آمریکا و چین؛ خطرناک ترین رابطه تاریخ جهان / چالش ها به جنگ جهانی منجر می شود؟
ایالات متحده و چین مهمترین و به صورت بالقوه خطرناکترین رابطه دو جانبه را در طول تاریخ بشریت دارند، با توجه به این واقعیت، هیچ یک از دو طرف تنشهای فزاینده خود را با مهارت کافی یا استراتژی پایدار مدیریت نمیکنند.
اقتصاد آنلاین – اکرم شعبانی؛ به گزارش سیانبیسی، این بخشی از گفتوگویی است که استفان هاینتز از صندوق برادران راکفلر چندی پیش با سیانبیسی انجام داد؛ این گزارش همچنین حاصل گفتوگوهایی است که این سایت خبری در طول هفته با رهبران جهانی در حاشیه سفر به واشنگتن برای نشستهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی انجام داده است.
روابط ایالات متحده با شوروی باعث شکل گیری جنگ سرد میان دو کشور شد، هر دو طرف توانایی هستهای بی سابقهای برای تخریب طرف مقابل به دست آوردند. پیش از آن روابط آمریکا و انگلیس در معادلات جهانی تعیین کننده بود، از رقابت شدید ایالات متحده با انگلیس در قرن نوزدهم تا اتحادی که مانع از پیروزی فاشیستها در طول جنگ جهانی در قرن بیستم شد.
با این وجود استدلال هاینتز تعیین کننده این است که روابط ایالات متحده و چین از لحاظ تاریخی دارای اهمیت منحصر به فردی است، موضوعی که بر اساس ماهیت چند بعدی دو کشور تقریبا همه جنبههای امور جهانی را در حال حاضر و در آینده قابل پیشبینی، تحت تاثیر قرار میدهد.
درست است اگر افراد به تبع روابط دو کشور نگران شکل گیری یک جنگ جهانی، نگران اقتصاد جهانی، تغییرات آب و هوایی، حقوق بشر، رقابت میان دموکراسی و اقتدارگرایی، آینده فضا یا تلاش برای دستیابی به قلههای فناوری باشند. هرگز در سراسر جهان تا این اندازه روابط دو کشور بر حوزههای وسیعی از صنایع مختلف تاثیرگذار نبوده است.
صحت دادههای مربوط به اقتصاد چین که سالها بزرگترین محرک رشد اقتصادی جهان بوده، در جلسات هفتگی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی مورد ارزیابی قرار گرفت. این جنجال بر ادعاهایی متمرکز است که کریستالینا جورجیوا مدیرعامل صندوق بینالمللی پول از همکارانش خواست تا راهی برای ارتقاء جایگاه چین در گزارش شاخص انجام مشاغل 2018 Doing Business بیابند.
جورجیوا هر گونه تخلفی را رد کرده است. هیات مدیره صندوق بینالمللی پول که هشت بار پرونده وی را مورد بررسی قرار داده، به این نتیجه رسید که برخی از اتهامات «به طور قطعی نشان نمیدهد که مدیرعامل صندوق تخلفی داشته است.» بر این اساس هیات مدیره مجددا اعتماد خود را به جورجیوا تایید کرد اما اختلافات به احتمال زیاد ادامه خواهد یافت.
در پاورقی گزارش منتشرشده آمده است که هر مدیر موسسه بینالمللی باید این واقعیت را مدیریت کند که چین به شکل فزایندهای برای تاثیرگذاری، رهبری یا جایگزینی مهمترین نهادهای چند جانبه جهان و در این مورد خاص (صندوق بینالمللی پول) به عنوان آخرین وام دهنده جهان اقدام خواهد کرد.
در همین حال مقامات ارشد دولتی در واشنگتن در این هفته، به عنوان نماینده مهمترین اقتصادهای جهان نگرانیهای زیادی داشتند: بحران انرژی در حال وقوع، افزایش تورم، کند شدن رشد اقتصادی و افزایش نگرانیهای اقلیمی پیش از کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل در سال ۲۰۲۱ که ۳۱ اکتبر در گلاسکو اسکاتلند آغاز به کار میکند.
یکی از مقامات ارشد یکی از مهمترین متحدان آمریکا که نخواست اشارهای به نامش شود گفت: مدیریت همه این مسائل به دلیل بی ثباتی روزافزون در روابط ایالات متحده و چین دشوارتر شده است که هم ناشی از اختلافات آنها و هم واقعیتهای داخلی این کشورهاست.
