علل چرخش سعودی ها در برابر ایران
برگزاری چهارمین دور مذاکرات ایران و عربستان سعودی و اظهارات و روایتهای مثبت طرفین از جدی و صمیمانه بودن این گفتوگوها و زمزمههای بازگشت طرفین به روابط دوجانبه با احتمال بازگشایی کنسولگریها در مشهد و جده، خوشبینیها به موفقیت این گفتوگوها را دوچندان کرده است.
به گزارش اقتصادآنلاین، کامران کرمی در دنیای اقتصاد نوشت؛ در این میان برخی اظهارات به ظاهر ضد روح مذاکره همچون سخنان وزیر خارجه عربستان مبنی بر اینکه ایران منطقه را به نقطه خطرناکی کشانده است یا اظهارات یک مقام سعودی در گفتوگو با فایننشال تایمز با این مضمون که عربستان فعلا برنامهای برای بازگشایی کنسولگری خود در مشهد ندارد، این تصور را ایجاد کرده است که چرا در زمانی که مذاکرات تهران و ریاض در جریان است و فضای نسبتا مثبتی بر آن حاکم است، شاهد اینگونه اظهارات هستیم؟
پاسخ به این پرسش را باید از زاویه دید عربستان سعودی تحلیل کرد و نگاه مقامات و تصمیمگیرندگان سعودی نسبت به شروع، روند و چشمانداز مذاکرات با ایران را مد نظر قرار داد.
بسیاری از تحلیلگران غربی جرقه آغاز مذاکرات میان ایران و عربستان را در تغییر اولویتهای واشنگتن و فشارهای دولت بایدن مبنی بر بازبینی روابط با ریاض ارزیابی میکنند.این مساله بیشترین دلالت معنایی و کارکردی را برای موقعیت ولیعهد عربستان در سلسله مراتب جانشینی در دربار پادشاهی داشته و خود را در موضوعاتی مانند تعلیق فروش تسلیحات به ریاض، به جریان انداختن پرونده قتل جمال خاشقجی، پرونده ۱۱ سپتامبر و قطع ارتباط مستقیم رئیسجمهور بایدن با محمد بن سلمان نشان داده است.
این وضعیت در آستانه روی کار آمدن دولت دموکرات آمریکا، باعث حرکت عربستان به سمت تنش زدایی با قطر، ترکیه و ایران شد و خود را درآمادگی ریاض برای پایان دادن به جنگ یمن آشکار ساخت.
از این منظر نگاه ریاض به مذاکره با تهران بیش از آنکه ناشی از ضرورتهای همسایگی و رفع اختلافات برای همکاریهای سیاسی و ارتقای روابط اقتصادی باشد، ناشی از اضطرار و اجباری است که فشارهای دولت آمریکا در کنار مسائل مختلفی همچون پاندمی کرونا و کاهش درآمدهای دولت بر سیستم سیاسی عربستان و خروجی تصمیمات آن تحمیل کرده و تغییر رویکرد و به اصطلاح نرمش سیاسی را ناگزیر کرده است.
طبیعتا این احتمال وجود دارد که با تغییر شرایط و عبور ریاض از محدودیتها، مجددا تنش در روابط ایران و عربستان حتی با وجود برقراری روابط دوجانبه حکمفرما شود.شاهد مثال تغییر فضا در روابط تهران و ریاض پس از تفاهم نامه امنیتی اوایل دهه ۸۰ شمسی است که با اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و برهم خوردن موازنه قدرت در منطقه، از رقابت همکاری جویانه به سمت تنش و منازعه تغییر مسیر داد.
از سوی دیگر و در روند مذاکرات نیز، عربستان از اینکه میبیند سیاست منطقهای ایران و آنچه مداخلات تهران در جهان عرب توصیف میکند، هیچگونه تغییری پیدا نکرده و مساله موشکها و پرونده منطقهای ایران نیز وضعیت متفاوتی که مطلوب سعودیها باشد نیافته و در هیچ یک از مذاکرات تهران و ریاض و برجامی گنجانده نشده، در تلاش است تا همزمان با مذاکرات و مدیریت تنش با ایران، در همراهی با بازیگران منطقهای و بینالمللی، توان موشکی، هستهای و منطقهای ایران را با رایزنی و لابیگری به عنوان تهدید، برجستهسازی کند.
از این زاویه است که مذاکرات ایران و عربستان سعودی در شرایط کنونی، عمدتا مذاکراتی دوجانبه با پرداختن به مساله یمن است و اساسا نمیتوان آن را مذاکراتی مربوط به امنیت منطقهای دانست که خروجی آن قابلیت تبدیل به یک توافقنامه امنیت منطقهای را دارا باشد و کانونهای تنش زا در روابط دو کشور را در یک چارچوب پایدار، مبتنی بر اقدامات متوازن و متقابل قرار دهد.بدون چنین توافقنامه یا حداقل تفاهم نامهای، تنش به سرعت قابلیت تسری بر روابط دو کشور در نظام آشوبناک خاورمیانه را دارد.
از این رو اظهارات ضد و نقیض مقامات سعودی که برخی آن را به سیاست چماق و هویج تشبیه میکنند، ناشی از فضایی است که سالها بر روابط تهران و ریاض غلبه یافته و بن بست شکنی آن نیازمند تحول جدی در ادراک مقامات دو کشور و همچنین تحول در موازنه قدرت بین طرفین است.به عبارت دیگر غلبه بر سیاست دشمن تراشی و رسیدن به مکانیسم اعتمادسازی در روابط ایران و عربستان نیازمند تحولات جدیتر و مهمتر از آن رعایت الزامات سیاست همسایگی و منطقهای است که در شرایط کنونی دو کشور با وجود مذاکرات جاری که در نوع خود گام مهم و مثبتی است، هنوز با آن فاصله دارند.