چگونه کارآفرینان موفق تربیت کنیم؟
یکی از معیارهای سنجش شاخص جهانی نوآوری (GII) بحث آموزش و تخصیص بودجه به تحقیق و توسعه در کشورها است که این هفته به آن میپردازیم.
هزینههایی که کشورها صرف آموزش میکنند، عمر متوسط مدارس، نسبت تعداد دانشآموزان و معلمان و نتایج برنامه بینالمللی ارزیابی دانشآموزان (PISA) در خواندن، ریاضی و علوم، همه در سنجش این شاخص تاثیرگذارند. نوآوری موفق برمبنای آموزش و مهارت به دست میآید. آنگونه که GII نشان میدهد، افزایش دستاورد آموزشی جوانان در توانایی نوآوری کشورها و تولید دانش جدید نقش مهمی ایفا میکند؛ اما نباید تصور کنیم سیستمهای آموزشی موجود لزوما با نیاز به تولید نسل بعدی افراد نوآور همگام هستند. سیستمهای آموزشی که به طور خاص بر عملکرد آکادمیک آزمون محور و تعداد دانشجویان ثبتنامی در موضوعات علمی و تکنولوژیک متمرکز هستند، لزوما خلاقیت، تفکر انتقادی و مهارتهای ارتباطی مورد نیاز جوامع نوآور را دراختیار جوانان قرار نمیدهند. به طور خاص، تمرکز ویژه بر کسب دانش آکادمیک، ممکن است باعث ایجاد مدل آموزشی شود که بهجای تقویت و تشویق به نوآوری و روحیه کارآفرینی، آن را در نطفه خفه کند. در مقابل، آموزش دانشگاهی نهتنها باید تضمین کند که جوانان تحصیلات عالی کسب میکنند، بلکه باید این اطمینان را به وجود آورد که آنها میتوانند این دانش را در فضاهای مختلف به کار گیرند و مهمتر از همه میتوانند مهارتهایی مانند نوآوری را که کمتر سنجیده میشود، توسعه دهند. روی آوردن به تحصیلات عالی دانشگاهی باید با روشهای باکیفیت آموزش و یادگیری که دامنه تفکر و مهارتهای رفتاری گسترده را ایجاد میکند، ترکیب شود. این ترکیب، بهخصوص باتوجه به رویدادهای اقتصادی جهانی در سالهای گذشته ضروری به نظر میرسد. در دهههای اخیر، تغییرات تکنولوژیک سریع، بسیاری از جنبههای زندگی روزانه را دچار تحول اساسی کرده است؛ اما در عین حال ماهیت کار، بهخصوص در کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) را نیز تغییر داده است. مهارتهای تفکر، مانند توانایی پردازش حجم گستردهای از اطلاعات، در محیطهای کاری اهمیت بیشتری یافته و مهارتهای روتین به طور فزایندهای به عهده ماشینهای پیچیده سپرده میشود. در این فضا، نظامهای آموزشی باید جوانان را با مهارتهایی آشنا کنند که بتوانند در محیط کار هم نوآوری داشته باشند و هم به آن واکنش نشان دهند. به علاوه، با توجه به بحران اقتصادی اخیر، توسعه مهارتها یکی از مهمترین روشهای افزایش نوآوری، بهرهوری و رشد اقتصادی و درنتیجه توسعه رفاه اجتماعی و برابری محسوب میشود. نقش رشتههای مختلف در توسعه نوآوری تحقیقات مرکز تحقیقات آموزشی و نوآوری سازمان OECD بر حوزههای متعددی که آموزش میتواند باعث توسعه مهارتهای نوآوری شود، تاکید کرده است. بهطورکلی، مثالهای خوبی در این زمینه وجود دارد، اما ارتباط بین تحصیل و تقویت نوآوری هنوز بهخوبی مشخص نشده است. توسعه دانش و بازدهی یادگیری شاخص مهم و هدف بسیاری از نظامهای آموزشی ملی است. اما شواهد نشان میدهد عملکرد دانشجویان در امتحانات یا تستهای استانداردشده، لزوما نشاندهنده مهارتهای لازم و مهم برای نوآوری نیست.استفاده از تکنولوژی در کلاس یکی از روشهای توسعه مهارتهایی مانند تفکر خلاقانه، درگیر شدن در کار و توسعه همکاری است. به این ترتیب، لابراتوارهای آنلاین یا بازیهای آموزشی تکنولوژیک میتواند فرصتهای یادگیری بیشتری برای دانشآموزان در برنامه آموزشی ایجاد کند. تختههای تعاملی، تبلتها و دیگر ابزارهای اینچنینی، روش تدریس و یادگیری مهارتهای نوآوری را تسهیل میکنند. در آموزش ریاضی هم افزایش تمرکز در مدلهای تدریس و یادگیری مورد توجه قرار میگیرد که باعث میشود دانشآموزان به جای اینکه فقط برای قبولی در امتحانات توانایی