متحدان آمریکا در جهان دچار فرسایش دموکراتیک شده اند
بر اساس یک تحلیل جدید، ایالات متحده و متحدانش سهم قابل توجهی از عقب نشینی دموکراتیک جهانی در دهه گذشته را به خود اختصاص داده اند. بهطور متوسط، متحدان آمریکا دموکرات تر از بقیه نقاط دنیا هستند.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از دنیایاقتصاد، اما تقریبا همگی متحمل درجاتی از فرسایش دموکراتیک از سال ۲۰۱۰ به این سو شدهاند؛ به این معنا که عناصر اساسی مانند منصفانه بودن انتخابات یا استقلال قضایی تضعیف شده و گاهی با نرخهایی بسیار بیشتر از متوسط دیگر کشورها افت کرده است.
«مکس فیشر» در گزارش ۱۶ نوامبر برای نیویورکتایمز نوشت، به جز چند استثنا، کشورهای متحد آمریکا تقریبا هیچ رشد دموکراتیکی در آن بازه زمانی نداشتند؛ هرچند بسیاری از کشورهای فراتر از مدار واشنگتن چنین رشدی را داشتند. این یافتهها در داده های V-Dem ثبت شده که یک شرکت غیرانتفاعی سوئدی است که سطح دموکراسی در کشورها را بر اساس چند شاخص رصد میکند. این دادهها از سوی نیویورکتایمز تحلیل شده است.
این افشاگریها دردسرهای دموکراسی را که روند تعیینکننده دوران کنونی است، به وضوح نشان میدهد. این افشاگریها نشان میدهد بسیاری از عقبنشینیهای دموکراتیک در جهان از سوی قدرتهای خارجی بر دموکراسیها تحمیل نمیشود، بلکه این افول در حال افزایش در درون قدرتمندترین شبکه جهانی از اتحادهای عمدتا دموکراتیک است که موجب این عقبنشینی میشود.
در بسیاری از موارد، دموکراسیهایی مانند فرانسه یا اسلوونی شاهد تنزل نهادها، هرچند به شکل اندک، در بحبوحه «سیاستهای عقبگردی» و بیاعتمادی بودند. در برخی دیگر، دیکتاتوریهایی مانند بحرین اندک آزادیهای از قبل موجود را محدود کردند؛ اما اغلب، محرک این روند تغییر به سمت دموکراسی غیرلیبرال است. در آن شکل از حکومت، رهبران منتخب بیشتر شبیه مردان قوی رفتار میکنند و نهادهای سیاسی فرسودهاند؛ اما حقوق شخصی تا حد زیادی باقی میماند (اغلب به جز برای اقلیتها) .
متحدان ایالات متحده اغلب این روند را هدایت میکردند. ترکیه، مجارستان، اسراییل و فیلیپین همگی نمونههایی از این دست هستند. تعدادی از دموکراسیهای تثبیتشده و مستقر نیز نیمچه گامهای را در این جهت برداشتهاند؛ از جمله ایالات متحده، جایی که حق رای، سیاسی شدن دادگاهها و عوامل دیگر باعث نگرانی بسیاری از محققان دموکراسی شده است.
این یافتهها همچنین مفروضات آمریکاییها را مبنی بر اینکه قدرت ایالات متحده یک نیروی ذاتی دموکراتیککننده در جهان است (و بهطور گسترده در هر دو حزب وجود دارد) تضعیف میکند. واشنگتن مدتهاست که خود را بهعنوان یک قهرمان جهانی برای دموکراسی جا زده است. واقعیت همیشه پیچیدهتر بوده است؛ اما تعداد زیادی از متحدان به سمت این سیستم حرکت کردهاند تا این تصور را ایجاد کنند که نفوذ آمریکا آزادیهایی به سبک آمریکا را به ارمغان میآورد.
این روندها نشان میدهد این ممکن است دیگر درست نباشد. «سوا گونیتسکی» اندیشمند علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو که درباره چگونگی تاثیر قدرتهای بزرگ بر دموکراسیها مطالعه میکند، هشدار داد: «بسیار آسان است بگوییم که همه اینها میتواند از سوی ترامپ توضیح داده شود.» دادهها نشان میدهد این روند در دوران ریاستجمهوری ترامپ شتاب گرفت؛ اما پیش از این هم بود.
