x
۲۳ / شهريور / ۱۳۹۳ ۱۶:۴۷

در نقد نگاه اورینتالیستی کسینجر

در نقد نگاه اورینتالیستی کسینجر

در‌حالی‌که این روزها امریکا با گروه تروریستی داعش در حال مبارزه است و گفت‌وگوهای دوجانبه ایران و امریکا در جریان است، هنری کیسینجر وزیر سابق امور خارجه امریکا، در سخنانی عجیب، گفت که ایران را مشکلی بزرگ‌تر از داعش می‌داند.

کد خبر: ۵۹۹۹۷
آرین موتور

در‌حالی‌که این روزها امریکا با گروه تروریستی داعش در حال مبارزه است و گفت‌وگوهای دوجانبه ایران و امریکا در جریان است، هنری کیسینجر وزیر سابق امور خارجه امریکا، در سخنانی عجیب، گفت که ایران را مشکلی بزرگ‌تر از داعش می‌داند. وزیر خارجه اسبق امریکا اضافه کرد: داعش گروهی است از ماجراجویان با ایدئولوژی تهاجمی. اما آنها باید خیلی بیشتر سرزمین فتح کنند تا به واقعیتی دایم تبدیل شوند. فکر می‌کنم درگیری با داعش قابل‌کنترل‌تر از رویارویی با ایران است. وی می‌افزاید: هم‌اکنون کمربندی شیعی از تهران به بغداد و از بغداد تا بیروت را به وجود آورده است. این مساله به ایران فرصت بازسازی و احیای امپراتوری سابق خود را با برچسب شیعه در خاورمیانه‌یی که مجدد در حال شکل‌گیری است، می‌دهد؛ خاورمیانه‌یی که مطمئنا زمانی شکل می‌گیرد که مرزهای بین‌المللی مجدد تعیین شوند، چراکه مرزهایی که در سال 1920-1919 تشکیل شدند، در حال فروپاشی است.» هرچند این سخنان در داخل امریکا پاسخ‌هایی دریافت کرد، مثلا باراک اوباما، رییس‌جمهوری امریکا در سخنانی که به‌نظر می‌رسید، پاسخی به این شخصیت سیاسی باسابقه امریکا بود، گفت «برای نخستین‌بار کاملا مشخص است که مشکل پیش‌روی دولت‌های سنی‌مذهب که بسیاری از آنها از متحدان امریکا هستند، ایران یا موضوع شیعه و سنی نیست، بلکه افراط‌گرایی سنی است که خود را به شکل داعش نشان داده و این بزرگ‌ترین خطر پیش‌رو است.» همچنین جان لیمبرت، استاد دانشگاه و متخصص مطالعات خاورمیانه با لحن تندتری به کیسینجر جواب داد و در یادداشتی نوشت که شاید هنری کیسینجر پیرمرد کهنه‌کار سیاست خارجی امریکا باشد اما وقتی نوبت به فهم ایران می‌رسد، مهارت‌های تحلیلی‌اش محو می‌شود و باید خوشحال بود که وی دیگر در مصدر کاری در سیاست‌سازی نیست. این استاد دانشگاه می‌گوید که هنری کیسینجر همین چند وقت قبل گفت که ایالات متحده با ایران بیشتر از کشورهای دوست خود منافع مشترک دارد، این نظر خیلی بهتر از این است که بر طبل دیدگاهی کوبیده شود که از ایران تصوری تهدیدآمیز در قالب امپراتوری جدید پارس و کمربند شیعی ارایه می‌دهد. به نظر وی، هیچ‌کس از زمان میت رامنی این‌چنین دچار بی‌اطلاعی مفرط درباره ایران نبوده است که در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش گفت ایران به اتحاد با سوریه نیاز دارد برای اینکه به دریا راه پیدا کند! احتمالا دانشگاه هاروارد برای اینکه به این دو نفر که هم «کیسینجر» و هم «رامنی» آنجا تحصیل کرده‌اند، تاریخ و جغرافیا بیاموزد مشکل داشته است زیرا رامنی نمی‌دانست که ایران 1000مایل ساحل دریای‌خزر در شمال و دریای‌عمان در جنوب دارد و کیسینجر نیز نمی‌داند که از قرن13 به این سو، دیگر امپراتوری پارس بر سراسر فلات ایران وجود ندارد. ‌سخنان کیسینجر که یادآور خط فکری نومحافظه‌کاران امریکایی و جورج بوش است، تقابل تاریخی- فرهنگی را نمایندگی