داشته باشند یا از ریاضی در چارچوب کلاس استفاده کنند، به مهارتهای مفید و پایدار مجهز شوند. به طور خاص، مهارتهای مورد نیاز برای حل مسائل ناشناخته، پیچیده و غیرروتین ریاضی، در جوامع نوآور اهمیت زیادی دارد. تحقیقات «وینر» و دیگران نشان میدهد آموزشهای هنری میتواند بر مهارتهایی که در نوآوری مورد استفاده قرار میگیرد، به شیوههای مختلف اثر بگذارد. انواع مختلف آموزشهای هنری مانند درسهای موسیقی، تئاتر و هنرهای تصویری، مهارتهای کلامی یا بصری-سهبعدی را توسعه میدهند، اثر مثبتی بر یادگیری آکادمیک دارند و IQ را تقویت میکنند که این موضوع به نوبه خود در حوزههای غیرهنری مثل تواناییهای کلامی (صحبت کردن، خواندن و درک مطلب) و نیز فعالیتهای ریاضی و علمی نقش مهمی دارد. رکن دیگر در سیاست نوآوری و آموزش میزان کارآفرینی را افزایش میدهد. آموزش کارآفرینی یک ابزار متداول برای توسعه مهارتهای کارآفرینی و تشویق به ایجاد فرهنگ و رویکردی مطلوب نسبت به نوآوری و تاسیس بنگاههای جدید است. محتوای آموزش کارآفرینی اغلب متنوع است. مثلا آموزش کارآفرینی در مدارس، اغلب تلاش برای تقویت مهارتهای کارآفرینی از طریق طراحی بازیهایی برای حل مشکل و یادگیری از شرایط محیط را دربرمیگیرد. اما در مقاطع بالاتر، دانشآموزان باید اطلاعات ارائه دهند و دانش و مهارتهای عملی مورد نیاز برای اداره یک کسبوکار را ایجاد کنند. به هر حال، اهمیت نسبی آموزش در مقایسه با دیگر عوامل تعیینکننده کارآفرینی هنوز نامشخص است. تئوری جامع «همهکاره و هیچ کاره1» در کارآفرینی میگوید کارآفرینان موفق افرادی هستند که به جای تخصص در یک حوزه خاص، در رشتههای مختلف مهارت دارند. این تئوری به اهمیت آموزش همهجانبه در مدرسه اشاره میکند. البته علاوه بر ویژگیهایی مانند توانایی سازگاری با تغییر یا تحمل ریسک، بسیاری از مهارتهای رفتاری و تفکر در نوآوری برای آموزش کارآفرینی ضروری هستند. نقش کشورها در تقویت مهارتهای نوآوری در مدارس برنامه آموزشی مدارس، با تاثیرگذاری بر نحوه یادگیری دانشآموزان و اینکه آنها چه چیزی فرامیگیرند، نقش مهمی در توسعه مهارتهای آنان از سنین پایین دارد. نقش مهارتهای نوآوری در برنامههای آموزشی ملی در سالهای اخیر در بسیاری کشورها اهمیت بیشتری یافته است. نظرسنجی از کشورهای عضو OECD در سال 2009 نشان میدهد بیشتر کشورهای پاسخدهنده در برنامه آموزشی مدارس ابتدایی و دبیرستان خود، مهارتهایی مانند تفکر خلاقانه، خلاقیت، توانایی حل مشکل و مهارتهای اجتماعی را گنجاندهاند. تلاش کشورهای مختلف اشکال گوناگونی دارد. بهعنوان مثال، استراتژی ملی نوآوری دانمارک در سال 2012 ترکیب نوآوری و کارآفرینی را وارد برنامه آموزشی اصلی مدارس خود کرده و تدریس عملی و واحدهای نوآوری را در برنامههای آموزشی خود افزایش داده است. به علاوه، برخی کشورها مانند فنلاند، پرتغال و سوئد آموزش کارآفرینی را در برنامه آموزشی مدارس ابتدایی و دبیرستان وارد کردهاند. حتی در بسیاری از کشورهای آسیایی که نظامهای آموزشی آنها همراه با مدلهای آموزشی سنتی است، نشانههایی از تلاشهای جدید برای تاکید بر خلاقیت و تفکر خلاقانه در برنامه آموزشی ملی دیده میشود. کره جنوبی از سال 2009 تلاش کرده خلاقیت را بهعنوان بخشی از آموزش موضوعمحور تقویت کند و 10 درصد زمان برنامه آموزشی مدارس را به پروژهها و فعالیتهای خلاقانه اختصاص دهد. دانشآموزان سنگاپوری نیز در پایان دوران دبیرستان باید مهارتهای تفکر نوآورانه و نیز تواناییهای احساسی و اجتماعی را کسب کنند. به هر حال، اگرچه تلاشهای ملی برای توسعه کارآفرینی و مهارتهای نوآوری در کشورهای OECD گسترش یافته، اما تشخیص اثرات آن کار دشواری است. به علاوه، اجرای این سیاستها در کشورهای مختلف متنوع است و حتی روش تدریس در هر مدرسه فرق دارد.