدیقیان اختصاص دارد.
به گزارش اقتصادآنلاین، او در فیلم «اتوبوس شب» خوش درخشید و نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد شد، اما بازیهایش در فیلمهای دیگرش همیشه ضعیف و در یک سطح است.
حیران
فیلم «حیران» با محوریت مشکلات زندگی یک جوان افغانی است. جوان افغانی که عزت نفس و غرور دارد با پرداخت اجاره خانهای که چندان الزامی هم به آن نیست، پول لازم برای شهریه دانشگاهش و کارت دانشجویی اش را از دست میدهد و تبدیل به یک مهاجر کاملاً غیرقانونی میشود. حیران، حدیث پیوندهای قیدناپذیر انسان است. انسانی که مرزهای اعتباری جغرافیایی را در هم میشکند و فاصلهها را از میان برمیدارد. گویی این فیلم کنایتی از عشق جاری و سیال بین دو فرهنگ دیر سال افغان و ایرانی است که ماهی و حیران دو شخصیت اصلی فیلم، نمایندگان آن هستند و با همهی گسستها و رنجها به هم عشق میورزند. صدیقیان در نقش حیران نتوانست لهجه افغانی به درستی اجرا کند و بازی او بدون شک یکی از ضعفهای فیلم است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.
زرد
داستان فیلم «زرد» روایت منحصر به فردی از زندگی چند جوان را ناظر میشود. پنج جوان نخبه کشور پس از اینکه اختراع مهمی را به ثبت میرسانند، قصد دارند عازم اروپا شوند، اما مشکلات یکی پس از دیگری در مقابل شان قرار میگیرد. «زرد» همان راهی را میرود که ساختههای اجتماعی یک سال اخیر سینمای ایران رفته است یعنی مطرح کردن فقر و بدبختی چند انسان و سپس فروپاشی زندگی آنان. اما فیلمساز در این بین حرف جدیدی که مختص به او باشد، برای گفتن ندارد و صرفاً راوی موقعیتهایی است که فیلمسازان دیگر به مراتب آن را بهتر به تصویر کشیده اند. مهرداد صدیقیان نتواست در اینجا انتظار مخاطب را برآورده میسازد.
ماجرای نیمروز
«ماجرای نیمروز» دومین فیلم بلند محمدحسین مهدویان است. در سال شصت در پی عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، سازمان مجاهدین خلق اقدام به ایجاد ناامنی و آشوب در کشور نمود. این فیلم روایتگر گروهی است که در پی پایان دادن به این آشوبها هستند. مهدویان «ماجرای نیمروز» را با همان تکنیک «نیمه مستند» که در فیلم قبلی اش «ایستاده در غبار» مورد استفاده قرار داده بود ساخته است و او توانست سبک و سیاق فیلمسازی خود را پیدا کند و در همان مسیر حرکت کند. بازی مهرداد صدیقیان در نقش حامد است.
دیوار
«دیوار» به کارگردانی محمدعلی طالبی داستان ستاره دختر بیست سالهای است که پس از مرگ پدرش ـ که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی میکرده ـ زندگی سخت و فقیرانهای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه میدهد، اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ میگیرد و پس از افتادن شهاب از دیوار و شکستگی پایش، در این امر راسختر میشود. طالبی در «دیوار» به طبقات محروم جامعه میپردازد. وقتی که ورزش دیگر تفریح و سرگرمی نیست که نان شب یک خانواده است. وقتی که ورزش دیگر ضامن سلامتی نیست و گذاشتن جانبرکف دست است، تا چرخ زندگی بچرخد. مهرداد صدیقیان در اینجا هم نتوانست استعدادی از خود بروز دهد.
طلا
«طلا» داستان فردی میانسال به نام منصور را بازگو میکند که قصد دارد با سایر دوستهای خود یعنی رضا، لیلا و در نهایت دریا، رستورانی را تاسیس کنند تا از وضعیت مالی بدی که در آن هستند نجات پیدا کنند. البته اوضاع آن طور که انتظارش را داریم پیش نمیرود و آنها برای تامین پول مورد نیاز برای شروع کسبوکار خود به مشکل میخورند تا داستان اصلی طلا آغاز شود. پرویز شهبازی در آخرین اثر خود یعنی فیلم «طلا»، با پرداختی دقیق و مهندسی شده از زیست نسل جوان در منجلاب مشکلات اقتصادی، نفس عمیقی از مرگ این نسل دربند را با پایانی قاطع به تصویر میکشد. مهرداد صدیقیان در نقش رضا اصلا کاری نمیکند که در ذهن ما ماندگار شود.
منبع: برترین ها