چین در حالی که نفوذ منطقهای و جهانی خود را گسترش میدهد، در مسیر مستبدانهتری در داخل خاک خود و به سمت سیاستهای تقابلی بیشتر در خارج از خاک خود پیش رفته است. در میان سیاست آشفته و قطبی ایالات متحده، به دنبال خروج فوری از افغانستان و عدم شفافیت در رابطه با استراتژی این کشور در برابر پکن، شرکای آن تعهد، شایستگی و توانایی ایالات متحده در امور مشترک جهانی را زیر سوال بردهاند.
این مقام ارشد متحد همچنین تصریح کرد: بزرگترین ریسک اقتصادی میان مدت و بلندمدت کشورش این بود که افزایش تنش میان آمریکا و چین به رقابتی تبدیل شود که کشورش را درگیر آن کند. موضوعی که تعداد کمی از کشورها میتوانند تصمیم بگیرند که دقیقا در کدام سوی معادله بایستند.
این بدان معنا نیست که متحدان آمریکا با مسیر نادرستی که شی جین پینگ در پیش گرفته همراه هستند، موضوع این است که بسیاری از آنها از جمله اتحادیه اروپا، آلمان، ژاپن، کره جنوبی، عربستان سعودی و امارات، چین را به عنوان شریک تجاری شماره یک خود میشناسند. چین بین سالهای ۲۰۱۳ تا 2018 نزدیک به ۳۰ درصد از رشد اقتصاد جهانی را در اختیار داشته که تقریبا دو برابر رشد ایالات متحده آمریکا در همین سالهاست.
بسیاری از جدیدترین تجزیه و تحلیلها در مورد چین حول دو محور ضروری انجام شده است: نشانههای فزاینده شکنندگی اقتصادی چین پس از دههها رشد دو رقمی و همچنین افزایش تهدیدها و نگرانیهای مربوط به تایوان. دو نقطهای که میتوانند به یکدیگر متصل شوند.
گروهی از تحلیلگران معتقدند این موارد نقاط ضعف چین است نه نقاط قوت آن که بزرگترین خطرات را نیز به همراه دارد. منطقی آن است که شی جین پینگ، در صورت افزایش مشکلات اقتصادی و تشدید رویارویی با ایالات متحده در مساله تایوان به عنوان وسوسهانگیزترین هدف، ملیگرایی را تقویت کند. جدای از مساله کمبود برق، ضروریترین مساله نگرانی اقتصادی، حل و فصل مسائل مرتبط با غول توسعه املاک اورگراند در چین است که همچنان موفق به بازپرداخت سود وامهای ۳۰۰ میلیارد دلاری خود نیست.
همه این موارد نشانههای آغاز دوران خطرناک و نامشخصی است که فاقد قانون خاص یا الگوهای رفتاری مشخص است. ایالات متحده به چنین چالشهایی در جایگاه خود عادت ندارد و مدیریت تنشهای جهانی توسط چین غیرممکن است.
گفتنی است که روابط ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در میانه سالهای 1945 تا ۱۹۶۲ در وضعیتی بحرانی قرار داشت و در طول ۱۷ سال پس از جنگ جهانی دوم، دو طرف با بحرانهایی روبرو شدند که این مسائل در بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ به اوج خود رسید.
جیک سالیوان مشاور امنیت ملی و کرت کمپل هماهنگکننده ارشد بایدن در امور آسیا که دو مقام ارشد دولت بایدن هستند، در سال ۲۰۱۹ در مورد چگونگی هدایت روابط ایالات متحده با چین به شکل واضحی افکار خود را بیان کردند و این درست پیش از آن بود که بدانند دو سال پس از آن در کاخ سفید با همان چالشها روبرو خواهند شد. این دو مقام مشغول مقدمات یک نشست مجازی میان آمریکا و چین تا پیش از پایان سال هستند که بر اساس گزارشها دو طرف در زمینه مذاکرات در چندین موضوع کلیدی پیشرفتهایی داشتهاند.
در یادداشتی که در سال ۲۰۱۹ این دو مقام ایالات متحده نوشتهاند، آمده است: نقطه شروع رویکرد مناسب ایالات متحده باید فروتنی در مورد ظرفیت تصمیمات اتخاذ شده در واشنگتن برای تعیین جهت تحولات بلندمدت در پکن باشد... ایالات متحده نباید به دنبال دستیابی به یک وضعیت نهایی شبیه به نتیجه نهایی جنگ سرد باشد، بلکه نیاز است تا به یک وضعیت همزیستی ثابت با شرایط مطلوب برای منافع و ارزشهای ایالات متحده دست یابد.
موفقیت آنها آینده جهانی را رقم خواهد زد.