قتل دوست بهخاطر یکجفت کتانی
پسری 19ساله که در درگیری با دوستش بر سر یکجفت کتانی دست به جنایت زده و فراری شده بود، خودش را تسلیم پلیس کرد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، این جنایت 25مردادماه رخ داد. آن روز ماجرای یک درگیری خونین در یکی از مناطق جنوب پایتخت به پلیس اعلام شد. در جریان این درگیری پسری 17ساله با ضربه چاقو زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده بود.
با دستور قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات در اینباره آغاز و مشخص شد که قاتل و مقتول با یکدیگر دوست صمیمی بودند. مقتول 17ساله و قاتل 19سالش بود و هردو در یک محل زندگی میکردند. اما بهگفته شاهدان دعوای این دو دوست بر سر یکجفت کتانی شروع شده و پایان مرگباری داشت. به گفته شاهدان، روز حادثه قاتل و مقتول در خیابان با یکدیگر درگیر شدند و قاتل 19ساله با چاقو ضربهای به دوستش زد و بعد فرار کرد.
قاتل پشیمان
تحقیقات برای شناسایی و بازداشت عامل جنایت آغاز شد اما وقتی مأموران به مقابل خانه وی رفتند متوجه شدند وسایلش را جمع کرده و فراری شده است. یافتههای کارآگاهان نشان میداد که او از تهران خارج شده است و درحالیکه جستوجو برای پیداکردن ردی از او ادامه داشت، متهمبهقتل دیروز خودش را تسلیم پلیس کرد و گفت بهشدت از قتل دوستش پشیمان است.
گفتوگو با متهم
به خاطر یکجفت کتانی جان دوستت را گرفتی؟
من قصد کشتن او را نداشتم. ماجرا ناخواسته به کتانی ختم شد. اختلاف ما بر سر چیز دیگری بود.
بر سرچه بود؟
راستش من چندوقت قبل 3میلیون تومان به دوستم پول قرض دادم و قرار بود ظرف یکهفته آن را برگرداند اما بدقولی کرد. هر وقت سراغ طلبم را میگرفتم، بهانه میآورد و امروز و فردا میکرد. تا اینکه یک روز او را در محل دیدم و متوجه شدم یک کتانی گرانقیمت و مارکدار خریده است. پرسوجو کردم و قیمت گرفتم و فهمیدم قیمت کتانیای که خریده حدود 2میلیون و 500هزار تومان ارزش دارد. خیلی عصبانی شدم. به سراغش رفتم و گفتم تو بابت یکجفت کتانی مارکدار، 2میلیون و 500هزار تومان پول دادی اما حاضر نیستی بدهیات را برگردانی و پول مرا بدهی؟ او باورش نمیشد که من جستوجو کردهام و قیمت کتانیاش را فهمیدهام. راستش من هم گرفتار بودم و پولم را میخواستم. دوستم وقتی متوجه شد که من فهمیدم، گفت کتانی را پیش من امانت میگذارد تا هرچه زودتر پولم را جور کند. آن را گرو گذاشت تا بدهیاش را جور کند و کتانی مارکدارش را پس بگیرد.
از روز حادثه بگو. چه شد که دست به جنایت زدی؟
روز حادثه دوستم به سراغم آمد و از من خواست تا کتانی را به او بدهم. میگفت قصد دارد به مهمانی برود و میخواست برای یکشب کتانی را از من بگیرد. اما من مخالفت کردم و گفتم کتانی پیش من امانت است تا پولم را برگردانی. سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدیم. او چاقو داشت و به سمتم هجوم آورد. تهدیدم کرد که کتانیاش را بدهم و من مقاومت میکردم. کشمکش میان ما ادامه داشت تا اینکه چاقو از دستش افتاد و من آن را برداشتم و یک ضربه به او زدم.
بعد از قتل به کجا فرار کردی؟
اصلا یکدرصد هم فکرش را نمیکردم که دوستم جانش را از دست بدهد. بعد از اینکه او خونآلود روی زمین افتاد، ترسیدم و فرار کردم. میدانستم کارم جرم محسوب میشود و باید فرار میکردم. به همین دلیل راهی یکی از شهرهای شمالی کشور شدم تا خواهر کوچکم را ببینم. پدر و مادرم سالها قبل از یکدیگر جدا شده بودند. دعوای آنها به خاطر این بود که مادرم قرعهکشی خانگی راه میانداخت و پدرم مخالف این اتفاق بود. همیشه بر سر این موضوع با هم دعوا داشتند که در نهایت جدا شدند. من و خواهرم که حالا 9ساله است پیش بستگانمان زندگی میکردیم. بعد از قتل هم راهی خانه بستگانمان شدم تا خواهرم را ببینم اما چند روز بعد در روزنامهها خبر قتل را خواندم و تازه فهمیدم که دوستم کشته شده است. از آن روز به بعد عذاب وجدان به سراغم آمد و بهشدت پشیمان بودم تا اینکه تصمیم گرفتم به تهران برگردم و خودم را معرفی کنم. امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند و حلالم کنند.