x
۲۲ / دی / ۱۴۰۰ ۰۶:۵۳

داستان طلسم خطرناک پسر عاشق‌ پیشه

داستان طلسم خطرناک پسر عاشق‌ پیشه

۲برادر برای انتقام‌ گیری از مشتری مادر فالگیرشان پسر جوان را به طرز هولناکی شکنجه کردند.

کد خبر: ۵۹۸۷۹۱
آرین موتور

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از شهروند، می‌خواست طلسم زندگی‌اش را باطل کند. بعد از شکست‌های عشقی که خورده بود، تصمیم گرفت نزد یک رمال برود، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که این طلسم به یک آدم‌ربایی خطرناک ختم شود. این پسر 20 ساله تا پای مرگ رفت تا اینکه تصمیم به شکایت گرفت. دو برادر برای انتقام‌گیری از مشتری مادر فالگیرشان، نقشه خطرناک را اجرا کردند. آنها این پسر 20 ساله را ربودند، چندین ساعت او را شکنجه کردند، از او فیلم سیاه تهیه کردند و در نهایت پس از زخمی کردنش دست به اخاذی از او زدند.

چندی پیش پسری جوان همراه با مادرش به پلیس مراجعه کرد و از یک آدم‌ربایی خطرناک خبر داد. این پسر 20 ساله در روایت آنچه برایش اتفاق افتاده است، به ماموران گفت: «همه چیز از وقتی شروع شد که با یک دختر در فضای مجازی آشنا شدم. ما با هم دیدار داشتیم و بعد از دیدارمان عاشق آن دختر شدم. مدتی با هم در ارتباط بودیم، من هر بار بیشتر عاشقش می‌شدم. تااینکه یک روز به من گفت دیگر با من تماس نگیر. می‌گفت می‌خواهد با خواستگارش ازدواج کند. خیلی شوکه شدم. در حالیکه عاشقش بودم او مرا رها کرد. وقتی تحقیق کردم، متوجه شدم که خواستگارش خیلی پولدار بوده و او به‌خاطر پول مرا رها کرد.»

طلسم 10 میلیونی

این پسر جوان بعد از شکست عشقی‌اش، تصمیم عجیبی می‌گیرد. او به خیال اینکه زندگی‌اش طلسم شده است، به سراغ یک زن فالگیر رفت: «خیلی ناراحت بودم. نمی‌دانستم باید چکار کنم. پیش از این هم عاشق یک دختر دیگر بودم که او هم مرا ترک کرد. هیچ‌وقت نمی‌توانستم عشق دو طرفه را تجربه کنم. برای همین فکر کردم که زندگی‌ام طلسم شده است. همین شد که از طریق یکی از دوستانم با زنی فالگیر آشنا شدم.

سراغ او رفتم و ماجرای زندگی‌ام را تعریف کردم. آن زن به من گفت باید 10 میلیون تومان پول بدهی تا طلسم زندگی‌ات را باطل کنم. من هم چون پول نداشتم دستبند مادرم را سرقت کردم و به آن زن دادم. او هم یک طلسم به من داد و گفت با این طلسم مشکلات زندگی‌ات حل می‌شود، اما به محض اینکه آن را گرفتم، همان دختری که عاشقش بودم، عروسی کرد و من ناامیدتر از قبل شدم.»

پسر جوان وقتی وضعیت را اینطور می‌بیند، تصمیم می‌گیرد که دستبند را پس بگیرد. ولی آن زن چیزی به او پس نمی‌دهد. به همین دلیل موضوع به شکایت از آن زن رمال کشیده می‌شود: «وقتی دیدم که نمی‌توانم پول یا دستبند را پس بگیرم، از آن زن رمال شکایت کردم. او را دستگیر کردند. همین شد که پسرهایش از من کینه به دل گرفتند. آنها یک روز وقتی در خیابان بودم، به سراغم آمدند. با تهدید شمشیر و قمه مرا سوار خودرو کردند و به حاشیه تهران بردند و در آنجا شکنجه‌ام کردند. با قمه دست‌وپاهایم را زخمی و مجبورم کردند که صدای حیوانات مختلف را دربیاورم.  بعد هم مرا آزار و اذیت کردند و از من فیلم گرفتند. آنها بعد از اینکه بدنم را با چاقو خط‌خطی کردند و کلی کتکم زدند مرا رها کردند.»

اعتراف 2 برادر

ولی این پایان ماجرا نبود. تهدیدهای دو برادر خطرناک شروع شده بود: «آن دو برادر مرتب از من می‌خواستند که به آنها پول بدهم. می‌گفتند اگر پول ندهم فیلم‌هایی که از من تهیه کردند را منتشر می‌کنند. من هم از ترسم چند بار طلاهای مادرم را سرقت کردم و به آنها دادم. تااینکه مادرم به یکی از آشناهایمان مشکوک شد و بابت سرقت طلاهایش از او شکایت کرد. وقتی وضعیت را اینچنین دیدم، تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم. موضوع را به مادرم گفتم و تصمیم گرفتیم که شکایت کنیم.»

با اعلام این شکایت، موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش برای دستگیری آدم‌ربایان آغاز شد. تااینکه در نهایت این دو برادر دستگیر شدند. آنها تحت بازجویی قرار گرفتند و با اعتراف به جرم خود گفتند: «این پسر از مادر ما شکایت کرد و باعث شد آبروی مادرم برود. از طرفی کار مادرم تعطیل شد و ضرر زیادی به خانواده‌مان وارد کرد. برای همین تصمیم گرفتیم از او انتقام بگیریم. می‌خواستیم او را ادب کنیم. چون از او کینه به‌دل داشتیم. فقط می‌خواستیم از او انتقام بگیریم.»

با اعتراف این دو برادر آنها با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شدند و تحقیقات در این خصوص ادامه یافت.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x