در عوض محققان میگویند که محرک این تغییر احتمالا نیروهای بلندمدت است. کاهش ایمان به ایالات متحده بهعنوان یک الگویی که همه در آرزوی آن بودند، کاهش ایمان به خود دموکراسی است که وجههاش از سوی یکسری شوکهای قرن بیستویکم خدشهدار شده است. سیاست آمریکا دههها موضوعات کوتاهمدتی مانند مبارزه با تروریسم و اشتیاق فزاینده برای سیاست غیر لیبرال را در اولویت قرار داده بود. دکتر گونیتسکی میگوید: باتوجه به اینکه جهان همسو با آمریکا اکنون در زوال سیستمی که روزگاری متعهد به ترویج آن بود نقش رهبری دارد، «اجماع بینالمللی برای دموکراسیسازی تغییر کرده است.»
یک بحران جهانی
از زمان پایان جنگ سرد، کشورهای همسو با آمریکا به آرامی به سمت دموکراسی حرکت کردند؛ اما تا دهه اول ۲۰۰۰ (یعنی تا سال ۲۰۱۰)، تا حد زیادی از عقبنشینی اجتناب کردند. به عنوان مثال، در دهه ۱۹۹۰ حدود ۱۹ متحد، از جمله ترکیه و کره جنوبی، دموکراتیکتر شدند. تنها ۶مورد مانند اردن، مستبدتر شدند؛ اما همه آنها با مقادیر بسیار کم. این مطابق با شاخص لیبرال دموکراسی V-Dem است که دهها معیار را با امتیاز صفر تا یک تعیین میکند.
روششناسی آن شفاف است و بسیار دقیق تصور میشود؛ بهعنوان مثال، کره جنوبی از ۵۱۷/ ۰ به ۷۶۸/ ۰ در آن دهه و در بحبوحه گذار به حاکمیت کامل غیرنظامی افزایش یافت. بیشتر تغییرات کوچکتر هستند، مثلا منعکسکننده پیشرفت فزاینده در آزادی مطبوعات یا گام جزئی در استقلال قضایی هستند. بر اساس این ارقام، طی دهه ۱۹۹۰، ایالات متحده و متحدانش ۹درصد از افزایش کلی امتیازات دموکراسی در سراسر جهان را به خود اختصاص دادند. به عبارت دیگر، آنها مسوول ۹درصد رشد دموکراتیک جهانی بودند. این بهتر از آن است که به نظر میرسد بسیاری از آنها قبلا بهشدت دموکراتیک بودند.
همچنین در آن دهه، کشورهای همسو با آمریکا تنها ۵درصد از افت جهانی را به خود اختصاص دادند. آنها عقبنشینی بسیار کمی داشتند. این اعداد در دهه ۲۰۰۰ کمی بدتر شدند. سپس در دهه ۲۰۱۰ فاجعهآمیز شدند. ایالات متحده و متحدانش تنها ۵درصد از افزایش دموکراسی در سراسر جهان را به خود اختصاص دادند؛ اما ۳۶درصد از کل عقبنشینیها در دموکراسی در کشورهای همسو با ایالات متحده رخ داده است.
بر اساس ارقام V-Dem، بهطور متوسط، کشورهای همسو با آمریکا کیفیت دموکراسیهایشان تقریبا دوبرابر نرخ غیر متحدانشان کاهش یافت. این تحلیل «متحد» را بهعنوان کشوری تعریف میکند که ایالات متحده با آن تعهد دفاعی متقابل رسمی یا ضمنی دارد که ۴۱مورد از آنها وجود دارد. درحالیکه «متحد» را میتوان به روشهای مختلف بهطور قابل قبولی تعریف کرد؛ اما همه نتایج تقریبا مشابهی داشتند. این تغییر در بحبوحه یک دوره آشفتگی برای دموکراسی رخ میدهد که در سراسر جهان در حال تقویت شدن است.
این دادهها با فرضیات واشنگتن مبنی بر اینکه این روند توسط روسیه و چین هدایت میشود (که همسایگان و شرکای آنها شاهد تغییر بسیار کمی امتیازاتشان بودهاند) یا توسط ترامپ (که زمانی که تغییر به خوبی در حال انجام بود، وارد قدرت شد)، در تضاد است. «استفان آی.لیندبرگ» دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه گوتنبرگ که به نظارت بر V-Dem کمک می کند، میگوید: در عوض، عقبنشینی در سراسر دموکراسیهای نوظهور و حتی تثبیتشده همهگیر است. چنین کشورهایی تمایل به همسویی با آمریکا دارند. دکتر لیندبرگ تاکید کرد این به آن معنا نیست که واشنگتن دقیقا باعث تعدیل نیروها شده است؛ اما بیربط هم نیست.