می‌کند که نه‌تنها راه هرگونه صلح و تلاش برای تنش‌زدایی را می‌بندد بلکه برعکس روابط با جهان به‌ویژه شرق فرهنگی (ایران) که امروز با اسلام و شیعه شناخته می‌شود را در چارچوب «تقابل» و «منازعه» تعریف می‌کند. این سخنان همچنین نشان می‌دهد که خط فکری تندروانه در امریکا و دریافت‌شان از ایران چه اندازه بر تصورات نادرست، غیرتاریخی و ناآگاهانه استوار است و اراده‌یی نیز برای تغییر این تصورهای نادرست و خطرناک وجود ندارد. درواقع چنین تصوراتی مبنای رفتاری است که باعث شد تا جورج بوش رییس‌جمهوری سابق امریکا، ایران را به جرم ناکرده و با وجود همکاری با این کشور در افغانستان برای مقابله با القاعده، یکی از کشورهای محور شرارت بنامد و برای بخش بزرگی از ایرانیان این تصور را پیش بیاورد که مقاومت تنها راه در‌مقابل زیاده‌خواهی و خصومت امریکاست که در هر حالتی علاقه‌مند است ایران را تهدید تلقی نماید. ز طرف دیگر این سخنان همواره به تندروهای داخل ایران نیز توجیه لازم را در مخالفت با هرگونه گفت‌وگو با امریکا داده است. استدلال‌هایی از این دست نشان می‌دهد که چه اندازه بخش مهمی از الیت و نخبگان سیاسی امریکا از تاریخ و حتی سیاست امروز ایران بی‌اطلاع و ناآگاه هستند و تحت‌تاثیر تبلیغات و تصورهایی هستند که محافل فکری و لابی‌های کشورهای رقیب ایران در منطقه به‌خوردشان می‌دهد و اسف‌بار‌تر اینکه این بی‌اطلاعی و تصاویر نادرست به‌مدت 30‌سال مبنای سیاست‌سازی در ایالات متحده قرار گرفته است. کیسینجر درحالی از تلاش ایران برای احیای امپراتوری پارس سخن می‌گوید که ایران در 300 سال اخیر به هیچ کشوری حمله نکرده است و برعکس خود مورد تهاجم همسایگان و قدرت‌های استعماری قرار گرفته است. طرفه اینجاست که هیچ سیاستمداری در امریکا هرگز به سیاست‌های توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی در قالب شهرک‌سازی‌ها در نوارغزه و کرانه باختری واکنش نشان نداده است اما تلاش ایران برای پیشرفت و توسعه با ارجاع به تاریخ و تمدن باستانی ایران، مبنای اتهام جدیدی را علیه ایران شکل می‌دهد. حتی جان لیمبرت که کیسینجر را به سخره گرفته است، در توضیح شرایط ایران امروز، امپراتوری پارس را مشکل‌ساز برای همسایگانش معرفی می‌کند، کشوری که به یونان حمله کرده است، امپراتوری روم را شکست داده است. اما نقش و مشارکت تمدن ایران را در اعتلای علم و تمدن جهان نادیده می‌انگارند. هرچند که سخنان اوباما در تشخیص اینکه مشکل اکنون رادیکالیسم سنی است یا لیمبرت که به همکاران و شخصیت‌های سیاسی هموطن خود برای فهم‌شان از ایران طعنه می‌زند، برای گشایش باب جدیدی از فهم ایران مغتنم است از این‌رو که می‌تواند زحمتی را که لابی‌های کشورهای رقیب تمایل دارند برای ایران ایجاد کنند را کم می‌کند، اما نشان می‌دهد که نگاه اورینتالیستی در دستگاه سیاست‌گذاری و حتی آکادمیک کشورهای غربی به زشت‌ترین شکل آن نسبت به ایران به‌طور خاص و شرق به‌طور کلی‌تر با وجود ادعاهای فراوان در مورد کثرت‌گرایی فرهنگی هنوز وجود دارد و تقابلی که گروهی از سیاستمداران امریکا و غرب برای خود نسبت به ایران تعریف می‌کند، بیش از اینکه امری صرفا مربوط به رقابت سیاسی باشد، امری فرهنگی با نگاه خاص هژمونیک و استیلاجویانه است.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x